رویداد۲۴ گزارش میدهد؛
یک روز آلوده با بیماران تنفسی و مشکلاتی که ولایتی فرصت نمیکند ببیند! +تصاویر
شرایط در بیمارستانهای دولتی آنچنان هم خوب نیست، بیماران غالبا به دلیل تنگناهای مالی به این مراکز مراجعه کرده و رنج شرایط سخت دسترسی به خدمات درمانی در این بیمارستانها را تحمل میکنند، رنجی که گاه به دلیل طولانی شدن فرایند دسترسی به خدمات درمانی است، گاه به دلیل کمبود جا و نبود تخت خالی و گاه به دلیل هزینههای مالی سرسامآور به ویژه برای افرادی که به هر دلیل تحت پوشش هیچ بیمهای قرار ندارند.
رویداد۲۴ «مادر نفس ندارم. خسته شدم. آنقدر بالا، پایین رفتم، هی برو اینور قبض بگیر، برو اونور قبض بگیر، هی برو طبقه اول پذیرش بعد برو پایین واسه قبض، همین نیمچه نفسم هم رفت، بنویس مادر بنویس ما مشکل ریه داریم راه رفتن که هیچ، نفس کشیدن هم برامون سخته همه که همراه و غمخوار ندارن مادر، بعضیا هم مثل من تنهان». اینها را پیرزن با لهجه شیرین آذری میگوید، درحالیکه ماسکش را تا روی بینی بالا کشیده و هر دو سه کلمه یک بار نفسی از سر خستگی و بینفسی میکشد.
بیمارستان مسیح دانشوری (مرکز آموزشی، پژوهشی و درمانی سل و بیماریهای ریوی) درست در بالاترین نقطه شهر در منطقه دارآباد تهران قرار گرفته است. هفتهای که گذشت تهران روزهای بهشدت آلودهای را پشت سر گذاشت و تعجبآور آنکه منطقه دارآباد که روزگاری (سال ۱۳۱۶) به دلیل آب و هوای خوب و کوهستانیش توسط دکتر مسیح دانشوری برای تاسیس آسایشگاه سل شاه آباد انتخاب شده بود، در این روزهای آلوده مانند مهمانانش یارای نفس کشیدن ندارد.
از دروازه آهنین بیمارستان بیماران ریوی رد میشویم تا از وضعیت بیمارستانی گزارش تهیه کنیم که ریاست آن یکی از ۳۸ شغل علی اکبر ولایتی است. شاید همین موضوع کافی باشد که خیالمان رحت شود که انتقادها قرار نیست نتیجهای داشته باشد، چه آنکه آنقدر دغدغههای ولایتی زیاد است که فرصت رسیدگی به بیمارستان کم برای پیش میآید.
طی کردن جاده کوهستانی بیمارستان برای فرد سالم دشوار است چه رسد به بیماران ریوی. تعداد خودروهایی که اقدام به جابه جایی مردم میکنند نیز با توجه به کثرت مراجعان کم است، به همین دلیل بسیاری از مراجعان ترجیح میدهند زیر بغل بیمارشان را بگیرند و راه ببرند تا هرچه سریعتر به اورژانس یا پذیرش برسند.
نبود تخت خالی در اورژانس بیماران تنفسی
برای ورود به بخش درمانگاهها باید از اورژانس عبور کنی، وضعیت اورژانس چندان مطلوب نیست، تعداد تختها کم است و تخت خالی وجود ندارد، بیماران با ماسکهایی که بر چهره دارند یا روی صندلیهای انتظار اورژانس دراز کشیدهاند یا اینکه سر را به دیوارهای نه چندان تمیز اطرافشان تکیهدادهاند و از دستگاههای اکسیژنی که روی دیوارها نصب شده برای نفس کشیدن کمک میگیرند.
اورژانس آنقدر شلوغ است که بسیاری از همراهان بیماران ساعتها سرپا میایستند تا کار بیمارشان به پایان برسد، اما وضعیت بیمارانی که همراه ندارند بسیار بدتر است. آنها مجبورند مسیر پذیرش را به تنهایی طی کنند در طول همین مسیر که شاید برای افراد سالم هم خستهکننده است بیماران ریوی چندین بار از پا میافتند و رنگ از رخشان میپرد.
یکی از بیماران پیرزنی بدون بیهمراه است. از وضعیتش میپرسم. میگوید: «۱۵ ساله که مشکل ریوی دارم، از صبح زود میام اینجا تا نوبتم بشود، برای هرکاری باید برم صندوق و برگردم، این مسیر سخت است، پاهایم درد میکنه، جای نشستن هم که نیست، آنهایی که جا گیر آوردند روی صندلیها خوابیدهاند. بقیه هم مثل من جا ندارن باید مدتها سرپا انقدر بایستن تا یکی از جایش بلند بشود.»
پیرمردی نظرم را جلب میکند، زیر دستگاه اکسیژنی که به دیوار بالای سرش وصل شده به سختی نفس میکشد و پشت صندلی را تکیهگاه سرش قرار داده است وضعیتی که برای یک بیمار تنفسی بسیار سخت است. زن جوانی که دختر پیرمرد است میگوید: «پدرم را زیاد اینجام میآورم سالهاست بیماری ریوی دارد، اینجا دکترها و تجهیزات عالی هستن اما تعداد بیمارها زیاد است. شما که خبرنگارید به مسئولین بگویید اینجا مهمترین مشکل مربوط به بخش اورژانس هست، همیشه تخت کم هست و بیمار زیاد، به همین دلیل هم خیلیها اینجا میآیند و مریضشان را روی صندلیها میخوابانند.»
او درباره رفت و آمد بیماران در پستی و بلندی مسیر بیمارستان کوهستانی میگوید: «اینجا آمبولانس داره مریضها را برای بردن به بخش و ... با آمبولانس میبرند، امکانات خوب، اما کم است»
مسیر سخت بیماران تنفسی برای دستیابی به خدمات درمانی
به گزارش رویداد۲۴ برای پذیرش در بخش درمانگاهها ابتدا باید خوان اول را که گرفتن نوبت از بخش پذیرش است، رد کنی. در این بخش کارمندان همه سعی خود را برای پاسخگویی به بیماران میکنند، اما ازدحام جمعیت و هوای دودزده آنها را نیز گاهی از پا میاندازد.
مرحله بعد از پذیرش شدن، انجام بررسیهای پزشکی است، رادیولوژی، تست تنفس، آزمایش و ... هر کدام مراحل خاص خود را دارند، برای طی هر مرحله باید ابتدا به باجه مربوطه رفته پذیرش شوی بعد به صندوق مراجعه کنی صندوقهایی که یکی در طبقه بالا قرار داشته و دیگری باجهای است در پایینترین نقطه سراشیبی مسیر، رفت و آمد به این صندوقها و باجههای پذیرش که در نقاطی غیر همسطح واقع شدهاند خستگی و رنج زیادی را برای هر فرد و به ویژه برای بیماران تنفسی که نفس لازم و سالم برای تحرک را ندارند به همراه دارد.
بانویی که دختر بیمارش را همراهی میکند و خود مبتلا به بیماری قلبی است بعد از مراجعه به صندوق برای پذیرش دخترش در بخش تست تنفس، توانش را از دست میدهد رنگ پریدهاش گواهی بر این مدعاست، او میگوید: «دخترم مشکل تنفسی داره، آوردمش اینجا دکتر ویزیتش کنه. طفلک آنقدر برای هر کاری بالا و پایین رفت و از این طبقه به آن طبقه شد که نفسش برید. خواستم کمکش کنم خودمم حالم بد شد، مثلا اینجا بیمارستان بیماران ریوی هست چرا همه چیز آنقدر سخت است؟ ادم ترجیح میدهد برود مطب خصوصی اینهمه معطلی و خستگی هم نداشته باشه»
پذیرش و صندوق دو کلمهای هستند که بیمار و همراه او را از پا میاندازند البته که این پروسه تنها مخصوص بیمارستان مسیح دانشوری نبوده و در تمام بیمارستانهای دولتی بیماران و همراهان آنها باید تا رسیدن به پزشک وخدمات درمانی - تشخیصی هفت خوان رستم را طی کنند. یک روز حضور در یک بیمارستان دولتی با آن ازدحام و مراحل سخت فرد سالم را نیز از پا میاندازد بیماران که جای خود دارند.
در این بین افرادی که از شهرستانها به این بیمارستان آمدهاند شرایط بدتری را تجربه میکنند. یکی از این بیماران به همراه همسرش از شهرهای شمالی کشور به بیمارستان مسیح دانشوری مراجعه کرده است، زن سرش را به صندلی تکیه میدهد و کمی چرت میزند همسرش هم کم کم طاقت را از دست میدهد و مرتب شماره بیماران را چک میکند تا ببیند چند نفر دیگر به نوبت آنها مانده است. میگوید: «صبح زود رسیدیم تهران به خدا خسته شدیم.»
یکی از کارمندان از او میپرسد که آیا شب جایی برای ماندن دارند و مرد جواب مثبت میدهد. اما اگر بیماری شب جایی برای ماندن و پولی برای اجاره اتاق نداشته باشد نمیدانم تکلیفش چیست؟
بیشتر بخوانید:
ازدحام در بخش درمانگاهها هم کم نیست. پیرمردی که تنها روی یکی از صندلیها نشسته و اکسیژن روی دیوار را به بینیاش وصل کرده آرام چشمانش را بسته و صدای خس خس نفسهایش را مراجعینی که روی صندلیهای کناری نشستهاند به وضوح میشنوند منتظر است تا صدایش کنند، اما ناگهان حالش بد میشود و با صدای بلند شروع به ناله میکند، پرسنل بیمارستان سراغش میروند و به او کمک میکنند بعد از چند لحظه دوباره آرام میشود و در انتظار دیدار پزشک میماند. انتظاری که مشخص نیست چقدر دیگر طول میکشد.
عقربهها ساعت ۱۷.۳۰ بعد از ظهر را نشان میدهند، کمکم بخش درمانگاهها خلوتتر شده و تعداد بیماران کمتر میشود، در این بین زنی سالمند در حالیکه دستش را روی قفسه سینه گذاشته ناله کنان وارد میشود «وای مادر نفس ندارم،ای خدا نفسم بالا نمیاد» روی یکی از صندلیها بیحس و حال میافتد.
پرسنل بیمارستان به سراغش میروند و کمکش میکنند، کمی اکسیژن میگیرد، سریع نوبت پذیرش را برایش صادر میکنند، مدتی از او خبری نیست تا اینکه دوباره به راهرو انتظار وارد میشود یکی از مسئولان درمانگاه از پرستار سوال میکند که آیا دکتر او را دیده و جواب مثبت است. پیرزن روی صندلیها دراز میکشد، نفسش به سختی درمیآید. میگوید که از رباط کریم به بیمارستان دارآباد آمده است. مسافتی که هم فکر کردن به آن هم انسان را خسته میکند.
کمی که حالش بهتر میشود سردرد و دلش هم باز میشود: «از صبح هیچی نخوردم، صبح زود زدم بیرون، ۱۱ سال هست که برای قلب و ریه میام اینجا دکتراش خیلی خوبن، اما حیف که بیمارستان خیلی دوره هر بار تو این نداری و نخوری باید کلی هزینه راه بدم. ای کاش اولاد نداشتم که راحتتر بودم، کسی بهم رسیدگی نمیکنه. هربار تنها از رباط کریم تا اینجا میام پول ندارم که برم دکتر خصوصی دیگه این مسیر رو نرم و بیام»
هوا تاریکتر شده و باید از سربالایی تیز درمانگاه برای رسیدن به در ورودی ساختمان راه بروم. از آمبولانسی که همان مسیر قصد حرکت دارد میخواهم که من را تا نزدیکی در ورودی برساند، اما نمیپذیرد.
چند نفر دیگر هم پشت سر من در حال حرکتند، یکی از آنها که به شدت نفس نفس میزند، با عصبانیت میگوید: «خیر سرشون میگن مینیبوس داریم، پس کجاست؟» و رد میشود. یکی از بیماران که او هم در حال برگشت است، دیگر توان راه رفتن ندارد، گوشهای میایستد و بلند بلند نفس میکشد. آمبولانس از کنارش رد میشود.
بیشتر بخوانید:
باد خفه میکند، باران میسوزاند/ بازار داغ اسپریهای تنفسی/ روایتی از تنفس مستقیم خاک در خوزستان
بیشتر بخوانید:
باد خفه میکند، باران میسوزاند/ بازار داغ اسپریهای تنفسی/ روایتی از تنفس مستقیم خاک در خوزستان
سختیهای دسترسی به خدمات درمانی در بیمارستانهای دولتی
به گزارش رویداد۲۴ بیمارستانهای دولتی ملغمهای است از ازدحام بیماران و همراهان، تختهای پرشده، صدای ناله و درد، در و دیوار نه چندان تمیز و بهداشتی و رفت و آمد زیاد بیماران از یک سو به سوی دیگر بیمارستان برای گرفتن نوبت، پذیرش، و پرداخت مبالغ ضروری و دردناکتر اینکه برای ورود به هر قسمت و دریافت هر خدمت باید بیمار مسیری را جداگانه از پذیرش تا صندوق بیمارستان طی کند. بیمار رنجوری که در ازدحام جمعیت گیر افتاده است و همراهی که دیگر یارای راه رفتن ندارد، و روندی آنچنان فرسایشی و کند که هم باعث اطاله فرآیند دسترسی به خدمات درمانی- تشخیصی میشود و هم بارها فرد را به این فکر میاندازد که دست از جان شسته و زندگیاش را در این رفتوآمدها تلف نکند.
آیا متولیان و برنامهریزان بیمارستانها و وزارت بهداشت نمیتوانند شرایط پذیرش و پرداخت قبوض را به شکلی مهیا کنند که بیمارانها و همراهان آنها رنج کمتری متحمل شده و کمتر در صفوف انتظار پشت باجهها بایستند. آیا تکنولوژی هنوز آنچنان به کشور ما و بیمارستانهای ما راه نیافته است که بیماران مجبور نباشند برای دسترسی به خدمات درمانی دولتی یک مسیر را بارها و بارها طی کنند؟ راستی معنای دولت الکترونیک در بیمارستانها رنگ میبازد؟
حقیقت آن است که شرایط بیمارستانها برای بیماران قلبی و ریوی که مهمترین شاهرگ حرکتیشان یعنی تنفس و ضربان قلب با مشکل مواجه است خوب نیست بیمارستان مسیح دانشوری با همه دلسوزی پرسنل و مجرب بودن پزشکان در بدترین نقطه شهر واقع شده است منطقهای دور از دسترس که بیماران و حتی همراهان به ظاهر سالم آنها برای رسیدن به بخشهای مختلف بیمارستان باید مسیری کوهستانی و دارای نشیب و فراز را طی کنند، آنهم در نقطهای از شهر که در زمان آلودگی یکی از نقاط تجمع و انجماد دود وآلاینده هاست؛ و در این بین آنچه در زحمت است جان بیمارانی است که رنج تنگناهای تنفسی همواره بخشی از وجود و همراه لحظههایشان است.
خبر های مرتبط
خبر های مرتبط