چگونه بولتون و پمپئو برنامه ترامپ را برای دستیابی به توافق با ایران از بین بردند؟
گر ترامپ واقعاً به دنبال معامله با ایران باشد، کنار گذاشتن بولتون اقدام درستی بود و قدم بعدی باید مقابله با مایک پمپئو باشد که به اندازه بولتون مخرب است.
Responsible Statecraft وابسته به اندیشکده «کوئینسی» نوشت: کتاب جدید جان بولتون، مشاور سابق امنیت ملی ترامپ پنجرهای به سوی سبک مذاکره رئیس جمهور دونالد ترامپ برای ما باز میکند. بولتون تصویری از ترامپ را نمایش میدهد که میخواهد معامله کند، اما به دیپلماسی متعارف اعتقاد ندارد. درعوض، ترامپ به روابط بین الملل با تاکتیکهای بازار املاک و مستغلات که در کتاب هنر معامله آنها را فرموله کرده است، نزدیک میشود. ترامپ فکر میکرد که بولتون در این زمینه به او کمک میکند، اما به شدت اشتباه کرد.
بیشتر بخوانید: جزییات جدید از نابودی جنازه خاشقجی/ دستور سرکنسول: تنور را برای باربیکیو روشن کنید!+عکس
کتاب بولتون اشتیاق ترامپ برای انجام معامله با شرکا و مخالفان ایالات متحده را برجسته میکند. با این حال، کتاب نشان میدهد که چگونه بولتون به عنوان یک یکجانبه گرای غیرقابل انعطاف و جنگ طلبی که از رقبایش در کاخ سفید به ریاست ترامپ پیشی گرفته است، مخفیانه تلاش کرده تا تمامی اقدامات ترامپ را به سمت دیپلماسی موفق بویژه با ایران خراب کند. حال این سؤال مطرح میشود که اساساً چرا ترامپ، بولتون و دیگر افرادی را که اساساً با دیپلماسی مخالف بودند، استخدام کرد؟ پاسخ در این کتاب نهفته است که نشانگر ماهیت خود تخریبی رویکرد ترامپ در روابط خارجی است.
بولتون، تخریب گر توافق
همانطور که در کتاب "هنر معامله" بیان شده است، شیوه مذاکره ترامپ بر دوام و افزایش بسیار زیاد فشارها استوار است. درست در حالی که او فشارها را به حد مجاز میرساند و درگیری اجتناب ناپذیر به نظر میرسد، وی به دنبال معامله است. این رویکرد با تهدیدهای وی در قالب "آتش و خشم" علیه کره شمالی آشکار شد. همچنین درگیریهای ترامپ با ایران و تهدیدهای مکرر مبنی بر براندازی حکومت این کشور نیز نمود دیگری از این رویکرد به شمار میرود.
کتاب بولتون در زمینهی مذاکرات و توافق به این موضوع توجه میکند که ترامپ فکر میکرد، مشاورانی مانند بولتون و پومپئو میتوانند به عنوان مجریانی عمل کنند که از نفوذ خود استفاده کرده و مخالفانی مانند کره شمالی و ایران را متقاعد میکنند که باید در مورد شرایط ترامپ مذاکره کنند یا با نابودی کامل روبرو شوند. در حالی که ترامپ نتوانست به معاملات موردنظرش دست یابد، این کتاب مجدداً تأکید میکند که چگونه بولتون و پومپئو، ترامپ را به سمت همان جنگهایی سوق دادند که وی سعی داشت از طریق بلوف هایش از آنها جلوگیری کند.
ترامپ به طور واضح بولتون را به عنوان پلیس بد خود در نظر میگرفت که ظاهراً نفوذش را از قدرتهای خارجی به دست میآورد. در واقع بولتون از این نقش لذت میبرد. بولتون شخصاً قصد نداشت ابزاری برای کمک به تسهیل معاملات با کشورهایی باشد که او مدتها رویای بمباران آنها را در سر میپروراند.
کتاب بولتون به طور مکرر این موضوع را برجسته میکند که چگونه ترامپ فکر میکرد، رویکرد سیاست خارجی وی منجر به دستیابی به توافق با ایران خواهد شد. مثلاً در یک بخش بیان شده است: "البته، ترامپ نیز کاملاً آماده بود که اگر مجبور شود به سمت جنگ حرکت کند و ایران نیز باید این موضوع را درک میکرد که اگر به خواستههای ترامپ توجه نکند، امکان دستیابی به توافق وجود ندارد. " بولتون میافزاید: "ترامپ در اطراف خود تعداد زیادی از افرادی را داشت که میخواستند با ایران وارد جنگ شوند، اما این گزینه به دلیل مخالفت ترامپ، هرگز اتفاق نیفتاد. "
در کتاب آمده است که ترامپ دائماً جان کری، وزیر خارجه پیشین آمریکا را در اینکه تهران و واشنگتن با یکدیگر به توافق نرسیدند، مقصر میداند. زیرا بنابرادعای ترامپ، او به مقامات ایران گفت که مذاکره نکنند و منتظر کنار رفتن ترامپ از قدرت بمانند. بولتون میگوید: ترامپ به شدت دنبال ایده مورد پیگرد قرار دادن کری به دلیل نقض قانون لوگان بود. قانونی که شهروندان را از مذاکره با دولتهای خارجی منع میکند.
در واقع، در حالی که ترامپ از اینکه چرا ایرانیها به مذاکره روی نمیآورند، غافلگیر شده بود، بولتون به طور جدی هرگونه ابتکار عمل دیپلماتیک رئیس جمهور را خراب میکرد و خواهان جنگ بود. او هیچ تلاشی برای پنهان کردن این واقعیت نمیکند و میگوید که در بحثهای داخلی گفته است: تا وقتی حکومت فعلی ایران بر سر کار باشد، نمیتواند معامله جدیدی با ایران صورت دهد و بازدارندگی ایجاد کند. وی خواستار افزایش فشار از نظر اقتصادی، سیاسی و نظامی بود.
به طور کلی میتوان این طور نتیجه گرفت که بولتون و پومپئو تمام تلاششان را برای از بین بردن دیپلماسی به کار گرفتند. در عوض، وزیر خزانه داری، استیو منوچین تلاش میکرد که دربهای گفتگوی دیپلماتیک باز بماند.
منوچین در داخل آمریکا استدلال میکند که استفاده مداوم از تحریمها توسط دولت با گذشت زمان منجر به تضعیف این ابزار خواهد شد. وی همچنین هشدار داد که این موضوع، وضعیت دلار را به عنوان ارز ذخیره جهانی تضعیف میکند، زیرا سایر کشورها راههایی برای فرار از تحریمها ابداع میکنند. اما بولتون این استدلالها را نمیپذیرد.
اختلاف میان مقامات دولتی درباره سیاست ایران طی سال گذشته در اظهارات بولتون در اجلاس G۷ بیاریتز فرانسه مشهود بود. وی تصریح میکند که منوچین و رئیس جمهور فرانسه، امانوئل مکرون برای تضعیف تحریمها و در نتیجه مذاکره با ایران با یکدیگر به توافق رسیده اند. بولتون گفت: این دقیقاً همان چیزی بود که من و پومپئو برای جلوگیری از آن تلاش کرده ایم.
سپس بولتون جلسه ناهار بین مکرون و ترامپ را توصیف میکند، جایی که تقریباً تنها موضوع، ایران بود. از جمله به این مسئله پرداخته شد که آیا ترامپ با جواد ظریف، وزیر امور خارجه ایران دیدار خواهد کرد یا خیر. این برای بولتون تعجب برانگیز بود که ترامپ دیدار با ماکرون را بهترین یک ساعت و نیمی که تاکنون در عمرش گذرانده است، توصیف کرد. بعداً بولتون به نقل از مشاور ترامپ یعنی کلی آن شاو گفت که رئیس جمهور قطعاً میخواست با ظریف دیدار کند.
ترامپ برای دستیابی به توافق با دیگر کشورها به یک تیم طرفدار دیپلماسی نیاز دارد
رویکرد ترامپ در سیاست خارجی بر شاخصههای بازار املاک و مستغلات و با محوریت افزایش فشار به این امید که طرف مقابل کوتاه بیاید و تن به توافق دهد، استوار بود، شیوهای که از همان ابتدا محکوم به شکست بود. همانطور که اخیراً سوزان دی مگیو، رئیس مؤسسه کوئینسی اظهار کرده است: ترامپ توانایی انجام کارهای سختی را که در دیپلماسی برای دستیابی به توافقات به خصوص با مخالفان نیاز است، ندارد. کارهای او بسیار متناقض هستند، ترامپ کاری کرد که احتمال دستیابی به هر نوع توافق با کشورهای مخالف واشنگتن از بین رفت.
دیپلماسی موفقیت آمیز بین المللی مستلزم تلاش سختی است که توسط یک تیم توانمند از دیپلماتها پشتیبانی شود. اگر ترامپ واقعاً به دنبال معامله با ایران باشد، کنار گذاشتن بولتون اقدام درستی بود و قدم بعدی باید مقابله با مایک پومپئو باشد که به اندازه بولتون مخرب است.
خبر های مرتبط
خبر های مرتبط