ناصر میناچی؛ از سخنرانی در ارشاد تا وزارت ارشاد
رویداد۲۴ میثم فتحی: ناصر میناچی از بانیان برجسته یکی از مهمترین پایگاههای تبیین مواضع نواندیشان دینی در ایران، حقوقدانی از طیف دلبستگان دکتر مصدق بود که حضور سیاسیاش، چون دولت موقت بازرگان کوتاه بود. نام میناچی و فعالیتهای فرهنگی اجتماعیاش با ارشاد، اما زیر سایه سنگین سیاست در ایران، راکد نماند.
ناصر میناچی، متولد سال ۱۳۱۰ در تهران و تحصیلکرده رشته حقوق، از یاران و همراهان علی شریعتی و از مؤسسان حسینیه ارشاد بود. در دهه ۴۰ و همزمان با اوجگیری مخالفتهای نیروهای مذهبی با شاه او به همراه محمد همایون به فکر تاسیس یک حسینیه مستقل در تهران افتاد؛ که در نهایت حسینیه ارشاد، سال ۱۳۴۳ در تهران راه میافتد.
میناچی در خاطراتش میگوید به همراه همایون زمین فعلی حسینیه ارشاد را تملک میکنند. او حسینیه ارشاد را آنقدر دوست داشت که همواره در میان حرفهایش گریزی به حسینیه میزد.
در جواب خبرنگاری که میپرسد از چه زمانی با آقای بازرگان آشنا شدید میگوید: «از همان ابتدای تأسیس حسینیه بود. ایشان هم سخنرانیهایی اینجا داشتند.»
پس از پیروزی انقلاب مرحوم بازرگان نخستوزیر میشود و افرادی برای تشکیل کابینه دولت موقت انتخاب میکند. یکی از این افراد، ناصر میناچی است. با توجه به صحبتهای میناچی و وقایعی که بعداً اتفاق افتاد به نظر میرسد انتخاب او از سوی آقای مهندس بازرگان دو دلیل داشت؛ یکی به خاطر فعالیتهایش در حسینیه ارشاد و مدیریت آن و دیگری به دلیل همکاری با مصدق در جمعیت دفاع از آزادی حقوق بشر که آنها اجازه تأسیس آن را از نیویورک گرفته بودند.
ناصر میناچی در خاطراتش میگوید: «در این تشکل ما اسناد رسمی از برخورد حکومت وقت با مخالفان را جمعآوری میکردیم و گزارش میدادیم. برای نجات زندانیها هم خیلی تلاش کردیم، از جمله برای آقای طالقانی، منتظری و .... همه اینها در کنار هم باعث شد تا مرحوم بازرگان به این نتیجه برسد که من را برای این وزارتخانه معرفی کند.»
میناچی در کابینه مهندس بازرگان سمت «وزارت تبلیغات و جهانگردی» را عهدهدار بود، اما به خاطر تعلق خاطرش به نام حسینه ارشاد، نام این وزارتخانه را به وزارت «ارشاد ملی» تغییر داد. همان وزارتی که در سالهای بعد بخش ارشادی آن با عملکردش در حوزه ممیزیها پررنگ بوده است.
میناچی و ۲۷۵ روز دولت موقت
به گزارش رویداد۲۴ ناصر میناچی در کابینهای با سیاستهای لیبرالی فعالیت میکرد. دولت بازرگان مقارن با دولت تاچر بود. میناچی و بازرگان به شدت متاثر از سیاستهای بانوی آهنین در بریتانیا بودند تا اینکه تاچر پس موضوع اشغال سفارت امریکا در ایران، پیشنهاد طرح حمله نظامی به ایران را داد.
ناصر میناچی از جمله کسانی بود که اشغال سفارت آمریکا در ایران برایش خوشایند نبود. دانشجویان پیرو خط امام میناچی را به رابطه غیرمتعارف با آمریکا متهم کردند. این سخنان در تلویزیون ایران مطرح شد و درست یک روز بعد یعنی ۱۷ بهمن ماه ۱۳۵۸ میناچی در منزلش بازداشت شد.
میناچی سه دهه بعد در گفتوگویی با خبرآنلاین ماجرای آن روز را اینگونه تعریف کرده بود: «شب ریختند خانه ما، یک فردی بود به نام آقای غفارپور که نمیدانم چه لجاجتی با ما داشت، ما را ممنوعالخروج هم کرده بود. پیش از این ماجرا یک بار خدمت امام رسیدیم و گله کردیم که ما وزیر شما بودیم، این آقا یک قاضی معمولی است ما را ممنوعالخروج کرده، دیگر تا شاه عبدالعظیم هم نمیتوانیم برویم.»
بازداشت میناچی تنها ۲۴ ساعت ادامه یافت. خود او گفته بود به خاطر این کار علیه دانشجویان شکایت خواهد کرد. این موضوع پای محمد موسوی خوئینیها، حامی اصلی دانشجویان خط امام در آن زمان را به میان کشید. مدتها میان موسوی خوئینیها و میناچی دو قطبی شدیدی شکل گرفته بود.
مثلث میناچی، شریعتی و مطهری در حسینیه ارشاد
به گزارش رویداد۲۴ پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، حسینه ارشاد محل اجتماع و سخنرانی هواداران نواندیشی دینی از جمله علی شریعتی، مرتضی مطهری و ناصر میناچی بود. این حسینیه که در خیابان شریعتی تهران واقع است، خاستگاه بسیاری از انقلابیهای مسلمان در جریان انقلاب ایران به شمار میرود.
اولین برخورد میناچی و شریعتی در سال ۱۳۴۶ در جلسهای که پدر شریعتی سخنرانی میکرد، صورت گرفت. میناچی میگوید: «بعد از آن جلسه حدود نیم ساعت با هم صحبت کردیم و هر دو همدیگر را کاملا درک کردیم و پیمان بستیم که راه جذب و جلب جوانانی را که سرگردان شدند بیابیم.»
روایتهای متفاوتی درباره شریعتی، مطهری، حسینیه ارشاد و ناصر میناچی وجود دارد. حامد الگار معتقد است: «پیش از به صحنه آمدن شریعتی مرحوم مطهری مشهورترین و محبوبترین سخنران دانشجویان دانشگاه بود، اما با آمدن شریعتی مستمعان او به سرعت رو به کاهش نهادند چرا که شریعتی هر روز افراد بیشتری را به سوی خود جذب میکرد.»
روایتهای دیگری هم البته وجود دارد. به عنوان مثال سید حسین نصر در گفتوگویی اظهار داشته که در یکی از سخنرانیها پس از آن که شریعتی امام حسین را با ارنستو چگوارا مقایسه میکند، مستقیماً نزد جناب همایون میروند و استعفای خود را به همراه مطهری از حضور در حسینیه ارشاد مینویسند. حتی نصر تا آنجا پیش میرود که شریعتی را همکار ساواک میداند و میگوید «او {شریعتی} عضو سازمان امنیت بوده است «من و مطهری در حیرت بودیم که بودجه حسینیه ارشاد از کجا میآید. که معلوم شد... از سازمان امنیت میآید.»
پرویز خرسند روایت دیگری از جدایی مطهری و حسینیه ارشاد دارد. او در گفتوگویی در ماهنامه نسیم بیداری معتقد است که ناصر میناچی باعث جدایی مطهری از حسینیه میناچی شد: «مطهری بعد از درگذشت دکتر شریعتی به امام خمینی نوشته بود که اگر ایشان (شریعتی) زنده بود چه بلایی بر سر دین و اسلام و روحانیت میآورد و خوب شد که مرد...، ولی در آخر هم نوشته که حضرت امام مجموعه مقالات خوبی از شریعتی در کیهان چاپ شده که قطعا مطالعه فرمایید مقالات خوبی بود.»
خرسند به نامه شریعتی به میناچی اشاره میکند که سال ۸۶ چاپ شده است. در این نامه شریعتی از تاخیر در چاپ آثارش اظهار ناراحتی کرده است و از اینکه بودجه ارشاد از بین «رفت»، گلایهمند است: «تلقی دوستان از کار ارشاد و چاپ این کنفرانسها و درسها نمیتواند با تلقی من یکی باشد… حسینیه، کار انتشارات را یک کار «اندر» خود احساس میکرد و آن همه امکانات و بودجه هنگفت و مخارج سخاوتمندانه صرف اموری شد که یا در حاشیه بود یا تشریفات یا کم اثر و ارزشی ناپایدار، و نسبت به کار ترجمه و چاپ – که از نظر من کار اصلی بود- توجهی نکرد... این وضع نه تنها سلامت جسم و روح و اعصابم را از میان برد... با آن همه لطفی که نسبت به من داشتهاید و این همه زحمت، من حق ندارم که به جای امتنان، ناسپاسی کنم. ولی میدانید که در این جا صحبت از کار من نیست، صحبت از یک کار اعتقادی است که همه در برابرش مسئولیت داشتیم.»
میناچی سالها بعد در سمینار «شریعتی؛ دیروز، امروز، فردا» به آخرین شب زندگی علی شریعتی اشاره کرده و گفته «آن شب در اتاق کوچک زیر شیروانی با هم نشسته بودیم و از محنتها و غمهای یکدیگر با هم گفتوگو میکردیم. این گفتوگو به قدری دردناک بود که من و مرحوم شریعتی با هم اشک میریختیم.»
ناصر میناچی و قانون اساسی
به گزارش رویداد۲۴ حسن حبیبی روز دوم بهمن ۱۳۵۷ اولین کسی بود که در نوفللوشاتو پیشنویس قانون اساسی را تقدیم امام خمینی کرد و قرار بر این بود که هیاتی روز سوم بهمن به ایران بیاید و امام و همراهانش نیز در روز پنجم بهمن؛ نظر امام این بود که پیشنویس همراه هیات اول و زودتر به تهران فرستاده شود تا فقها درباره آن نظر دهند.
حبیبی در بازگشت به تهران با هیاتی مواجه شد که آنها نیز اقدام به تهیه پیشنویس کرده بودند. روایت کاتوزیان که خود نیز در هیات مذکور عضو بود اینگونه است: «امام خمینی تهیه پیشنویس را به عهده نهضت آزادی گذاشته بود و احمد صدر حاج سید جوادی به همراه ناصر میناچی از بانیان اصلی پیشنویس بودند. گروه حبیبی پیشنویس را براساس ترجمه پارهای از اصول قانون اساسی چند کشور از جمله فرانسه و شوروی و اعلامیه حقوق بشر انجام داده بودند که اصول اولیه آن به تصویب رسید، اما گروه دوم به دعوت میناچی جلسات خود را در حسینیه ارشاد آغاز کرده بودند. اصل ولایت فقیه در پیشنویس اولیه قانون اساسی گنجانده نشده بود.»
به گفته حبیبی «هنوز جامعه برای درک مفهوم متعالی ولایت فقیه آمادگی ندارد و نسبت به این مساله جریانهای متضادی وجود دارد.» در پیشنویسی که حبیبی تدوین کرده بود، اصل ولایت فقیه در شورای نگهبان حل شده و درصدد اعطای نقش مستقلتر و قدرتمندتری به این شورا بود و مشروعیت نظام از طریق نظارت فقها بر شورای نگهبان تامین میشد.
پیشنویس نهایی به دولت موقت رفت و مهدی بازرگان، میناچی و یدالله سحابی نیز نظراتی را ارائه کردند که توسط هیات مورد بررسی قرار گرفت. اما چنانکه کاتوزیان روایت میکند «نخستین پیشنویس ناگهان با تغییر ۲۰ اصل مهم در روزنامه کیهان منتشر شد.» وزیر مشاور در طرحهای انقلاب نیز در مصاحبهای گفت که این متن مقدماتی قانون اساسی جمهوری اسلامی است.
ناصر میناچی نیز که در تهران در گروه تدوین پیشنویس قانون اساسی بود، درباره متن اولیه پیشنویس که از پاریس به تهران آورده شد، معتقد بود: «متن حبیبی مجموعهای بود از مواد متفرقه که از قوانین فرانسه ترجمه شده بود و نمیتوانست به عنوان یک قانون جامع مورد استفاده قرار گیرد و این قابلیت را نداشت که به عنوان متن قانون اساسی یک کشور ارائه شود.»
بزرگترین وجه ممیزه پیشنویس پیشنهادی میناچی و دولت موقت با قانون اساسی که در مجلس خبرگان تصویب شد در گنجاندن اصل ولایت فقیه بود که بیشتر توسط حسن آیت، عضو شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی پیگیری شد. البته دفاع آیتالله بهشتی از اصل ولایت فقیه بسیار موثر واقع شد و این اصل با ۵۳ رای موافق، ۴ ممتنع و ۸ رای مخالف به تصویب رسید.
ناصر میناچی و پایان حسینیه ارشاد
در دوران محمود احمدینژاد که از پس اصلاحات سید محمد خاتمی فرا رسید، فشارها بر حسینیه ارشاد فزونی یافت. اندک اندک مجوز مراسم گوناگون، و اجازه سخنرانی برخی افراد، منتفی اعلام شد. جز همراهان جمهوری اسلامی، کسی امکان استفاده از تالار اصلی ارشاد را نیافت.
انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ چونان سرفصلی، حیات حسینیه ارشاد و میناچی را نیز تحت تأثیر قرار داد. ارشاد تنها مجاز به برگزاری مراسم دینی در برخی مناسبتها بود، آنهم بدون حضور سخنرانانی که «غیرخودی» محسوب میشدند. زمانی که فعالیت حسینیه ارشاد کاهش یافته بود، ناصر میناچی زنده بود اما حضورش نمیتوانست تغییری در سیاستهای آن سالها ایجاد کند؛ همچنانکه حضور چهرههای تاثیرگذارتر هم نتوانست تغییری در فضای آن سالها ایجاد کند.
ناصر میناچی صبح روز شنبه (پنجم بهمنماه) در سن ۸۲ سالگی و بر اثر عارضه قلبی درگذشت. طبق وصیت خود میناچی قرار بود او در محل حسینیه ارشاد دفن شود. حتا مکان آن را از پیش تعیین کرده بود، اما با مخالفت از سوی مقامات مواجه شد و جسد او در شهر قم در کنار پدرش به خاک سپرده شد.
منابع
۱- طرحی از یک زندگی، پوران شریعت رضوی/ انتشارات چاپخش
۲- آن آفت سیاسی: کارنامه تاچر و تاچریستها در بریتانیا در ایران/ نقد اقتصاد سیاسی، فریبرز رئیسدانا
۳- گفتگو با پرویز خرسند. ماهنامه نسیم بیداری شماره ۷
۴- جزئیات «سمینارشریعتی؛ دیروز، امروز، فردا» سال ۸۶، حسینیه ارشاد
۵- ۲۷۵ روز با بازرگان، مسعود بهنود/ انتشارات علم