کریم خان زند ؛ پادشاهی بیرحم با نام نیک!
رویداد۲۴ علیرضا نجفی: «حکومت کریم خان زند را میتوان پدیدهای استثنایی در تاریخ ایران دانست. برای وی خوشبختی مردم از همه چیز بالاتر بود. او را برای رفتار و سلوک مهربانانه اش باید ستود.» ادوارد اسکات وارینگ، نویسنده و جهانگرد اروپایی
«کریم خان شاه بزرگی نبود، دربارش شکوه و جلالی نداشت و موفق به فتوحات بزرگی نشد. اما باید قبول کرد که وی به نحوی بسیار عالی حکومت میکرد.» سر جان ملکم
کریم خان زند از معدود پادشاهان خوشنام ایران است. اغلب حکما و زمامداران تاریخ ایران افرادی خونریز، بیرحم بودهاند که به محض رسیدن به حکومت قتل عام و سلاخی را از اطرافیان خود آغاز میکردند و به مردم عادی سرایت میدادند. حرمسراهای بزرگ و پرجمعیت و جلادهای بیرحم و ثروتاندوزی جنونآمیز از خصایل همیشگی حاکمان شرقی بوده است. حتی فاتحان بزرگی، چون نادرشاه افشار با وجود فتوحات بسیار و دفاع از مرزهای کشور اقدامی برای منافع مردمی و همگانی انجام ندادند و تمام عمر را به فتح و خونریزی گذراندند. اما معروف است که کریم خان چنین نبود و زندگی سادهای داشت و در سیاست خارجی همواره خواستار صلح بود. طبعی آرام داشت و به فکر بینوایان و تهیدستان بود.
بررسی زندگی و نتایج اقدامات کریم خان زند نشان میدهد که برای ترقی و پیشرفت مملکت تنها حس نیت و شخصی و فضایل اخلاقی کافی نیست. کریم خان مانند بسیاری از حکام ایرانی میخواست مردم در آسایش و صلح باشند و کشور پیشرفت کند.
برای رهایی از اوضاع نیاز به انقلابی بنیادین در مناسبات ساختاری بود و تغییر یک حاکم به تنهایی نمیتوانست رهاییبخش باشد و مهمتر اینکه مشکلات ساختاری و عقبماندگی و انحطاط بنیادینی که از قرون قبلی دامنگیر ایران شده بود به وی اجازه تحقق رویاهایش را نمیداد.
هرچند شهرت کریم خان زند به رواداری و حسن اخلاق او بوده اما بررسی دقیقتر در زندگی او نشان میدهد آنچنان که روایت شده نیکوکار و صالح نبود. همانطور که در متن پیش رو خواهید دید جنایات بسیاری از وی سر زده و پادشاهیاش مانند اغلب قدرتهای پیشامدرن بر رودی از خون بنا شده است.
علت اصلی بازنمایی نیک چهره کریم خان در تاریخ ایران این است که او نخستین حاکم ایرانی پس از حمله اعراب بود. پیگولوسکایا ایرانشناس بزرگ روس مینویسد: «کریم خان زند پس از سقوط آل بویه، نخستین حاکم ایرانی بود که در سرتاسر ایران حکومت میکرد. در میان سقوط آل بویه و ظهور کریم خان، حاکمان یا سلاطین ترک بودند یا مغول.»
بدون شک این تبار ایرانی در بازنمایی مثبت از وجهه کریم خان تاثیر داشته است. قسمت مهمتر دلیل حسن شهرت او نیز به علت کمتر ظالم بودن کریم خان نسبت به اسلاف و اخلافش بوده است.
بیشتر بخوانید: نادر شاه افشار؛ ماجراجوی نظامی منطقه که اسطوره ناسیونالیسم ایرانی شد
به گزارش رویداد۲۴ کریم خان زند در اوضاع آشوب و هرج و مرج به قدرت رسید و دوره سلطنت او پایانی موقتی بر این هرج و مرجها و استقرار آرامشی نسبی بود. نادرشاه افشار، رضاقلی تنها جانشین خود را کور کرده بود و ساختارهای سیاسی بسیار شکننده و بی نظم بودند و در نتیجه این دو مشکل هر کس در منطقهای اعلام حکومت کرد و دولت مرکزی عملا وجود نداشت.
احمدخان ابدالی که از سرداران نامدار نادر بود به هرات رفت و کشمیر و و پنجاب را نیز تصرف کرد و از ایران جدا شد و در واقع پایههای کشور امروزی افغانستان را گذاشت. خاندان قاجار در شمال کشور، گرگان و استر آباد نفوذ داشتند و در جنوب کشور خاندان زند.
خوانینی که خواستار ادامه سلسله افشاریه بودند، علیقلی خان برادرزاده نادرشاه را شاه ایران اعلام کردند و علیقلی خان به محض رسیدن به قدرت دستور قتل تمام فرزندان و نوههای نادرشاه را صادر کرد. وی برای اینکه تمایز خود از نادر را نشان بدهد، نام عادلشاه بر خود گذاشت، اما یک سال بعد به دست برادرش سرنگون شد.
خراسان نیز به دست شاهرخ نوه نابینای نادرشاه اداره میشد و در گیلان هدایت الله خان که فئودالی نیرومند و بیرحم بود حکومت میکرد. علی مردان خان رئیس ایل بختیاری نیز در غرب تلاش میکرد به حکومت برسد.
اصالت کریم خان زند
طایفه زند در اطراف ملایر سکونت داشتند و به زبان لری سخن میگفتند. زندیها در زمان نادر بارها با ترکان جنگیده بودند و در سپاهیان نادر نیز سربازان بسیاری داشتند. اما نادر شاه بسیاری از اعضای طایفه را کشته بود و مابقی آنها را به ابیورد تبعید کرده بود. مرگ نادر فرصتی مناسبی برای او و طایفهاش بود تا خود را رها سازند و به تبعید پایان دهند.
کریم خان فرزند ایناق خان رئیس طایفه زند بود و در سالهای حکومت افشاریان در تبعید به سر میبرد. او را بین طایفه زندیه، توشمال نام داده بودند که به معنی بزرگتر و کدخدا است. کریم خان را دلیر و قوی جثه توصیف کردهاند و طایفه زند او را به خردمندی و فرزانگی میشناختند. تمام این صفات باعث شد زندیه او را به عنوان رئیس طایفه خود انتخاب کنند.
کریم خان در جوانی به لشکریان نادر پیوست و پس از مرگ نادر به نزد طایفه خود بازگشت. محمدعلی خان تکلو حاکم همدان، نخستین هماورد وی بود. محمدعلی خان نامهای به کریم خان نوشت و دستور داد وی و سربازانش به نزد حاکم همدان بروند و در رکاب او شمشیر بزنند. کریم خان از لحن تکبر آمیز نامه رنجیده خاطر شد و اینگونه ثبت شده که دستور داد گوشها و بینی نامهرسان را ببرند. سپس با لشکر ۲۰۰ نفره خود به همدان حمله کرد و لشکر پنج هزار نفره حاکم همدان را مغلوب کرد. این پیروزی باعث شهرت کریم خان شد و با پیچیدن آوازه دلاوریهایش به یکی از مدعیان سلطنت بدل شد.
کریم خان زند گلپایگان و همدان را تسخیر کرد و به زودی بیش از دوهزار سرباز جنگجو به لشکر او پیوستند. همچنین خوشرفتاری وی با اسرای بختیاری باعث پیوستن بختیاریها به لشکر کریم خان شد.
کریم خان پس از این پیروزی با ابوالفتح خان حاکم اصفهان و علیمردان خان بختیاری متحد شد و این سه خان لر تصمیم گرفتند سلطنت شاه اسماعیل سوم را حفظ کنند و پیمان دوستی بین قبایل خود برقرار کردند. اما به زودی این دو نفر به کریم خان رشک بردند و جنگی میان آنها درگرفت که در آن کریمخان هر دو را شکست داد. با از بین رفتن آن دو، اینک تاج و تخت ایران دو مدعی بیشتر نداشت؛ یکی کریم خان زند و دیگری محمدحسن خان قاجار که در استرآباد به سر میبرد.
نبرد بین کریم خان و خاندان قاجاریه بالا و پایینهای بسیار داشت. سپاه زندیه دو بار از قاجارها شکست خوردند و نهایتا در نبردی در نزدیکی اصفهان لشکر محمدحسن خان مغلوب شد و خود وی توسط اعضای خاندانش سر بریده شد.
بزرگ خاندان قاجار آخرین دشمن مهم کریم خان بود و با کشته شدن او کریم خان عملا تنها مدعی تاج و تخت در کشور شده بود. کریم خان بر تمام ایران مسلط شده بود ولی شورشهای پراکندهای گاه و بیگاه رخ میداد و کریم خان تا میتوانست آنها را سرکوب میکرد. با این حال افغانستان به طور کامل از ایران جدا شد و خراسان نیز به دست شاهرخ، نوه نادرشاه، اداره میشد.
کریم خان از سال ۱۱۲۸ هجری شمسی فرمانروای ایران بود و در اولین اقدام خود دستور قتل عام افغانها که اکنون دیگر همسایه و رقیب ایران محسوب میشدند را صادر کرد. کریم خان به همه حکام دستور داد تا عید نوروز هر چه افغان میبینند را به قتل برسانند.
برادرش زکی خان را حاکم مازندران کرد تا اطمینان پیدا کند هیچ یک از افاغنه در مازندران جان سالم به در نخواهند برد. بنابر گزارش کتاب مجمع التواریخ «فقط در تهران ۴۰۰۰ افغان در دم به قتل رسیدند و در روز عید ۹۰۰۰ افغان کشته شدند.»
کریم خان اموال کشته شدگان را تصرف کرد و دستور داد یک قصر سلطنتی برایش در تهران بسازند که بعدها با توسعه بیشتر تبدیل به کاخ گلستان شد که بعدها مقر اصلی حکومت قاجاریه در ایران شد.
کریم خان پس از این اقدام به آذربایجان رفت تا شورشهای پراکنده در آنجا را سرکوب کند. در ارومیه با شیخ علی خان زند یکی از باوفاترین سردارانش به اختلاف خورد و دستور داد وی را کور کنند و لشکری هم برای سرکوب برادر خود، زکی خان زند عازم اصفهان کرد. مدتی بعد نیز طوایف بنی کعب را سرکوب کرد و آنها متعهد شدند به ایران خراج بپردازند.
شیوه حکمرانی کریم خان زند
کریم خان اکنون دیگر حاکم ایران شده بود و اغلب اوقات خود را در شهر شیراز میگذراند. دوره ۱۴ ساله حکومت کریم خان کشور در آرامش بود. کریم خان مالیاتها را کاهش داد و آنچه از درآمدهای دولت حاصل میشد را سریعا برای امور عامه و ساخت و ساز کشور صرف میکرد. اما این هزینهها و ساخت و سازها بیشتر معطوف به شیراز و اصفهان، دو شهر مورد علاقه خود کریم خان بودند و او آشکارا بین مناطق مختلف کشور تبعیض میگذاشت.
محمد احمدپناهی سمنانی تاریخنگار و نویسنده ایرانی در کتاب «کریمخان زند، نیکوترین زمامدار تاریخ ایران» چنین مینویسد: «علاقه کریم خان به عدالت اجتماعی و شاد کردن دل مردم یک حقیقت است؛ اما همه حقیقت نیست. واقعیت این است که شعاع عاطفت کریم خان بر شیراز که پایتخت بود و اصفهان که نزدیک پایتخت بود بیشتر از شهرهایی که زیر حکومت فرستادگان وکیل قرار داشتند، پرتوافشانی میکرد. برخی عمال او در ولایات به ظلم و درازدستی به حق مردم مبادرت میکردند که آثار متعددی از آن در صفحات تاریخی باقی مانده است. از زکی خان و آدمکشیها و سفاکیهای او، از شیخ علی خان زند و خودسریها و جاهطلبیها و خستهای او، از خدا مراد خان زند و بوالهوسیها و سبکسریهای او در کرمان که موجب طغیان تقی خان درانی شد و از تقی خان بافقی و جنایات و سالوس کاری هایش حکایات فراوانی گفتهاند.»
با تمام نقدهایی که به کریم خان شده، مردم در دوره او اوضاع به مراتب بهتری داشتند تا آنچه در دورانهای پیشین دیده بودند. کریم خان راهها را از راهزنان و دزدان پاک کرد. گشتیها و گزمههایی معین کرد تا شب تا صبح در کوچهها و بازار گشت بزنند و از مال و جان مردم مراقبت کنند. امور دیوانی را نظم بخشید و برای هر شهر علاوه بر حاکم هفت عنوان دیگر معین کرد که عبارت بودند از وزیر، مستوفی، وکیل الرعایا، محصص، کلانتر، نقیب و محتسب که هر کدام وظایف امنیتی و دیوانی خاصی را بر عهده داشتند.
کریم خان همچنین دستور داد شهرها در ساعاتی منظم نظافت شوند و پس از اینکه ساعت منع عبور و مرور در شهرها توسط طبل اعلام میشد، نظافتچیان که آنها را «ریکا» مینامیدند، شهر را جارو میکردند. اقدامات عمرانی وی نیز چشمگیر بود. کریم خان بازار، حمام، زندان و مسجد ساخت که همگی پس از او با عنوان مجموعه وکیل (حمام وکیل، بازار وکیل، مسجد وکیل و ...) شناخته میشوند. همچنین اوضاع دفاعی شهرها را سامان داد و برای حصارهای اطراف شهر شیراز دروازههای متعدد ساخت.
کریم خان همچنین در اقدامی تحسینبرانگیز حقوق اقلیتهای دینی در ایران را به رسمیت شناخت. ویلیام فرانکلین درباره این موضوع چنین نوشته: «او از نظر مذهبی متعصب نبود و همه اقلیتهای مذهبی در زمان او در نهایت آسودگی و راحت خیال به سر میبردند و مذهب خود او کوچکترین تاثیری در وضع دیگران نداشت.»
کریم خان امنیت خلیج فارس را برقرار کرد تا داد و ستد رونق بگیرد و تجارت را تشویق کرد. کالاهای ایرانی که در زمان کریم خان صادر میشدند عبارت بودند از ابریشم، پنبه، خشکبار، تریاک و مواد دارویی. کمپانی هند شرقی نیز از شهر شیراز شراب خریداری میکرد و مس و گوگرد و مواد معدنی هم توسط بریتانیاییها خریداری میشد.
محبوبیت کریم خان علت دیگری هم داشت و آن عبارت بود از ساده زیستی وی. او خود را وکیل الرعایا نام نهاد. از تجملات پرهیز میکرد و لباسهای ساده میپوشید. راوندی در تاریخ اجتماعی ایران ظاهر او را چنین توصیف کرده: «لباس تابستانی او چیت ناصرخانی بود که در بروجرد روی کرباس به عمل میآوردند و لباس تابستانهاش اطلس پنبهای و قدک اصفهانی. همیشه عبایی روی قبا میپوشید و شال ترمه زردی را عمامه میکرد و شال دیگری نیز روی کمر میبست و همین لباس ساده هم گاها به درجه اندراس و کهنگی میرسید. مادام زندگانی هم استعمال جیفه و جواهر ننمود.»
زندگی کریم خان با این که ساده بود، اما به هیچ وجه کسالت آور نبود. او بسیار خوشگذران بود و به شراب و خنیاگران شیراز تا پایان عمر علاقه داشت. داستانی هم از عشق آتشین او به دختری به نام شاخه نبات نقل میشود که گویا در جوانی درگذشته و کریم خان در سوگش شعرها گفته و اشکها ریخته است.
کریم خان در عین اینکه صفات مورد پسند مردمی،مانند همه پادشاهان ایرانی از بیرحمی نیز بهرهای کافی برده بود. علاوه بر کشتار افاغنه که ذکرش رفت، کریم خان مردم لیروای و خوزستان را به شدت مورد اذیت قرار داد. این دو منطقه که از دادن سرباز و ملازم جنگی به کریم خان امتناع کرده بودند، تاوان سنگینی پس دادند. کریم خان دستور داد سر بزرگان آنها را ببرند و از کلههای بریده مناره بسازند و فرزندان و زنان آنها را به اسارت بگیرند. همچنین خشونتهای فردی گاه و بیگاه از کریم خان سر میزد.
در تاریخ گیتی گشا میخوانیم: «کریم خان در یک روز ناگهان کشیکچیباشی و رئیس محافظات مخصوص خود، تراب خان چگینی و همچنین میرزا عقیل اصفهانی از مستوفیان بزرگ و چند تن دیگر را بدون هیچ بهانهای به قتل رساند.»
کریم خان میرزا عقیل و یک نفر دیگر را به حرمسرا برد، ابتدا کورشان کرد و سپس با شمشیر خودش آنها را به دو نیم کرد و چند زن خدمه را نیز به ظن دست داشتن در توطئهای برای قتل وکیل، اعدام کرد.
کریم خان در این قبیل اقدامات دیوانهوار حتی به خانواده خود نیز رحم نمیکرد. پناهی سمنانی مینویسد: «از دیگر اعمال زشت کریم خان، داستان به آب انداختن فرزند نوزاد خویش است. روزی کریم خان همراه با حرم وخانواده خود از راههای موهستانی سخت و رودخانه پر آب چمن گندمان، خسته و کوفته و بیمناک پیش میراند و در همان حال که با دشمنان میجنگید کار دشوار هدایت و گذراندن زنان و کودکانش را نیز عهده دار بود. یکی از زنان او که قنداقه طفل شیرخوار را در یک دست و عنان اسب را در دست دیگر داشت، از بیم فروافتادن با کندی پیش میرفت و از دیگران عقب میماند. کریم خان ناگاه به عمل عجیب و غیر منتظره دست زد و با نوک نیزه، قنداقه طفل را از آغوش مادر ربود و در دل امواج رودخانه رها کرد.»
معلوم نیست این روایت چقدر سندیت داشته باشد اما اگر واقعی هم نباشد، اتفاقاتی همچون لیراوی و نسلکشی افغانها کاملا سندیت دارد و بدون پذیرش روایت قتل نوزاد شیرخواره میتوان درباره بیرحمیهای گاه و بیگاه او نظر داد. این جنون البته در گماردههای کریم خان بیش از خود او بود. در کتابهای تاریخی معمولا زندیه را نماد نیکی و خوبی و آغا محمدخان قاجار را دیو بدسیرتی که علیه این خوبی فتنه کرد، میدانند. اما بررسی ماجراهای کریم خان و گمارده هایش این روایت را زیر سوال میبرد.
زکی خان که یکی از نزدیکترین گماردههای کریم خان بود در مازندران چنین جنایاتی کرد که مردم مازندران بعدها یکپارچه از آغامحمد خان قاجار حمایت کردند تا انتقام آنها را از زندیه بگیرد. در منطقه هزارجریب دامغان ضابط منطقه که اتفاقا او نیز حاجی زکی خان نام داشت از دادن علوفه و آذوقه به لشکریان زکی خان زند خودداری کرد. زکی خان نیز در عملی وحشیانه همه آنها را از زن و مرد وبچه، به قتل رساند.
به گزارش رویداد۲۴ ابوالحسن غفاری کاشانی این واقعه را چنین شرح میدهد: «کل آن جماعت را دستگیر کردند. به حکم زکی خان تیغ قتل عام از نیام کشیده به قتل دو هزار کس از آن جماعت پرداختند و از سرهای ایشان در منطقه مذکور کله منارها رو به اوج افراختند. حاجی زکی خان را نمیز بستند و بند از بندش جدا کردند.»
سربازان زندیه پس از کشتار نیز اموال مقتولین را تصرف کردند. در رستم التواریخ نیز میتوان از این فضایل زکی خان پیدا کرد: «پس از قتل مردان، هنگامی که وقت نماز شد به دقت وضو گرفته و در نهایت خضوع و خشوع مشغول نماز شد و نوافل و تعقیبات آن را به جا آورد؛ و پس از آن اهل و عیال کشته شدگان را فرستاد آوردند و به اقسام فضایح در ملا عام، پرده نلاموس ایشان را پاره کرده و باز نماز شب میگذارد و دائم به اوراد واذکار مشغول بود.» بدیهی است که کریم خان نیز با زکی خان مدارا میکرد و اعمال او را پاداش میداد!
سیاست خارجی کریم خان زند نسبتا خردمندانه بود و وی در طول سلطنتش از جنگ دوری میکرد. اما جنگ بصره عمل نابخردانهای بود که از وی سر زد و جز خسارت چیزی نداشت. جنگ بهانهای مذهبی داشت. عمر پاشا حاکم عثمانی با زوار ایرانی بدرفتاری میکرد.
کریم خان نامهای به سلطان عثمانی نوشت و سر بریده عمر پاشا را از وی درخواست کرد و با بیتوجهی سلطان عثمانی به بصره لشکر کشید. در همین زمان سلطان عثمانی درگذشت و برادرش سلطان عبدالحمید اول به سلطنت رسید.
سلطان جدید خواسته کریم خان را اجرا کرد و قول داد از این پس هم مشکلی برای زوار ایرانی رخ ندهد. در عوض از کریم خان درخواست کرد به بصره لشکر نکشد چرا که بصره ملک مادری وی است و در عوض بصره نیز هر کدام از ایالات عثمانی را خواست حاضر است به او واگذار کند.
کریم خان این درخواست سلطان عثمانی را حمل بر ضعف او کرد و به بصره لشکر کشید. جنگ در بصره فرسایشی شد و سپاهیان کریم خان بصره را محاصره کردند. محاصره ۱۳ ماه طول کشید و نهایتا بصره به دست سپاهیان کریم خان تصرف شد و خود وی به شیراز بازگشت.
مردم بصره مدام علیه ایرانیان اشغالگر شورش میکردند و حکومت ایران در آنجا زیاد دوام نیاورد و به زودی دوباره مستقل شد. جنگ بصره تنها منابع ملی را اتلاف کرد و باعث تیره شدن روابط با عثمانی شد و هیچ دستاوردی نداشت.
نبش قبر کریم خان زند
کریم خان مدتی پس از بازگشت از جنگ بصره بیمار شد و هر روز قوای جسمیاش کمتر میشد. کریم خان زند در سال ۱۱۵۷ هجری شمسی از دنیا رفت و پس از مرگش، به علت دامنه دار نبودن اصلاحاتش، کشور دوباره دچار هرج و مرج و آشفتگی شد.
جنازه کریم خان به دلیل درگیریهای خونینی که در دربار وی پیش آمده بود سه روز روی زمین ماند و پس از اینکه زکی خان بیشتر بزرگان زندیه را کشت و کور کرد جنازه کریم خان را در عمارت کلاه فرنگی شیراز دفن کرد.
آغامحمد خان قاجار در دربار کریم خان بزرگ شده بود و به نوعی گروگان وی بود تا مبادا خاندان قاجاریه شورش کند. سیزده سال پس از مرگ کریم خان که آغا محمدخان به قدرت رسید دستور داد استخوانهای کریم خان را از قبر خارج کنند و زیر پلههای قصر او دفنش کنند.
سر جان ملکم درباره این ماجرا چنین می نویسد: «آغا محمدخان قاجار که فردی بهغایت انتقامجو بود استخوان کریمخان را از قبر بیرون آورده به طهران برد و… در آستانه سرای سلطنت دفن کرد تا به خیال خود هر روز استخوانهای دشمنان را پامال کرده باشد!»
یک قرن و نیم بعد (۱۴۷ سال) زمانی که رضاشاه به قدرت رسید، برای نشان دادن سیاست قاجاریهزدایی خود استخوانهای کریم خان را از زیرپله کاخ گلستان بیرون کشید و آنها را به کربلا فرستاد تا آبرومندانه دفن شوند.
منابع:
کریم خان زند / احمد پناهی سمنانی / نشر ندا
کریم خان و زمانه او / پرویز رجبی / نشر آمه
کریم خان زند / محبوبه طهرانی / نشر پارسه
تاریخ زندیه / دکتر هادی هدایتی / انتشارات دانشگاه تهران
رستم التواریخ / محمد هاشم آصف / نشر امیرکبیر
فقط بلدیم بت بسازیم و پرستش کنیم یا شیطان بسازیم و تکفیر کنیم
و داستان انتخاب لقب وکیل الرعایا
بلوچستان،افغانستان،گرجستان،آذربایجان و ارمنستان همه در عهد نالایق قاجار پیشکش غرب و روسیه شدند.
شما چطور میتونید جنایات آغا محمد خان رو نادیده بگیرید،اون حیوان مردم کرمان رو به طور وحشیانه ای کشت
و به صورت عملی این مناطق اصلا از پادشاهی ایران تبعیت نمیکردند
قفقاز هم که در زمان کریم خان هنوز مال ایران بود هم اخرش توسط قاجار به روسیه داده شد
سلیمانیه در زمان زندیه هنوز نصفش مال ایران بود
در زمان قاجار کلش از ایران جدا شد
ولی بنظرم تجزیه ایران از زمان سقوط صفویه اغاز شد
هرچند اگه نادر زنده میموند قطعا وضعیت فرق میکرد
که اونم با کشتن نادر توسط پدر اغا محمد خان هیچ و پوچ شد
زندیه هم قصد کشور گشایی و سلطه گری نداشتند. فقط میخواستند ایران رو نجات بدن
فتوحات نادر کمکی به یک پارچگی کرد اما چون توسط خود قاجار ها کشته شد هرچی پنبه کرده بود رشته شد
ایران در زمان قاجار فقط ادعای روی ازبکستان و ترکمنستان و هرات داشت
به هیچ عنوان به صورت واقعی این مناطق تحت کنترلش نبود
قفقاز هم در زمان کریم خان مال ایران بود هنوز و در زمان قاجار از ایران جدا شد
به صورت کلی تجزیه ایران اول تقصیر افغان ها و بعد تقصیر قاجار است
والا بد دوره زمونه ای شده همه شدن مورخ و تحلیل گر طرفداری پهلوی میگن بحرین زمان قاجار جدا شد شما طرفدار قاجاری میگی زمان زندیه جدا شد
مشهد رو احیا کنه ؟؟
حکومت افشاری یه دهه هم نکشید بخاطر همین قلمرو که تصرف کرد جزب ایران نشد و بعد از مرگشم ایران هزار تکه شده
تجزیه ایران از زمان سقوط صفویه اغاز شد
فتوحات نادر کمک چندانی به یک پارچگی ایران نکرد خود نادر با کور کردن پسرش ضربه نهایی به ایران رو زد
نادر با اینکه پادشاهی شجاع بود
ولی همه میدونیم خون ریز بود
کریم خان به هیچ عنوان شخصیتی خون ریز و جنگ طلب نبود پس علاقه به لشکر کشی به هند و ازبکستان نداشت ایشون به سازندگی و توجه به مردم غلاقه داشت
هرچند جانشینانش میتوانستند این کار رو انجام بدن که نشد ..
مثلا گفته کریم خان دستور قتل افغان ها رو داده
ولی نمیگه این کار بخاطر نابود کردن ایران صفوی توسط افغان ها بوده
نمیگه که افغان ها بعد از مرگ نادر به شهر های مرکزی ایران یورش بردند و مورد تاراج قرار دادند شهر ها رو
و بخاطر همین کریم خان دستور سرکوب اونا رو صادر کرده
به قول شما این کاریه که خبرنگار ها میکنند نشون دادن یه بخش کوچیکی از اتفاق
جناب داستان ضایع کردن سفیر انگلیس توسط کریم خان با استفاده از ضروف مسی به گوشت نخورده یعنی ؟؟؟
ولی کار علمی و سازندگی نکرد
این نجفی گشته تو کل کتاب ها یه روایت مشکوک پیدا کرده
که تو این روایت خواستن کریم خان رو بکشن اونم از خودش دفاع کرده
حداقل اول متنو بخون بعد بیا پیام بزار
داستان بچه هم بخاطر جون مادر بوده که مشخص نیست اصلا واقعی هست یا نه و به عنوان داستانی مشکوک ضبط شده
زکی خان هم ربطی به کریم خان نداره
جنگ عثمانی و فتح بصره هم یه جنگ بوده که اصلا در اون جنایتی رخ نداده برخلاف نوشته نویسنده مردم بصره بخاطر شیعه بودن طرفدار ایران بودند نه عثمانی
خود نویسنده چون طرفدار عثمانی هست ( مدیونید اگه فکر بکنید بخاطر پان بودن ایشون هست ) این رو نوشته
و نارحته از این پیروزی که برای ایران به دست اومده
و ناراحت از شکست عثمانی ها
به معنای واقعی هیچ چیز علیه ویکل الرعایا نیست
چرا جمله بندیم در پی سی به شکل درست و واقعیش هست
ولی در گوشی بهم ریخته ؟؟؟
این مشکل رو رفع کنید .
یه کتاب داره به اسم
کریم خان زند : نیکو ترین زمامدار تاریخ ایران
از سایت وزین رویداد ۲۴ تقاضا دارم برای رفع شبهات یک بیوگرافی از نویسنده متن منتشر کنند و آدرس الکترکنیکی برای تماس با ایشان.
علیرضا نجفی
علاقه مند به له کردند اسطوره های ملی
گاهی در پوشش اسلام! گاهی در پوشش جعل تاریخ! گاهی در پوشش دفاع از شخصیتهای ترکی مغولی تبار! گاهی در پوشش دفاع از حقوق بشر! و ...
ولی همه جا دستش رو میشود؛ زیرا هر جا بخواهد دروغ بگوید، باید یک راست را پنهان کند و همانجاست که گیر می افتد!
اصلا مغولا، چنگیز، تیمور لنگ، سلجوقیها، قجرها، زبان آلتایی ترکی، و پان ترکیسم خوب است و البته عربیسم! و همه سرزمینهای ایران هم از میلیونها سال پیش مال مغولها و عربها بوده و ما اشغالگر بودیم و هستیم!
اصلا تو پول نمیگیری که هویت ایرانی ترکزبانان را جعل کنی! و ما هم باور میکنیم!
ما ایرانیان چه ترکزبان باشیم با تبار تاتی آذربایجان یا آران، یا ترکزبان از هر تیره دیگر از ایران، یا ترک مغولی مهاجر به ایران، یا ایرانی بومی، .... همه مغول هستیم و عرب! .... و ایران هم مال تو و تبارت!
بیچاره ی متوهم!
ایراد شماها اینه خودبزرگ بین هستید ولی همان عربهایی که اونها رو تحقیر میکنی با 5 هزار سرباز و شمشیرهای زنگ زده کل امپراطوری شما رو با تحقیر زیر سلطه 300 ساله برد و البته دانشمندان بسیاری در ایران بعد از اسلام منجمین ریاضی دانان و جغرافی دانان روی کار امدند چرا قبل از اسلام و هجوم اعراب شماها دانشمند و عارفی در اون سطح نداشتید؟
اصلا خودت برو تست ژنتیک بده مطمئن میشوی زبان معیاری برای تعیین قومیت نیست و تو شاید بیشتر از همه ژن عربی ترکی مغولی داشته باشی
امیدوارم از پیله تنگ نژادپرستی و بت سازی خارج بشی و بری تاریخ مطالعه کنی تاریخ امپراطوری عرب که از چین تا اسپانیا بود و یا امپراطوری ترک که از کره تا المان وسعت داشت خانات ترک و اقوام آشینا قبل از میلاد سابقه تاریخی داشتند شما پشتونها نمیخواهید قبول کنید ایران بعد از نادرشاه در زمان کریم خان عملا به افغانستان و بلوچستان و کشورهای ازبکستان و ترکمنها تقسیم شد و وسعت ایران از الان هم کوچکتر بود
دوستان همه ما فرزندان آدم هستیم و اگر روزی بیگانه ای از فضا بیاد چه غلطی میکنید؟؟
خداوکیلی چرا اینقدر نژاد پرست و مزخرف بودن تو بیشتر شماها موج میزنه
1-تخیل را به تفکر ترجیح میدهیم
2-منافع شخصی خود را به منافع ملی ترجیح میدهیم
3-با طناب مفت حاضریم خود را دار بزنیم
4-به بدبینی بیش از خوشبینی تمایل داریم
5-بیشتر نواقص را میبینیم اما در رفع آنها هیچ اقدامی نمیکنیم
6-در هر کاری اظهار فضل میکنیم ولی از گفتن نمیدانم شرم داریم
7-کلمه من را بیش از ما به کار میبریم
8-غالباً مهارت را به دانش ترجیح میدهیم
9-بیشتر در گذشته به سر میبریم تا جایی که آینده را فراموش میکنیم
10-از دوراندیشی و برنامهریزی عاجزیم و غالباً دچار روزمرگی و حل بحران هستیم
11-عقب افتادگیمان را به گردن دیگران و توطئه آنها میاندازیم، ولی برای جبران آن قدمی برنمیداریم
12-دائماً دیگران را نصیحت میکنیم، ولی خودمان هرگز به آنها عمل نمیکنیم
13-همیشه آخرین تصمیم را در دقیقه 90 میگیریم
14-غربیها دانشمند و فیلسوف پرورش دادهاند، ولی ما شاعر و فقیه
15-زمانی که ما مشغول کیمیاگری بودیم غربیها علم شیمی را گسترش دادند
16-شانس و سرنوشت را برتر از اراده و خواست خود میدانیم
17-هنگامی که به هدفمان نمیرسیم، آن را به حساب سرنوشت میگذاریم، ولی هرگز به تجزیه تحلیل علل آن نمیپردازیم
18-غربیها اطلاعات متعارف خود را در دسترس عموم قرار میدهند، ولی ما آنها را برداشته پنهان میکنیم
19-به مردههایمان بیشتر از زندههایمان احترام میگذاریم
20-غربیها و بعضاً دشمنان ما، ما را بهتر از خودمان میشناسند
21-در ایران کوزهگر از کوزه شکسته آب میخورد.
22-فکر میکنیم با صدقهدادن خود را در مقابل اقدامات نابخردانه خود بیمه میکنیم
23-برای تصمیمگیری بعد از تمام بررسیهای ممکن آخر کار استخاره میکنیم
24-همیشه برای ما مرغ همسایه غاز است
25-به هیچ وجه انتقادپذیر نیستیم و فکر میکنیم که کسی که عیب ما را میگوید بدخواه ماست
26-چشم دیدن افراد برتر از خودمان را نداریم.
27-به هنگام مدیریت در یک سازمان زور را به درایت ترجیح میدهیم
28-وقتی پای استدلالمان میلنگد با فریاد میخواهیم طرف مقابل را قانع کنیم
29-در غالب خانوادهها فرزندان بجای احترام گذاشتن، باید از والدین حساب ببرند،
30-اعتقاد داریم که گربه را باید درب حجله کشت
31-اکثراً رابطه را به ضابطه ترجیح میدهیم
32-تنبیه برایمان راحتتر از تشویق است
33-غالباً افراد چاپلوس بین ما ایرانیان موقعیت بهتری دارند
34-اول ساختمان را میسازیم بعد برای لولهکشی، کابلکشی و غیره صدها جای آن را خراب میکنیم
35-وعده دادن و عمل نکردن به آن یک عادت عمومی برای همه ما شده است
36-قبل از قضاوت کردن نمیاندیشیم و بعد از آن حتی خود را سرزنش هم نمیکنیم.
حتما کلمه IRONY را هم در دیکشنری نگاه کنید.
همباشیدکهدنبالدرگیریما
ایرانیهایواقعیهستند.این
خبیثهاهمهجاماموریتاختلاف
افکنیدارندلطفاتحتتاثیرقرارنگیرید.
ضمنا کسی که تحت تاثیر قرار می گیرد که یا نمی داند و بعد از دانستن تاثیر می پذیرد و یا اینکه احساسی است که این مورد دوم پذیرفته هم نیست . اول چیزی را از منابع اصلی بخوانید که اصلی ترین و معتبر ترین آنها از زمان ساسانیان تاریخ طبری و تاریخ یعقوبی و فتوح البلدان آباذری است که هر سه نفر ایرانی اصیل بودند که دو نفر دوه اصفهانی اند. تاریخ طبری اعتبارش بیشتر است چون تمامی موارد را نوشته و از هر موضوع چند گفته متفاوت اما 90 درصد درست را ذکر کرده که با دیگر منابع ایرادی ندارد .
بگذارید یک نوشته از زبان زرتشتی بنویسم ببینید چقدر متفاوت است : اشتا اهمای یهمای اشتا کهمای چیت به معنی نیکی که از آن نیکی دیگران را نیکیست .
اگر منابعی از تاریخ قبل از اسلام و بعد از اسلام تا هر زمان خواستید به عنوان دکترای تاریخ ایران از فرانسه و همچنین دانشگاه ایران می توانم با ذکر منابع اطلاعات واقعی را به خدمت شما برسانم.
خب اینجا خاورمیانه است ورژن 2022 ما این است فکر کنید 40 سال قبل چطور بود . دویست سال قبل چطور بود . اینجا فرهنگش خشونت است هم الان و هم زمانهای قبل اثر دنبلی را بخوانید دقیق جنگ ایران و روس را در کنار عباس میرزا شرکت داشته کتاب ماثر دنبلی
حکومت پیامبر اسلام در دو شهر بود:مکه و مدینه
آیا بد بود؟
چرا فکر می کنید وسعت یعنی خوبی
الان روسیه با اون همه وسعت به اوکراین حمله کرده
آغامحمدخان گور به گور شده که اگه اسمش بیاد صد لعنت براش میفرستم خیلی کینه توز بود آخه بگو لعنتی چیکار استخوان های مرده داری؟
جانشین های کریم خان ۱۸۰ درجه با خودش فرق داشتن هیچکدومشون خوب نبودن به جز لطفعلی خان زند ،اونم بیچاره آغامحمدخان اسیرش کرد بعدشم با دستای خودش کورش کرد آخرشم کشتش خیلی دلم به حال لطفعلی خان سوخت
تو چرا شبیه افغان ها مینویسی ؟؟
لطفعلی خان کرمان را کشتار کرد
هیچ ایرانی اینطوری نمینویسه
وقتی جاده باز شده واسه پانترک ها بایدم شاهد ظهور پان افغان باشیم ..
1. کریم خان پسر یک راهزن معروف ایماق خان بود.
2. مادر جعفر خان و علی مردان خان یک نفر بود .
3.علی مردان خان خواهر زاده زکی خان بود .
4.مادر علی مردان خان با این حساب با برادر خود ازدواج کرده بود که جعفر هان نتیجه این ازدواج خواهر و برادر از یک مادر بودند .چون صادق خوان و زکی خان و خواهر زکی خوان از جهت مادری برادر و خواهر بودند
5.در صفحه 569 اشاره شده لفعلی خان کرمان را تصرف و بسیاری را کشت.
بنابر این فقط خوبیها را نبینید بدیها را هم ببینید ضمنا سرجان ملکم تعداد کور شده ها را 7000 نفر نوشته و سرسایکس 70000 نفر یعنی 63000 نفر بیشتر هر چند باز بین سرجان ملکم و سایکس فاصله است .
فکر می کنم اگر به زمان آقا محمد خان برسیم 70 نفر بیشتر نبوده کع بعدا اضافه کردند به قول یک جهانگرد ایرانیها شمارش بلد نیستند عمارت اصفهان را چلب ستون می گویند اما هر چه شمردم ده دوازده تا بیشتر نیافتم انگار بالاتر از یک عدد را چهل گویند . به تاریخ دقت کنید . منابع سرجان ملکم
اون دوستی که در بالا گفته این مدارک پیمان خوی را از کجا آوردی از کتاب تاریخ تجزیه ایران نوشته هوشنگ طلوه قسمت قفقاز
البته اصل پیمان را در اسناد روسیه هم دیدم.
خود کریم خان تو داستان تملغ گو میگه پدر من راهزن بود
اینو الان بخاطر این اوردی که نکته منفی باشه ؟؟
بر عکس نکته مثبتیه که نشون میده ایشون چه فرد بزرگی بوده که چگونه راه و رسم پدرشو دنبال نکرده و شده شخصیتی عادل و مهربان
2 و 3 و 4 هم خزبعله اشتباه فهمیدی
لطفعلی خان اونای رو کشت که میخواست بکشنش
تو هم مثل نویسنده این مقاله انتظار داری کریم خان و لطغعلی خان وایسن تا توسط بقیه کشته بشن و اگه از خودشون دفاع کنن میشن قاتل . کاملا مضخرف
بین 7 هزار و 70 هزار فرقی نیست
فرقش یه صفر هست که سرسایکس اشتباهی اضافه کرده
برعکس اغا محمد خان که هیچ بنای ازشون نمونده از کریم خان بنا های مختلفی مونده که نشون میده ایشون چقدر به فکر پیشرفت و ابادانی بودند
با سواد قاجار عباس میرزا بود که سفیر عثمانی مسخرش کرده بود که اگه 50 ذرع زمین رو بکنن به امریکا میرسن
اونم باور کرده بود
این با سواد قاجار ها بود
و همچنین تاریخچه ثبت احوال در ایران
زمان جنگهای ایران و روس پادشاه روسیه الکساندر اول بود . این پادشاه ناپلون را شکست داد و پاریس را تصرف کرد . در جنگهای ایران و روس اصلا قسمت پایین تر از همدان در جنگ دخالتی نداشتند . از ترسشان یا دوری راه یا هر علت دیگری وارد جنگ نشدند. فقط همدان به بالا و گیلان در این جنگ در گیر بودند.
دوم تکلونوژی اروپا هم الان هم زمان پهلوی و هم زمان قاجار و هم زندیه و ... سر آمد بوده . تلفات زیاد روسها باعث شد تا تا همین ارس بسنده کنند . باید ممنون اون سربازان قاجار و گیلکی باشیم که روس را متوقف کردند.
ضمنا ارتش روسیه اکثرا قزاق بودند و روسها که به قدرت بدنی معروفند و از جای سردتر آمده و در زمستان آذر بایجان می جنگیدند . مقایسه کنم قاجار را با شما حضرات که کامنت می گذارید و غیرت و وطن پرستی شما . دریای خزر را در دوره روحانی دادید سی و نه درصد را آب از آب تکان نخورد . حرف زدن آسان توهم زدن آسانتر اما عمل کردن بسیار سخت است
کریم خان محبوب ایرانیان است،کسی که در مبارزه با نفس خود پیروز شود قابل احترام است.آیا به نظر شما ایشان نمی توانست القاب گوناگون برای خود اختیار کند و تاج شاهی بر سر بگذارد؟
البته که می توانست که القاب اختیار کند و تاج بر سر بگذارد،اما متانت و جوانمردی او مانع شد و وکیل الرعایا برازنده او بود و کریم خان شجاع،دلاور،ساده زیست،مردم دار و ظالم کش بوده است.
در مورد کشتار افغان ها و...باید به رفتار افغان ها و... توجه داشته باشیم.ممکن است رفتاری از آنان سرزده باشد که برای کریم خان قابل پذیرش نبوده باشد.
تاریخ بدون دلیل از کسی تعریف و تمجید نمی کند.
طرف اومده میگه کریم خان دزد بوده که مثلا کریم خان رو خراب کنه
شما اگه واقعا ایرانی بودید و کریم خان رو میشناختید میدونستید توی داستان تملغ گو و کریم خان که یه نفر میاد میگه من کور بودم از قبر پدر شما منو شفا داد خودش میگه من بچه راهزن بودم پدرم قبری نداره
این از بزرگی ایشونه که راه رو رسم پدرشو دنبال نکرد و تبدیل به شخصیت صالح و عادل شد
همچنان که پادشاهی بزرگی مثل یعقوب لیث صفاری هم دزد بود
ولی هر دو از عادلترین پادشاهان جهان بودند
اغا محمد خان هم بیسواد بود
ولی کریم خان بر خلاف اغا محمد خان به فکر مردم و پیشرفت بود نه به فکر پادشاهی و خودش
یکی هم اون بالا نوشته زندیه به قاجار ظلم کرد کلا اشتباه است
پدر اغا محمد خان قاجار توسط نیرو های کشته میشه وقتی سرش رو برای کریم خان میارند بشدت عصبانی میشه که چرا کشتیدش و سرشو از بدنش جدا کردید و دستور میده سر اون رو با گلاب تطهیر کنند و به صورت رسمی قبرش کنند
جدای از این رفتار پر مهر ایشون با اغا محمد خان قاجار هم نشان دهنده لطف ایشون در تاریخ ثبت شده .
ولی کریم خان اونا رو کشته
پس کریم خان قاتله
سخن از این غیر منطقی تر در دنیا پیدا نمیشه
اخه نابغه یکی بخواد تو رو بکشه همینطوری وای میستی تا بیاد بکشتت ؟؟ یا بهش دست گل هم میدی و ازشم تشکر میکنی ؟؟؟
اولا شاه شدن همیشه باعث میشه انسان دست به کارهای بزنه که نباید بزنه
بخاطر همین کریم خان خوی شاهی نداشت و خودشو شاه نمیدونست چون میدونست شاهی چه چیز های به بار میاره
میدونست شاهی مصونیتی به ادم میده که دست به کاری بزنه که درست نیست
مثل اغا محمد خان که جنایت نمونده بود تو دنیا که نکرده باشه هرچند اخر سر هم بخاطر کارهاش توسط خودی ها کشته شد
در واقعیت وسعط قاجار اندازه زندیه بود
که با از دست دادن مناطق کرد نشین عراق و قفقاز حتی از اونم کوچکتر شد
بله پدر اغا محمد خان قاجار
هرجای که کلمه تجزیه ایران میاد
نام ایل قجر در کنار ان میدرخشد
کریم خان دنبال حفظ پادشاهی صفوی بود
نادر شاه همینطور اونم اول دنبال حفظ صفویه بود .
علی مردان خان بختیاری به دنبال شاهی بود
سر همین قضیه شاه اسمایل سوم رو گروگان گرفت
و رفت تا شهر شیراز رو فتح کنه ، کریم خان جلوشو گرفت در این موقعه اسمایل سوم فرار میکنه و به لشکر کریم خان میپیونده و بهش وکالت پادشاهی میده
اینکه نادر شاه و کریم خان این چنین از افغان ها بدشون اومده کاملا دلیل داره
سقوط صفوی باعث نابودی ایران شد ما هنوز تاوان این اتفاق رو میدهیم
این دو نفر کاملا از این اگاه بودند که چه ضرر بزرگی به ایران وارد شده و افغان ها چه ظلم های انجام دادند .
ولی چیزی که تو این صفحه نگفته شده اینه :
افغان ها فقط موقع صفویه به شهر های مرکزی ایران حمله نکردند بلکه بعد از مرگ نادر باز هم شروع به یورش به شهر های ایران کردند و چندین شهر از جمله سمنان را به دست اوردن و بر مردم اونجا حکومت کردند
بعد از اینکه کریم خان به قدرت میرسه دست به سرکوب این متجاوزان و ازاد کردن شهر ها از دست افغان ها میزنه .
و دست هردوشون یعنی نادر و کریم خان درد نکنه که افغان ها را به مجازات کارهاشون رسوندند به قول یکی اون بالا نوشته با این منطق ما الان باید خودمون رو جنایتکار بنامیم چون با عراقی های متجاوز جنگیدیم
جنگ با عثمانی هم حرکت درستی بود و به پیروزی و موفقیت هم رسید
راستی عمر پاشا اتریشی بود نه ترک ،
دو سه تا منبع هم دادی بدون ذکر صفحه
اولی رو تحریف کردی
دومی هم سندیت واقعی نداره
کریم خان زند برای دلجوی از قاجار ها حکومت دامغان رو به برادر اغا محمد خان قاجار داد (چقدر این انسان یعنی کریم خان زند ادم مهربانی بوده )برادر اغا محمد خان قاجار منطقه را به اشوب میکشد و مازندران و گرگان رو تصرف میکند
خود حاکم مازندران با قاجار ها میجنگه ولی شکست میخوره .
کریم خان ، زکی خان رو برای سرکوب شورش میفرستد و زکی خان هم سران شورشی را گردن میزند
این چیزیه که کاشانی گفته
زکی خان کاری به مردم نداشته
بلکه سران شورشی رو کشته ، حتی نه کل شورشیا هااا
فقط سرانشون رو که از قاجار ها بودند .
اون یکی روایت هم از پناهی سمنانی اوردی که خودت قبول داری چنین روایتی سندیتی نداره و ساختگی است
ولی بهتر بدونید جناب پناهی سمنانی کتابی داره تحت عنوان
کریم خان زند : نیکو ترین زمامدار تاریخ ایران
که اسم این کتاب نظر جناب پناهی را در مورد کریم خان به خوبی میرسونه
و بجز این
چطوره یه نگاه هم به جنایات قاجار توی نوشته های اقای پناهی بندازی
جناب فضا نورد
بیا رو زمین یه سر به موزه ها بزن و ببین ..
چون قاتل نادر شاه مسول بدبختی ایرانیها در اذهان عمومی است لذا اگر قاجار باشد رقبای ترک راضی می شوند . اون طایفه ای که آستراکی هم دارند از این لکه خیانت پاک می شوند لذا چند گروه این حماقت را به سمت قاجار ها میدهند که واقعیت ندارد . دروغ محض است .
قبلاً شما عقاید را از کتاب می خواندید و این را یک طرفا ای بود الان گفتگو می کنید . تحلیل می کنید و اون چیزهایی که قبلاً می خواندید و به عنوان حقایق مسلم می پنداشتید الان کنکاش میشه و هر چقدر مشکل داشته باشه پدیدار میشه . قبلاً عقاید را می پذیرفتید و الان تحلیل می کنید این فکر و اندیشه است . قبلاً حفظ می شد یا از بر می کردید . الان فکر می کنید و نتایج عوض می شود . این نتیجه گفتگوهای دو نفره و چند نفره است
در فرانسه و انگلیس دیدم که چقدر در کارشان دقیق هستند و ایرانیها چقدر بی خیال هستند . او نجات یک نفر سه سال وقت می گذارد تا فقط مثلاً در اتومبیل یک کار را یاد بگیرد و یکسال زمانی است که یک ایرانی می تواند کل ماشین را با تمام اجزا تعمیر کند . اما تعمیر اون و این فاصله ای دارد از اینجا تا نپتون . تاریخ نویس های ایرانی مجیز نویس بودند و اونها این خاطرات را برای پادشاه می نوشتند .
کتاب آبی و نارنجی را برای عزیزان معرفی می کنم کتاب بسیار خوبیست
کتاب دیگری است به نام حقوق بگیران انگلیس در ایران اون هم از دوران قاجار اطلاعاتی میدهد در سال 45 منتشر شده .
ضمنا یکی از کارهای امیر کبیر دستور اعدام باب بهایی ها بوده که برایش گران تمام شد و نتوانست دارالفنون را ببیند و سیزده روز قبل از افتتاح مدرسه کشته شد .
کتاب خاطرات یاکوب پولاک را هم بخوانید که از دوران ناصر الذین شاه می گوید و باور مردم اون زمان حالا مقایسه کنید مردم عصر فضا در ایران چقدر با اون مردم تشابه دارند . حالا یک سوال هم می پرسم چرا به ستار خان و باقر خان سردار و سالار ملی می گفتند؟
و دیگری فیروز کنوانسیون رامسر البته فرمانفرما را که رضا خان نگهبان در خانه اش بود و زمانی دیگر نابودش کرد هم یکی دیگرش
اسناد به ترتیب تاریخ اصفهان و ری و همه جهان صفحه 357 و 358
ملاقات سردار اسعد درست قبل از اقدام ایل بختیاری و ملاقاتش با سرادوارد گری وزیر انگلیس و کسب اجازه حرکت به تهران منبع کتاب انقلاب مشروطیت ایران سرگویچ ایوانف ترجمه کاظم انصاری در زمان پهلوی 1357
دلایل پیوستن سرداراسعد به انقلاب منبع تشیع و مشروطیت در ایران و نقش ایرانیان مقیم عراق انتشارات امیرکبیر صفحه 119 تاریخ نشر 1364
منبع دیگر شش سال انقلاب مشروطه احمد قاسمی آرشیو ملی ایران صفحه 46 و 47 تاریخ نشر 1353
و قتل ستارخان توسط عنصر انگلیس و یپرم خان عنصر روس
منظورم از این نوشته ها توهین و تحقیر نیست . هر کسی را که می شناسید تحقیق نکردید باید تحقیق کنید چون من لرم و اون هم لره پس خوبه دلیل این نیست که پرستش کنیم . این مملکت ضرباتی را که دریافت کرده از خوش بینی و عدم تحقیق بچه های خودش بوده .
یک هدف کوچک دارید زندگی خودتان و یک هدف بزرگتر ایرانیان این اهداف کوچک در داخل این اهداف بزرگ یعنی آینده کشور ساخته می شوند . ایران و آینده آن مثل آب است و ما گیاهان هستیم می میریم و جوانه میزنیم اما همه ما وابسته به اون آبیم اگر لر و ترک و ترکمن و بلوچ و عرب و همه را گیاهان مختلف در مسیر این آب
بدانیم بدون ایران آبی هم نیست .
حالا دانستن سرداراسعد انگلیسی یا سرداراسعد ایرانی چه فرقی دارد؟
باید بدانیم خیانت همیشه از داخل است و دشمنی همیشه از بیرون . خوش خیالی های خودمان عامل خیانت است . اگر بگیم فلانی ایرانی است پس خوبه این خیانت به ایرانه نتیجه اخلاقی این است
از این به بعد به چشم عقل خواهم نگریست
این بود که ستارخان و باقر خان را ملی دانستند چون اون دو تا وابسته به دولت دیگر بودند . تحقیق کنید و اگر اشتباه گفتم به من گوشزد کنید . من همه اسناد را دیده ام شاید سندی هم ندیده باشم شما به بگویید
زنده باد کشور ایران زنده باد کریم خان زند پادشاه مقتدر زندیه.
افغانستان را یا آسیای میانه را یا بغداد را یا سیستان را . در سی سال فقط یک ششم ایران آن زمان را که نصف ایران کنونی بود . بقیه عمر را در آسایش سپری کرد . کجایش غلط است که غیر قابل انتشار باشد؟
درضمن به سندیت تاریخ، منافع بسیاری از این سرزمین را در اختیار دولت کثیف بریتانیا گذاشت.
گفتند که در عصر قبل از تاریخ سلیمان هواپیما داشت ما که باور می کنیم .
با این دلایل این گونه زندگی شایسته ماست .
.استفاده کردیم لطفا مقاله و دقایقی کی میشود خواند بگذارید که وقت شما گرفته نشود
وقتی از تاریخ خبری ندارید توروخدا مطلبی ننویسید
کل کتاب های تاریخی باستان شناسان و ••••
همه میگن کریم خان زند پادشاه عدالت طلب بوده
و به خودش لقب پادشاه نداده خودش را وکیل رعایا نامیده یعنی وکیل مردم
پس دیگه ضر اضافی ممنوع