کشتار میدان تقسیم؛ کابوسی در قلب استانبول
رویداد۲۴ | دهه ۱۹۷۰ برای ترکیه، دورهای از ناآرامی سیاسی، تنشهای اجتماعی، و تلاطم اقتصادی بود. پس از کودتای ۱۹۶۰ و اصلاحات قانونی در دهه ۶۰، فضا برای فعالیت احزاب چپگرا، اتحادیههای کارگری، و گروههای دانشجویی بازتر شد. دانشگاهها به کانونهای داغ بحثهای سیاسی تبدیل شدند و جنبشهای دانشجویی در همراهی با جنبش جهانی «۶۸» در اروپا و آمریکا جان گرفتند. اما این فضای آزادی، خیلی زود وارد مرحلهای از خشونت شد.
ترکیه از اوایل دهه ۷۰ شاهد شکلگیری دو قطب ایدئولوژیک بود؛ از یک سو گروههای چپگرا شامل مارکسیستها، سوسیالیستها و انقلابیونی که در پی تغییرات بنیادین در نظام سیاسی و اقتصادی کشور بودند. از سوی دیگر، نیروهای راستگرای ملیگرا، اسلامگرایان محافظهکار، و طرفداران ارتش که با نگرانی از گسترش نفوذ شوروی و کمونیسم، در برابر چپ مقاومت میکردند.
حزب حرکت ملی به رهبری آلپارسلان تورکش و گروه شبهنظامی وابسته به آن یعنی «گرگهای خاکستری» یکی از چهرههای پررنگ جناح راست بودند که در خشونتهای خیابانی مشارکت فعال داشتند. از سوی دیگر، گروههایی نظیر جبهه آزادیبخش خلق ترکیه و حزب کارگران ترکیه خواستار انقلاب سوسیالیستی و قطع وابستگی به غرب بودند. این درگیریها به شکل روزانه در خیابانها، دانشگاهها، و حتی روستاها جریان داشت. بمبگذاری، ترور، گروگانگیری، و تیراندازی، به بخشی از زندگی روزمره تبدیل شده بود. در سال ۱۹۷۶، بیش از ۵۰۰ نفر در جریان درگیریهای سیاسی جان باختند.
بیشتر بخوانید: ترور پاپ ژان پل دوم توسط یک فاشیست ترکیهای
از منظر اقتصادی نیز ترکیه در شرایطی شکننده بود. رشد اقتصادی کند شده، نرخ بیکاری بالا رفته، تورم افسارگسیخته شده، و بدهی خارجی افزایش یافته بود. صف برای کالاهای اساسی نظیر شکر و روغن، نشانهای از وخامت اوضاع بود. دولتهای ائتلافی یکی پس از دیگری سقوط میکردند و ثبات سیاسی به رؤیایی دستنیافتنی تبدیل شده بود.
در چنین بستری، ارتش و سازمان اطلاعاتی ملی ترکیه قدرتی در سایه داشتند. از زمان کودتای ۱۹۶۰، ارتش خود را بهعنوان حافظ نظام جمهوری، سکولاریسم، و نظم عمومی میدید و بارها در سیاست دخالت کرده بود. نهادهای اطلاعاتی با برخی گروههای افراطی ارتباط پنهان داشتند و از آنها بهعنوان ابزار مبارزه با دشمنان داخلی استفاده میکردند.
در همین حال، جنگ سرد در اوج خود بود و ترکیه بهعنوان عضو ناتو، جایگاه حساسی در مقابله با نفوذ شوروی داشت. بسیاری از تحلیلگران معتقدند که دستگاههای اطلاعاتی غرب، بهویژه سیا و ناتو، علاقهمند بودند که ترکیه از نفوذ چپگرایان دور بماند، حتی به بهای سرکوب شدید. با این پسزمینه، ترکیه در آستانه انفجار بود؛ انفجاری که یکی از تلخترین نمودهای آن، در میدان تقسیم رخ داد.
اول ماه مه؛ گردهمایی امید در میدان تقسیم
اول مه، روز جهانی کارگر، سابقهای طولانی در ترکیه دارد. با اینکه دولتها معمولاً با دیده تردید به آن مینگریستند، اما این روز برای فعالان چپ و اتحادیههای کارگری، فرصتی برای نمایش قدرت، اتحاد، و مطالبهگری اجتماعی بود.
در سال ۱۹۷۷، اتحادیههای کارگری، بهویژه کنفدراسیون سندیکاهای انقلابی ترکیه، که از نفوذ فزایندهای در میان کارگران و روشنفکران برخوردار بود، تصمیم گرفتند تظاهراتی بزرگ و باشکوه برگزار کنند. رهبر DISK، کمال ترکلر، چهرهای کاریزماتیک و محترم در میان طبقه کارگر، از ماهها قبل برای این روز برنامهریزی کرده بود.
دولت وقت، به رهبری بولنت اجویت از حزب جمهوریخواه خلق، با وجود فشارهای جناح راست و ارتش، با برگزاری مراسم مخالفت نکرد؛ شاید برای اثبات رویکرد دموکراتیک خود و کسب حمایت طبقه کارگر. در روز اول مه، بیش از نیم میلیون نفر از سراسر استانبول و شهرهای دیگر، به میدان تقسیم سرازیر شدند. ترکیب جمعیت بسیار متنوع بود؛ کارگران کارخانهها، معلمان، دانشجویان، زنان خانهدار، روشنفکران، هنرمندان، و فعالان سیاسی. میدان تقسیم، بهسان قلبی تپنده، پر شده بود از پرچمهای سرخ، تصاویر مارکس، لنین، و آتاترک، و شعارهایی درباره عدالت اجتماعی، حقوق کارگر، و آزادی.
فضا شاد بود، پر از موسیقی، سرودهای کارگری، و امید. رسانهها آن را «بزرگترین گردهمایی صلحآمیز در تاریخ ترکیه» توصیف کردند. اما این آرامش، بسیار شکنندهتر از آن بود که بهنظر میرسید. در حدود ساعت ۷ عصر، زمانی که برنامه رو به پایان بود، ناگهان صدای رگبار گلوله از سمت شمال میدان شنیده شد. وحشت بلافاصله بر جمعیت چیره شد. مردم شروع به دویدن کردند، صدای فریاد، گریه، و شکستن موانع، میدان را دربرگرفت. برخی گلوله خوردند، برخی زیر دستوپا له شدند، و برخی از ارتفاعات اطراف سقوط کردند. در حالیکه انتظار میرفت نیروهای پلیس برای حفاظت از مردم وارد عمل شوند، برخی از آنها یا غایب بودند، یا بهجای کمک، مسیرهای خروج را بستند. گزارشهایی وجود دارد مبنی بر اینکه بلندگوهای میدان همزمان قطع شد و تلاش برای کنترل جمعیت ناکام ماند. در پایان، ۳۴ نفر جان باختند و بیش از ۱۲۰ نفر زخمی شدند. اما زخمیترین موجود آن روز، اعتماد عمومی بود؛ اعتماد به اینکه مردم میتوانند بدون ترس، صدای خود را در میدانهای عمومی بلند کنند.
چه کسی شلیک کرد؟ معمایی بیپاسخ و هزار فرضیه
در روزهای پس از حادثه، یکی از سوالات اصلی این بود؛ چه کسی پشت شلیکها بود؟ پاسخ روشن و مستندی هرگز ارائه نشد. اما آنچه باقی ماند، مجموعهای از روایتهای متناقض، نظریههای توطئه، و اسناد پراکندهای بود که هر یک بخشی از پازل را تشکیل میدادند.
گزارشهای شاهدان عینی حاکی از آن بود که تیراندازیها از طبقات بالای ساختمان «هتل اینترکنتیننتال» آغاز شد؛ ساختمانی بلند و مشرف به میدان. برخی گفتند که مهاجمان از پنجرهها یا پشتبام این هتل شلیک کردند. اما هیچ فیلم، عکس، یا مدرکی که عاملان را بهطور مستقیم شناسایی کند، هرگز منتشر نشد. رفتار نیروهای امنیتی نیز سوالبرانگیز بود. چرا پلیسها در موقعیتی که قرار بود تظاهرات را محافظت کنند، یا حضور نداشتند، یا در برخی گزارشها گفته شده که خودشان در ایجاد انسداد نقش داشتند؟ چرا بلافاصله پس از حادثه، بهجای تعقیب عاملان مسلح، صدها فعال چپگرا بازداشت شدند؟
برخی از خبرنگاران و محققان، اسناد طبقهبندیشدهای را بررسی کردند که بعدها آزاد شد. در این اسناد، نامهایی مرتبط با سازمان MIT، گروههای راستگرای افراطی، و حتی نیروهای اطلاعاتی خارجی مانند سیا و ناتو دیده میشود.
برجستهترین فرضیه، به نقش عملیات «گلادیو» بازمیگردد؛ شبکهای پنهانی در کشورهای اروپایی که توسط ناتو و با هدف مقابله با کمونیسم تشکیل شده بود. در ایتالیا، بلژیک، و یونان، این شبکه متهم به دست داشتن در حوادث خونبار با هدف بیثباتسازی فضای سیاسی و مهار جنبشهای چپ شده بود. برخی پژوهشگران، کشتار تقسیم را نیز در همین چارچوب تحلیل میکنند. در سوی دیگر، اتهاماتی علیه ارتش و دولت وقت مطرح شد؛ اینکه جناحهایی در ارتش با هدف تضعیف دولت غیرنظامی و آمادهسازی شرایط برای کودتای ۱۹۸۰، دست به این اقدام زدهاند.
هیچکدام از این نظریهها در دادگاه بررسی نشدند. هیچکس متهم یا محاکمه نشد. راز این قتلعام، بهسان زخمی کهنه، همچنان در حافظه ترکیه باقی مانده است.
پیامدها و تاثیرات بلندمدت
کشتار میدان تقسیم، نقطه عطفی در تاریخ ترکیه بود. این واقعه نشان داد که ساختار قدرت در ترکیه، بهرغم ظاهر دموکراتیک، همچنان توسط نیروهای امنیتی، ارتش، و نهادهای پشتپرده کنترل میشود. همچنین، این فاجعه باعث افزایش بیاعتمادی میان جامعه مدنی و دولت شد و به رادیکال شدن بیشتر گروههای سیاسی دامن زد. سه سال بعد، در سال ۱۹۸۰، کودتای نظامی سراسری رخ داد. بسیاری از تحلیلگران معتقدند که کشتار ۱۹۷۷ بخشی از فرآیند آمادهسازی فضای روانی و اجتماعی برای این کودتا بود.
بازتاب در هنر و فرهنگ
حادثه تقسیم در شعر، سینما، و موسیقی ترکیه بازتاب گستردهای یافت. بسیاری از هنرمندان چپگرا، آن را بهعنوان نماد سرکوب آزادی و عدالت اجتماعی به تصویر کشیدند. تا به امروز، هر سال در روز اول مه، فعالان کارگری و سیاسی با یادآوری این حادثه، خواهان روشن شدن حقیقت و محاکمه عاملان آن هستند.
در جستجوی حقیقت؛ چرا هنوز پاسخی در کار نیست؟
یکی از رازآلودترین جنبههای این فاجعه، عدم پیگیری قضایی شفاف و مؤثر است. در سالهای اخیر، با باز شدن برخی پروندههای امنیتی دوره جنگ سرد، نشانههایی از وجود شبکههایی پنهان و همپوشانی با پروژههای اطلاعاتی ناتو و ارتش ترکیه آشکار شده، اما همچنان هیچ محاکمهای صورت نگرفته است.
نقش سازمان MIT، سکوت مقامات دولتی، و رفتار مشکوک نیروهای پلیس در روز حادثه، همگی نشانههایی هستند که فرضیه نقش داشتن «دولت پنهان» را تقویت میکنند؛ مفهومی که در ترکیه بسیار پرکاربرد است و به ساختارهای غیررسمی و پنهانی قدرت اشاره دارد که در سایه دولت رسمی عمل میکنند.