آیا اسرائیلیها زمین مردم فلسطین را خریدهاند؟
رویداد۲۴ علیرضا نجفی: «فقط یک انقلاب درونی میتواند بیماری تنفرِ بیعلت مردم ما اسرائیلیها را درمان کند. فقط در چنین صورتی است که پیر و جوان این سرزمین درمییابند که مسئولیت ما در فلاکت و آوارگی عربها تا چهاندازه سنگین است. در غیر اینصورت، ما محکوم به فنا هستیم.» مارتین بوبر فیلسوف بزرگ یهودی
درگیری اسرائیل و فلسطین، از طولانیترین و پیچیدهترین درگیریها در تاریخ معاصر، با شبکهای از مسائل بحثانگیز است که در میان آنها تصاحب و غصب سرزمینهای فلسطینی جایگاه ویژهای دارد. امروزه اسرائیل حدود هشتاد درصد از زمینهای فلسطین را در اختیار دارد و تنها بیست درصد از زمینهای فلسطین در اختیار خود فلسطینیهاست. یک گزاره متداول میان برخی از ناظران این است که فلسطینیان قبلا زمینهای خود را اسرائیل فروختهاند و اکنون زیر حرف خود زدهاند اما آیا این گزاره درست است؟
فروش زمین توسط فلسطینیان در سال ۱۹۲۰
پس از «اعلامیه بالفور» و بهویژه از سال ۱۹۲۰ به بعد، آژانس یهود و ملیگرایان یهودی اقدام به خرید زمین از فلسطینیها کردند. از کل زمین فلسطین تنها حدود ۶۰۰ کیلومتر مربع توسط خود دولت بریتانیا به طور رایگان به در اختیار آژانس یهود قرار گرفت. ۶۷۸ کیلومتر مربع نیز توسط خانوادههای عرب غیرفلسطینی به یهودیان فروخته شد.
اعراب فلسطینی پیش از فروپاشی امپراطوری عثمانی سودای استقلال داشتند و به همین دلیل بسیاری از آنها مایل به فروش زمینهای خود نبودند. از طرف دیگر، یهودیان تلاش میکردند با قیمت بالا اعراب را وسوسه کنند و زمینشان را بخرند. کمبود عرضه زمین و افزایش تقاضای خرید، باعث شد قیمت اراضی فلسطین در فاصلهی سالهای ۱۹۱۰ تا ۱۹۴۴، به میزان ۵۰۰۰ درصد افزایش یابد اما صدور فتواهایی از جانب روحانیون مسلمان که در آنها فروش زمین به یهودیان را حرام اعلام میکردند، باعث شد فروش زمین همچنان بسیار کم باشد.
بین سالهای ۱۹۲۰ تا ۱۹۴۸ که سال تاسیس اسرائیل بود، از کل مساحت ۲۷ هزار کیلومتر مربعی فلسطین فقط شش درصد توسط یهودیان خریداری شده بود (حدود ۱۶۲۰ کیلومتر مربع) و قانونا در اختیار یهودیان بود. این آمار توسط مورخان معتبری، چون «بنی موریس» مورخ اسرائیلی و استاد سابق تاریخ در گروه مطالعات خاورمیانه از دانشگاه بن گوریون و «ایلان پاپه» مورخ و فعال اجتماعی اهل اسرائیل که هر دو اسرائیلی هستند، ارائه شده و منابع دیگر نیز آن را تایید میکنند. بنابرین اسرائیل در حالی تقسیم شد که یهودیان فقط صاحب ۶ درصد از زمینهای فلسطین بودند.
مطالبی برای مطالعه بیشتر در زمینه تاریخ فلسطین و اسرائیل
اختلاف تاریخی با یهودیان بر سر چیست؟
یهودیان چگونه از سراسر جهان به «ارض موعود» مهاجرت کردند؟
نگاهی به شکلگیری اسرائیل؛ از تاسیس تا اشغال فلسطین
اختلاف تاریخی با یهودیان بر سر چیست؟
سازمان ملل چگونه به ضرر فلسطینیان عمل کرد؟
پس از تاسیس اسرائیل، گروههای تروریستی یهودی اعراب فلسطینی را تحت فشار گذاشتند تا آنها را مجبور به ترک سرزمینشان کنند. همچنین در سال ۱۹۴۷ سازمان ملل متحد طرح تقسیم فلسطین را تصویب کرد و پیشنهاد تقسیم فلسطین به کشورهای جداگانه یهودی و عربی را داد.
این از عجایب روزگار بود که اعضای سازمان ملل با وجود کوچکتر بودن جمعیت یهودی، سهمی بیشتری به یهودیان اختصاص داده بودند، اما حتی بر اساس این طرح نیز مردم فلسطین باید حدود ۴۸ درصد از زمینها را در اختیار میگرفتند. عدم توافق برای اجرای این طرح، در سال ۱۹۴۸ باعث آغاز نخستین جنگ میان اعراب و اسرائیل شد که اسرائیلیها آن را با عنوان «جنگ استقلال» میشناسند و فلسطینیها با عنوان «نکبه» به معنای فاجعه از آن یاد میکنند و آن را «یومالنکبه» میخوانند.
ایلان پاپه در کتاب پاکسازی قومی مینویسد: «واکنش صهیونیستها اعتراض اعراب فلسطین نسبت به طرح سازمان ملل آغاز عملیاتی برای پاکسازی قومی بود که به موجب آن نیمی از جمعیت فلسطینی به بیرون رانده و نیمی از شهرها و روستاها تخریب شدند. پاسخ دیرهنگام و ناکافی ملیگرایان عرب نتوانست مانع این شود که صهیونیستها ۷۸ درصد قلمرو فلسطین را در اختیار بگیرند.»
مورخان اسرائیلی درباره زمینهای فلسطین چه گفتهاند؟
در واقع اسرائیلیها باقی زمینهای فلسطین را که امروز در اشغال خود دارند، از زمان همین جنگ و توسط کشتار و ترور بدست آوردند. رویداد۲۴ برای اطمینان از صحت این ادعا، از این پس تمام مطالب گزارش را از منابع مورخان اسرائیلی میآورد.
این جنگ بهانه خوبی برای اسرائیلیها بود و در ایام جنگ میتوانستند زمین اعراب فلسطینی را غصب کنند. یکی از این گروهها «لحی» نام داشت که بعدها بدل به بدنه اصلی ارتش اسرائیل شد. اقدامات «لحی» به قدری موحش بود که حتی دولت بریتانیا آن را گروهی تروریستی اعلام کرد.
گروه لحی در ۱۳ می ۱۹۴۸ سیاست خود را اینگونه اعلام کرد: «حمله شدید به مراکز جمعیتی اعرب باعث تشدید مهاجرت آوارگان میشود و تمام راهها به سمت ماورای اردن و کشورهای همسایه مملو از تودههای وحشت زده میشود و حرکت نظامی [دشمن] را با مشکل مواجه میکند. همانطور که در زمان فروپاشی فرانسه [در جنگ جهانی دوم] اتفاق افتاد ... فرصت بزرگی به ما داده شده است... تمام این سرزمین مال ماست.»
همچنین «شلومو لاوی» از پیشکسوتان جنبش کیبوتص میگوید: «انتقال اعراب به خارج از کشور از نظر من یکی از عادلانهترین، اخلاقیترین و صحیحترین کارهایی است که میتوان انجام داد. من سالهاست که به این امر فکر میکنم.»
بنی موریس در کتاب «زایش مسئله آوارگان فلسطینی»، با بررسی سرنوشت صدها شهر، محله و روستای فلسطینی از ۱۹۴۷ تا ۱۹۴۹ دلیل جلای وطن ساکنین آنها را شرح میدهد. در ۴۵ مورد دلیل این امر نامعلوم است. اما در ۲۲۸ مورد شهروندان پس از مورد حمله قرارگرفتن توسط نیروهای تروریستی محل زندگی خود را ترک کردند. در ۴۱ مورد ساکنین پس از تهدید، به زور اخراج شدند. در ۹۰ مورد پس از شنیدن اخبار مربوط به قتل عامها نواحی دیگربدست صهیونیستها، به ویژه قتل عام دیریاسین، از ترس، خانههای خود را ترک کردند.
قتل عام «دیریاسین» در ۹ آوریل ۱۹۴۸ رخ داد و فضای ارعاب را به اوج خود رساند. صهیونیستها پس از این قتل عام کنترل شهرهای اصلی را در دست گرفتند. تروریستهای هاگانا، حیفا را اشغال کرد و آنطور که موریس میگوید: «هدف نبرد بریگادهای جولان هاگانا، کشتن هر عرب بزرگسالی بود که در حیفا دیده میشد. پس از تصرف حیفا تنها ۳۰۰۰ تا ۴۰۰۰ از ۷۰۰۰۰ ساکن عرب شهر باقی ماندند. بقیه اخراج یا کشته شدند. جفه، صعفاد و اکره نیزبه چنین سرنوشتهایی دچار شدند.»
در طول جنگ ۱۹۴۸، بیش از یک میلیون فلسطینی آواره شدند و بسیاری از آنها نتوانستند به خانهها و سرزمینهای خود بازگردند. نیروهای یهودی نیز سرزمینی فراتر از مرزهای اختصاص داده شده توسط سازمان ملل را تصرف کردند. این تصاحب سرزمینی منجر به از دست دادن بخشهای قابل توجهی از سرزمین اجدادی فلسطین شد.
علاوه بر این ۱۵۲ هزار عرب از مناطقی که توسط طرح تقسیم برای تشکیل کشور عربی فلسطین تعیین شده بود، گریختند. بر اساس این گزارش، تعداد کل پناهندگان تا اول ژوئن ۱۹۴۸ به ۳۹۱ هزار نفر رسید، به علاوه ۱۰ تا ۱۵ درصد. گفته میشود که حدود ۱۰۳۰۰۰ عرب در منطقه تعیین شده برای تشکیل کشور یهودی باقی ماندهاند.
دیوید بن گوریون اولین نخستوزیر اسرائیل که ۳ دوره هم به عنوان نخست وزیر انتخاب شد، در خاطراتش مینویسد دو چیز او را در طول جنگ شگفتزده کرده است: یکی فرار اعراب و دوم غارتگری یهودیان.
ایلان پاپه مورخ اسرائیلی از اقدامات یهودیان در دزدی انتقاد میکند و اینچنین مینویسد: «معلوم شد که بیشتر یهودیان دزد هستند. همه دزدی و غارت کردند، از جمله «مردان دره [جزرائیل]، گروه پیشگامان و پدران اسرائیل.»
«موشه شارت» که پس از بن گوریون به نخست وزیری رسید، در سال ۱۹۴۸ در جلسهای با مطبوعات بازگشت آوارگان فلسطینی به سرزمینشان را اینگونه توصیف کرد: «برای ما مطلوب است که اعراب برنگردند، این امر توجیه تاریخی دارد. در درازمدت برای اسرائیل و کشورهای عربی بهترین کار این است که اسرائیل مشکلات داخلی ناشی از وجود اقلیت بزرگ عرب نداشته باشد.»
این پاکسازی قومی در میان خود صهیونیستها نیز مخالفانی داشت. برای مثال «آرون کوهن» رهبر شاخه اعراب حزب کارگر اسرائیل، در دهم می همان سال یادداشتی به نام «سیاست اعراب ما در بحبوحه جنگ» نوشت و در آن چنین گفت: «اخراج عمدی [عربها] در حال وقوع است... دیگران ممکن است خوشحال شوند. من به عنوان یک سوسیالیست شرمنده هستم و میترسم... میترسم صلح را از دست بدهیم... میترسم دولت اسرائیل زین پس مجبور شود روی شمشیر خود زندگی خواهد کرد. اعراب نه به ضرورتهای نظامی، که بهخاطر اهداف سیاسی رانده شدند.»
«یااکوف هازان» از رهبران کیبوتصهای اسرائیل، به طور خاص رفتار «هاگانا» [یک سازمان شبهنظامی یهودی] با اعراب را محکوم کرد. به روایت هازان، هاگانا روستایی در نزدیکی کیبوتص خانهاش را کاملا با بولدوزر تخریب کرده بود. نظر یااکوف هازان در مورد هاگانا اینچنین بیان شده است: «قتل، دزدی، تجاوز جنسی. فکر نمیکنم ارتش ما همانند هیچ ارتشی در دنیا باشد.»
همچنین رهبر حزب کارگر اسرائیل در مصاحبهای گفت «در حقیقت، هزاران فلسطینی آواره شدند و مهاجرت کردند، اما نه به میل خودشان. اتفاقات شرمآور بسیاری رخ داد. هیچ ضرورتی وجود نداشت تمام روستاها خالی شود.»
گزارش خود ارتش اسرائیل نیز چنین مدعی میشود که «میتوان گفت حداقل ۵۵ درصد از کل مهاجرتها ناشی از عملیات نیروهای نظامی ما بوده است. همچنین اثرات عملیات سازمانهای یهودی مسلح ۲۰ درصد از مهاجرت اعراب را رقم زد.»
جالب است که صهیونیستها فقط مردم فلسطین را مجبور به ترک وطن نکردند بلکه یهودیان دیگر کشورها نیز که تمایل نداشتند به اسرائیل مهاجرت کنند از شر خشونت صهیونیستها در مصون نبودند. برای مثال آوی شلایم در کتاب «سه جهان: خاطرات یک عرب یهودی» از «شواهد غیرقابل انکار دخالت رژیم اسرائیل در حملات تروریستی» میگوید که باعث مهاجرت دستهجمعی یهودیان بین سالهای ۱۹۵۰ تا ۱۹۵۱ از عراق به فلسطین شد.
شلایم در کتاب خود نشان میدهد که بیشتر بمبگذاریهایی که در دهه پنجاه علیه یهودیان عراق انجام شد کار موساد بوده است. این اقدامات انتقال ۱۱۰ هزار یهودی ساکن عراق را به فلسطین که در آن زمان دیگر اسرائیل نامیده میشد، ممکن کرد. شلایم که خود از این دسته مهاجران بود ناچار شد مادر خود را که یهودی نبود، رها کند و به فلسطین برود.
اشغال زمینهای فلسطینیان از دهه هفتاد میلادی به بعد
صهیونیستها تا اواسط دهه هفتاد بیشتر زمینهای فلسطین را اشغال کردند. پس از این اتفاقات اقلیت فلسطینیای که در سرزمینهای تحت اشغال اسرائیل قرار داشت باقی ماندند، بدل به شهروندان درجه دو شده و تحت سرکوب قرار گرفتند. به تعبیر «ایلان پاپه» جهان نیز تنها به نظاره نشست و ادعای متظاهرانه اسرائیل را به این که تنها دموکراسی خاورمیانه است، هرگز به چالش نکشید. وانگهی سازمان آزادیبخش فلسطین نیز دیر و در سال ۱۹۶۴ توسط چهرههایی چون یاسر عرفات تاسیس شد و تاثیری دیرهنگام و کند بر واقعیت فلسطین داشت.
مرحله بعد در روند غصب فلسطین دوران جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل بود. جنگ شش روزه در ۱۹۶۷ رخ داد و به اسرائیل اجازه داد باقیمانده سرزمین فلسطین را به نوعی در اختیار خود بگیرد.
اسرائیل پس از جنگ ششروزه مناطقی شامل «کرانه باختری، نوار غزه، بیتالمقدس شرقی و بلندیهای جولان» را اشغال کرد. این اشغال زمینه را برای گسترش شهرکهای اسرائیلی در سرزمینهای تازه غصبشده فراهم کرد. این شهرکها به کانون اختلاف در مناقشه تبدیل شدهاند، زیرا به طور گسترده به عنوان نقض قوانین بینالمللی، بهویژه کنوانسیون چهارم ژنو تلقی میشوند.
کنوانسیون ژنو (Fourth Geneva Convention) از کنوانسیونهای چهارگانه ژنو است که در اگوست ۱۹۴۹ تصویب و یک سال بعد در اکتبر ۱۹۵۰ لازمالاجرا شد. سه کنوانسیون ژنو که ابتدا تصویب شده بودند مربوط به رزمندگان جنگ بودند، اما کنوانسیون چهارم اولین معاهدهای بود که به حفاظت بشردوستانه از غیرنظامیان در مناطق جنگی توجه میکرد.
جنگ همچنین باعث تغییر شکل هسته رهبری دولت یهودی شد: حزب کار اسرائیل (که حزبی عملگرا بود) جای خود را به ملیگرایان و تجدیدنظرطلبان دستراستی داد؛ گروهی که هیچ توجهی به قوانین بینالمللی و حقوق بشر نداشتند. پاپه مینویسد: «دولتمردان جدید اسرائیل مصمم بودند سرزمینهای اشغالشده را به عنوان بخشی از دولت اسرائیل حفظ کنند و برای این منظور، پاکسازی قومی ۱۹۴۸را با روشها و تمهیدات دیگری ادامه دادند: با انتقال و محاصره جمعیت بومی و با سلب حقوق اولیه انسانی و مدنی از آنها.»
بنابرین همانطور که دیدیم اسرائیل از زمان تشکیل تا به امروز بخش عظیمی از خاک فلسطین را غصب کرده است و تسلط بر فلسطین، نه با خرید زمین اعراب بومی، بلکه با ترور و کشتار و آوارهسازی آنها میسر شده است.
شورای امنیت سازمان ملل متحد در قطعنامههای متعددی، از جمله قطعنامه ۲۴۲ و ۳۳۸ خواستار خروج اسرائیل از سرزمینهای اشغالی شده است، ولی اسرائیل توجهی به این قطعنامهها نکرده است.
کنوانسیون چهارم ژنو که به حفاظت از غیرنظامیان در زمان جنگ مربوط میشود، صراحتا انتقال جمعیت غیرنظامیان پاکسازی قومی نام نهاده و ممنوع کرده است. اما اسرائیل تا همین امروز با «شهرکسازی» مشغول پاکسازی قومی و نقض حقوق بینالمللی و اصول اخلاقی بشریت است.
از نسل بنی اسرائیل هستند
اسرائیل نبی
پیامبری راه خدا
آدمیت انسانیت
مرد و زن دختر و پسر
کودکان بی گناه
دانایی و معرفت
بهترهبگمصدشرفبهادوغانداره
شاعر فرموده:
برو قوی شو اگر راحت جهان طلبی
که در نظام طبیعت ضعیف پامال است
در جنگ حلوا خیرات نمیکنند!
اگر عرضه دارند دوباره بجنگند و چیزی را که مدعی مالکیت آن هستند را پس بگیرند.