تاریخ انتشار: ۱۰:۱۱ - ۱۸ خرداد ۱۳۹۸
فیاض زاهد در گفت‌وگو با رویداد۲۴:

حاکمیت عرصه مشارکت را به سمت گروهی می‌برد که فاقد ایدئولوژی است/ نظام خطر تحریم‌ها بر اقتصاد را جدی نگرفته است

فیاض زاهد کارشناس مسائل سیاسی بر این عقیده است که سخن خاتمی مبنی بر اینکه تکرار می‌کنم ها دیگر تاثیری ندارد می‌تواند مبتنی بر واقع بینی باشد و با این حرف آقای خاتمی خود را در کنار مردم قرار داده و به آن‌ها می‌گوید که تفسیر مشترکی از شرایط دارند.
فیاض زاهد
رویداد۲۴ وضعیت دولت در شرایط مناسبی نیست؛ گرانی و مشکلات اقتصادی محبوبیت روحانی را پایین‌تر حد خود رسانده است؛ افکار عمومی اصلاح طلبان را در این شرایط مقصر می‌دانند، چه آنکه دولت روحانی برآمده از حمایت جریان اصلاحات بود. سید محمد خاتمی می‌گوید وضعیت به گونه‌ای شده که «تکرار می‌کنم» او نیز فایده‌ای ندارد. فشارهای سیاست خارجی و شدت تحریم‌ها علیه ایران شرایط را بغرنج‌تر کرده است. در چنین وضعیتی راهکار نیروهای سیاسی در کشور چیست؟ این سوالی است که با فیاض زاهد کارشناس و فعال سیاسی درباره آن گفت‌وگو کرده‌ایم.
 
روحانی در فرصت کوتاهی محبوبیت خود را از دست داد
 
 
وضعیت کنونی دولت روحانی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
 
در فاصله بسیار کوتاهی یعنی از دو سال قبل تاکنون وضعیت آقای روحانی در افکار عمومی بسیار بسیار شکننده و بحرانی شده است و من نمونه جدیدی سراغ ندارم که یک رئیس جمهور به این سرعت محبوبیت خود را در میان مردم از دست بدهد. آقای روحانی در دوره اول ریاست خود دوره موفقی را پشت سر گذاشت با کنترل تورم به قیمت وجود رکود، حل یک پرونده بین المللی، رشد مطبوع اشتغال تا نزدیک ۸ درصد و .... من معتقدم که آقای روحانی در دوران انتخابات وعده‌های خوبی را مطرح کرد و به درستی انگشت روی گسل‌هایی گذاشت که انتظار مردم را بالا برد اما نتوانست آن‌ها را اجرایی کند، اکنون خواسته مردم این است که اگر به آن قله نمی‌رسید حداقل به دامنه‌های آن دست پیدا کنید.
 
روحانی و نظام خطر تحریم‌ها بر اقتصاد را جدی نگرفته‌اند
 
آقای روحانی به دلایلی نتوانست به خواسته‌های مردم جامه عمل بپوشاند؛ او در انتخاب وزرا با مشکلاتی مواجه شد و از خود جدیت و مقاومتی که باید را نشان نداد. شاید هم استراتژی‌اش این بود که فکر می‌کرد افکار عمومی را همراه خود دارد و اگر برای مقطعی حامیان خود را از دست می‌دهد، با بهبود شرایط اقتصادی و عملکرد خود بار دیگر می‌تواند حمایت آن‌ها را داشته باشد.
 
با پیش آمدن مشکلاتی در برجام از سوی ترامپ، تورم و احساس ناامیدی و ناامنی در اقتصاد باعث شد گزارشی که IMF درباره اقتصاد ایران در سال ۲۰۱۷ نوشته بود و اقتصاد ایران را رو به رشد، شفاف و بسیار تاثیرگذار خوانده بود، تغییر کند و در سال ۲۰۱۸ شاخص‌ها منفی شود. به نظر من هم آقای روحانی و هم نظام جمهوری اسلامی خطر تحریم بر اقتصاد را جدی نگرفته‌اند. در داستان دلار ۴۲۰۰ تومانی، در داستان کالا‌های اساسی، در مسئله گوشت و ... به نظر می‌رسد که در همه این موارد دولت پشت این مسائل بوده و آمادگی مواجهه با چنین شرایطی را نداشته است. در این شرایط طبیعی است محبوبیت دولت در نزد افکار عمومی کاهش پیدا می‌کند. البته فعال بودن ستاد‌های انتخاباتی رقیب، تخریب گسترده، جزیره‌ای شدن ساختار قدرت، فشار‌های دائمی بخشی از مجلس، پرونده سازی‌های متعدد نیز در کنار ناتوانی دولت برای حل بحران‌ها در کاهش محبوبیت بی تاثیر نبوده است.
 
سخنان خاتمی به معنای تحریم انتخابات نبود
 
اخیرا سیدمحمد خاتمی که از حامیان اصلی آقای روحانی بود در سخنانی گفته بود که «تکرار می‌کنم» من دیگر تاثیری ندارد. وقتی آقای خاتمی به ناامیدی رسیده، از مردم چه توقعی وجود دارد؟

بگذارید ابتدا شرایط را مرور کنیم؛ مشکلات سخت دولت از دیماه سال ۹۶ آغاز شد. کسانی که تظاهرات دی ماه را استارت زدند، خواسته یا ناخواسته غول چراغ جادو را بیرون کشیدند و شعار «اصولگرا اصلاح طلب دیگه تمومه ماجرا» به یک شعار موزون تبدیل شد. در این شرایط افراطیون، صداو سیما و مخالفان به این فکر نکردند که همه درون یک کشتی هستند و فقط این روحانی نیست که به پایین کشیده می‌شود بلکه به همه ساختار نظام آسیب می‌رساند.
 
در دوره کنونی اینگونه نیست که مثلا اگر رئیس دولت محبوبیتی ندارد رئیس قوه قضاییه محبوب باشد. بی اعتمادی گسترده همه سطوح را در بر گرفته است و اگر نظام نتواند به فوریت و جدیت راهکار‌های جدی حل مسائل داخلی را در دستور کار قرار دهد، به نظر می‌رسد که دورنمای ما، دورنمای بسیار خطرناکی خواهد بود.
 
با این مقدمه می‌توان درباره جمله آقای خاتمی صحبت کرد؛ رویکرد آقای خاتمی با جمله‌ای که مطرح می‌کند حالت‌های مختلفی دارد، یکی اینکه فکر کنیم معنی جمله این باشد: «ما به دلیل عملکردمان در دولت و مجلس و  برآورده نکردن خواسته‌های مردم دیگر مورد قبول و پذیرش نیستیم و نیرو‌هایی که با خواست ما پای صندوق رای می‌آمدند دیگر دست به چنین کاری نمی‌زنند.» می‌توان این تلقی را داشت اما من از سخنان آقای خاتمی چنین برداشتی ندارم که از دل آن تحریم انتخابات بیرون بیایید، اما در میان برخی از اصلاح طلبان چنین برداشتی وجود دارد که البته این نگاه در اکثریت وجود ندارد. با اینهمه عده‌ای معتقدند اگر حاکمیت در نوع تعامل و نظارت استصوابی انعطافی از خود نشان ندهد، به هیچ وجه لازم نیست در بازی‌ای که اصلا به نفع ما نیست شرکت کنیم.
 
اگر راهکار جدی برای رفع مشکلات نداشته باشیم، خطر جدی است

با این شرایط مردم اقبالی به انتخابات مجلس یازدهم در اسفندماه نشان می‌دهند؟

اگر نتوانیم مشکلات را حل و فصل کنیم و راهکاری برای آن نداشته باشیم در سال ۹۸ نیز اتفاقاتی نظیر دی‌ماه را شاهد خواهیم بود. ما تازه در خرداد ماه هستیم، اگر دولت نتواند نفت خود را به فروش برساند، اگر نتواند تصمیمات اقتصادی مناسبی را اتخاذ کند، اگر نتواند بخشی از صنعت را سر پا نگاه دارد، اگر نتواند تعامل مناسبی با مخالفان داشته باشد قطعا خطر جدی خواهد بود. ولی حاکمیت نشان داده که با مدل تعامل مشروط به نحوی که نشان ندهد که دچار ضعف شده، می‌تواند حرکت مناسبی را داشته باشد.
 
بگذارید مثالی بزنم؛ محمدرضا پهلوی از لحاظ جامعه شناختی در آن زمان [چهاردهم آبان ۱۳۵۷] نباید می‌گفت که صدای شما را شنیدم، زیرا زمانی که او این حرف را زد نشان داد که ضعیف است و سخنش هم از موضع ضعف بود.
 
آقای خاتمی چندی پیش نامه‌ای ۱۵ بندی نوشت و کسی پاسخی به آن نامه نداد. سخنان اخیر پس از بی توجهی به آن نامه را نمی‌توان به شکل رادیکال‌تر تفسیر کرد؟

اینکه آقای خاتمی بعد از این نامه می‌گوید تکرار می‌کنم من دیگر تاثیری ندارد نمی‌تواند صرفا از جهت ناامیدی باشد، می‌توان از موضع واقع بینی باشد. کارکرد این سخنان می‌تواند این باشد که به حاکمیت بگوید اگر می‌خواهی از من به عنوان سوپاپ و مزیت سیاسی استفاده کنی، با این عملکرد نمی‌شود زیرا با رفتاری که داری من را هم از اعتبار ساقط می‌کنی.
 
کارکرد بعدی هم می‌تواند این باشد که به حاکمیت فشار بیاورد که اگر نگران من نیستی و صرفا نگرانی‌ات برای خودت است، باید زمینه‌های انعطاف پذیری در جامعه را بیش از پیش فراهم کنی. کارکرد بعدی این است که به افکار عمومی بگوید از آنچه که در لایه‌های افکار تو می‌گذرد آگاه هستم و تفسیر مشترکی از جامعه با تو دارم. در اینجا رهبر یک جریان سیاسی خود را در کنار مردم قرار داده است. حاکمیت البته در برخی موارد انعطاف بیشتری نشان داد.
 
حاکمیت در برخی از مواقع از خود انعطاف پذیری نشان داد
 
منظورتان از انعطاف چیست؟ در کدام مورد انعطاف نشان داده شده است؟
 
در تمام بنگاه‌هایی که دچار مشکلات اقتصادی شدند، مانند هپکو، هفت تپه و ... حاکمیت ورود کرد و سعی کرد تا جایی که می‌تواند مشکلات آن‌ها را حل کند، مانند تامین مواد اولیه، تامین وام، پرداخت دستمزد عقب افتاده و .... زمانی که مسئولان رده بالا را به این بنگاه‌ها می‎فرستند به معنای این است که اراده‌ای برای حل و کاهش مشکلات وجود دارد و من این را گامی رو به جلو می‌دانم.
 
اگر تصمیم‌گیرنده بودم، هیچگاه اسماعیل بخشی را زندانی نمی‌کردم
 
 
اگر جای مقامات بودم هیچ‌گاه اسماعیل بخشی را دستگیر نمی‌کردم، می‌گویند این افراد مشکلات امنیتی دارند، ولی عقل ایجاب می‌کرد که این افراد تحت نظارت باشند، اما در زندان نباشند. با این کار می‌توانستند به جامعه کارگری بگویند که حکومت صدای شما را می‌شنود، به معنای دیگر می‌توانستند حفظ ظاهر کنند.
 
حاکمیت عرصه مشارکت را به سمت گروهی می‌برد که از نظر اجتماعی فاقد ایدئولوژی هستند
 
 
 
شرایط به گونه‌ای هست که مشارکت‌های اجتماعی مردم بالاتر برود؟
 
مسئله مشارکت در انتخابات برای حاکمیت اهمیت دارد، اما این اصلا به معنای این نیست که اجازه دهند افرادی مانند تاجزاده و خاتمی وارد انتخابات شوند. حاکمیت تلاش می‌کند عرصه مشارکت را به سمت گروهی ببرد که از نظر اجتماعی فاقد ایدئولوژی هستند.
 
مثلا به جای فعال سیاسی متخصص، ورزشکار و خواننده به شورای شهر بفرستد؟
 
بله، حاکمیت همواره در نزدیک انتخابات اجازه حضور ۳۰ درصد از اصلاح طلبان را در انتخابات می‌دهد و ممکن است به سراغ کسانی برود که می‌خواهند از نردبان اصلاح طلبی بالا بروند و با آن‌ها تعامل کنند و بگویند ما این نردبان را به شما می‌دهیم، به همین دلیل به سراغ پزشک خوشنام، مهندس کرواتی، ورزشکار و ... می‌رود. زمانی که مثلا یک پزشک را از رامسر کاندید می‌کنند این مسئله باعث تحرک اجتماعی می‌شود. در این مواقع دیگر با چهر‌ه‌های سیاسی مواجه نیستند، بلکه با گروهی روبه رو هستند که می‌توانند به راحتی آن‌ها را کنترل کنند و زمانی هم که به مجلس رفتند طبق خواست و منویات آن‌ها رفتار کنند.
 
 
این اتفاق در بلند مدت باعث ضعف خود حاکمیت نمی‌شود؟
 
بله، وقتی شما یک چهره شناسنامه دار را حذف کرده و چهره بی شناسنامه را وارد عرصه کرده‌اید فارغ از اینکه این چهره پس از مدتی شناسنامه دار می‌شود، اما تاثیری مخرب را برجای می‌گذارد. در این شرایط وقتی شما منتقد و اپوزیسیون را تخفیف بدهید، آنها هم شما را تخفیف می‌دهند. زمانی حتی در موسیقی پاپ ترانه‌های جنتی عطایی و اردلان سرفراز و شهیار قنبری ترانه‌های سیاسی بود و کلمات حاکمیت را به چالش می‌کشاند اما الان موسیقی ساسی مانکن می‌تواند آن را به چالش بکشد. این یعنی تاثیر مخرب حذف منتقد.
خبر های مرتبط
خبر های مرتبط
نظرات شما