محمدجواد حقشناس در گفتوگو با رویداد۲۴:
باید مواظبت کرد «الهه راستگو» ديگری معرفی نشود/سهمیهبندی ليست انتخاباتی آدرس غلط دادن به مردم است
شورای شهر، پارلمان شهری بهحساب میآید که آینده یک شهر در دست نمایندگان آن قرار دارد، اما این روزها در شهر تهران که بهاندازه یک کشور وسعت و جمعیت دارد شاهد اتفاقاتی بودیم که بیش از هر مسئله دیگر نشان داد اعضا آن باید قبل از ستاره و معروف بودن، کارآمد باشند و تخصص مدیریت شهری بدانند و مهمتر از آن در برابر پیشنهادات وسوسهانگیز سست نشوند.
رویداد۲۴-شورای شهر، پارلمان شهری بهحساب میآید که آینده یک شهر در دست نمایندگان آن قرار دارد، اما این روزها در شهر تهران که بهاندازه یک کشور وسعت و جمعیت دارد شاهد اتفاقاتی بودیم که بیش از هر مسئله دیگر نشان داد اعضا آن باید قبل از ستاره و معروف بودن، کارآمد باشند و تخصص مدیریت شهری بدانند و مهمتر از آن در برابر پیشنهادات وسوسهانگیز سست نشوند.
وقتی پرونده املاک نجومی رسانهای شد در کمال تعجب اعضای شورای شهر بهجای برخورد با خاطیان در این پرونده خواستار مقابله قضایی با خبرنگار افشا کننده شدند، پسازاین اتفاق پروندههای دیگری هم در خصوص استخدامها و قراردادهای نجومی برملا شد که درنهایت تأسف باید گفت در ظاهر عدم برخورد با متخلفان به یکروند مبدل شده، زیرا در این رابطه هم تا به امروز هیچ اقدام قضایی صورت نگرفته، حادثه غمانگیز پلاسکو و اشتباه فاحش شهرداری تهران هم برای بار چندم نشان داد مدیریت شهری بهشدت ضعف دارد و باید برای رفع آن اقدامی کرد.
در خصوص انتخابات سال آینده، ریاست جمهوری و شورای شهر با محمدجواد حقشناس عضو شورای مركزی حزب اعتماد ملی، در گفتوگو با رویداد۲۴ درباره نقش احزاب در انتخاب اعضای شورای شهر و انتخابات ریاست جمهوری پرداخت.
شورای شهر تا به امروز خروجی خاصی نداشته و به نظر میرسد، اعضا آن بر اساس توقعات کارآمد نیستند. زمانی که با حادثه پلاسکو روبرو شدیم طرحی تحت عنوان تحقیق و تفحص از این حادثه مطرح شد که امضاهای آن برای تصویب کم بود یا در مقطعی که بحث املاک نجومی به میان آمد و برای دفاع از یاشار سلطانی بهعنوان روزنامهنگاری که دست به افشاگری زده بود، امضاها بهاندازه کافی نبود، البته منظور من اصولگرایان نیست صرفاً اصلاحطلبان حاضر در شورای شهر موردنقد هستند زیرا از اصولگرایان توقعی جز این نمیرود. سؤال این است که اصلاحطلبان برای بستن لیست سال آینده خود برای شورای شهر تا چه اندازه این مسائل را مدنظر قرار میدهند؟ اعضای لیست موردنظر انتخابات شورای شهر به معنای واقعی برای این حوزه کارآمد هستند؟ اساساً علت این بیتفاوتی در شورای شهر چیست؟
دو مسئله در این رابطه باید موردبحث و بررسی قرار گیرد. یک بخش به ساختار شورای شهر و چگونگی پیوندی که این ساختار در آن وجود دارد، ارتباط پیدا میکند که میتوان گفت آسیبی که در حال طرح است تنها به شورای شهر مختص نیست بلکه تمامی انتخاباتی که برگزاری میشود را در برمیگیرد و تقریباً همه دچار این آسیبدیدگی هستند.
در مجلس هم باوجودآنکه ورود کنندگان یک قوه را تشکیل میدهند و برای کل کشور تصمیمگیری میکنند و در جایگاه قانونگذاری قرار دارند، میتوان این مشکل را دید. بحث مورداشاره در جایگاه ریاست جمهوری هم قابلرؤیت است. تابهحال چند رئیسجمهور داشتیم که در رأس هیئت دولت قرار گرفتند و خود را به مردم پاسخگو دانستند؟ همواره چنین نبوده مگر اینکه خلاف آن ثابت شود. این اشکال در خبرگان هم دیده میشود از اعضای خبرگان رهبری بپرسید مردم چند درصد از نمایندگان آن را میشناسند و چه تعداد از اعضای آن حاضر به ارائه گزارش به رأیدهندگان هستند. مگر اینطور نیست که یک نماینده از مردم رأی میگیرد؟
در دنیای مدرن امروز وقتی ساختار تعریف میکنند این ساختار دوسویه است و چنین نیست که اگر فردی رأی لازم را از مردم کسب کرد تا چهار سال پشت سرش را نگاه نکند. برای ساختار رأی نظام حزبی تعریفشده و مردم بهخوبی میدانند رأی آنان جواب مثبت به حزب است و بر سازوکار آن از جنبههای گوناگون مانند اقتصاد، فرهنگ، نظام آموزشی، مالیات، بیمه، سیاست خارجی و مطلع هستند. دفاتر حزبی در تمام شهرستانها پاسخگو مردم است که اگر نماینده آنها در فلان شهر دورافتاده موضع مناسبی نداشت راحت میتوانند به دفتر آنجا مراجعه و موردسنجش قرار گیرد، اما در کشور مایکی از بزرگترین آسیبهای نظام انتخاباتی به خاطر عدم پیوند آن با نظام حزبی است و شاید در کمتر جایی دیده شود که نظام انتخاباتی آن با نظام حزبی هیچ رابطهای ندارد و همینطور برعکس. لذا فکر میکنم یکبخشی از ماجرا به این قصه برمیگردد.
در همین انتخابات شورای شهر که هنوز دوره آن به پایان نرسیده، لیستی به نام اصلاحطلبان تهیه شد که در آن نام خانم الهه راستگو درآمد. خانم راستگو در داخل شورای شهر برخلاف تعهدات سیاسی و حزبی رأی خود را به جناح مقابل فروخت. البته منظور دریافت پول نیست، اما در عمل یک معامله صورت گرفت. بهعبارتیدیگر زمانی رأی شما که پشتوانه جناح سیاسیتان است، رها میکنید و بهطرف مقابل میروید باید یک اتفاقی در این ماجرا افتاده باشد که یکشبه همشکل نمیگیرد. بهطور نمونه فردی یکعمر از پله بالا رفته به پشتبام که رسید احساس میکند که باید به نردبان لگد زند و آن را به پایین پرت کند زیرا دیگر به پشتبام رسیده است. در این رفتار بهخصوص در حوزه اخلاق سیاسی منطقی وجود ندارد و بههیچوجه پذیرفتنی نیست. نکته جالب در این بخش آن است که نام خانم راستگو در فهرست جبهه مردمی انقلاب اسلامی بهعنوان فردی که قصد فعالیت در آن را دارد، دیده میشود و اتفاقاً آرا لازم را همکسب و در عمل خود را در آن جبهه تعریف میکند که البته بر این تصور هستم که جبهه مردمی نیروهای انقلاب هم درباره این خانم مرتکب اشتباه شده است. در رابطه با چنین افرادی یعنی کسانی که تا دیروز آنطرف بودند و امروز اینطرف، معلوم نیست که فردا چه اتفاقی خواهد افتاد. بهعبارتیدیگر این نوع رفتار قطعاً به اخلاق سیاسی در جامعه ما لطمه میزند و اگر مواظبت نکنیم در این حوزه بهطورجدی آسیب خواهیم دید.
اشکال دوم به ساختار شورای شهر برمیگردد. متأسفانه مشاهده میشود که این ساختار چیدمان کاملاً غیرمنطقی دارد. فرض کنید در شهرستان اشتهارد یا ملارد که نزدیک تهران هست با 70 یا 50 هزار نفر جمعیت، هفت عضو شورای شهر دارند اما در تهران با 12 میلیون جمعیت 21 نفر عضو هستند. در آنجا مشاهده میشود که هر 5 هزار نفر یک نماینده را میتواند انتخاب کند اما در تهران هر 700 هزار نفر یک انتخاب میتواند داشته باشد. این مسئله با چه قاعدهای هماهنگی دارد؟ اصل عدالت یا مساوات با ساختار همخوانی ندارد. درحالیکه تمام دنیا شورای شهر را یک پارلمان محلی میداند و پارلمان نمیتوان برای شهری مانند تهران 20 نفر عضو داشته باشد. متأسفانه مجلس قبل به تهران نگاه جناحی داشت و اعضا آن بر این تصور بودند که اگر 30 تا 20 عضو کم کنند، مدیریت راحتتر میشود و بهتر از سابق بهقولمعروف میتوان شورای شهر را جمعوجور کرد. مشاهده میشود در این تصمیمگیری بههیچعنوان منافع مردم در نظر گرفته نشده است درحالیکه بر اساس منطق در خصوص شهر تهران باید 22 منطقه آن 22 شهرستان دیده شود و افرادی از این بخشها بیایند که شناختهشده بوده و همانجا انتخاب شوند تا به مردم آن محله یا منطقه پاسخگو باشند. بعضی از مناطق تهران بهاندازه شیراز یا اصفهان جمعیت دارد و از بین اینها باید پارلمان شهری تشکیل شود که درنهایت 250 یا 300 نفر را تشکیل میدهند سپس این عده شهردار را انتخاب کنند. در شورای شهر قبلی شهردار در ظاهر با 11 رأی انتخاب شد که در این میان یک رأی میتواند بسیار تأثیرگذار و دارای ارزش باشد زیرا همین یک رأی سرنوشت رأیگیری برای شهردار تهران را تغییر داد و برخی برای به دست آوردن اینیک رأی روندهای غیراخلاقی را در پیش گرفتند. در چنین فضایی آدمهای ضعیف ممکن است بلاهای غیرقابل جبرانی بر سر شهر تهران بیاورند، اما درصورتیکه 250 یا 300 نفر باشند هرگز چنین اتفاق روی نخواهد داد زیرا دیگر آنیک رأی تعیین کنده نیست و در آن شرایط شهردار تهران باید 150 تا 160 رأی کسب کند تا بهعنوان منتخب معرفی شود و قاعدتاً همهچیز طبیعیتر پیش میرود. الآن با این شرایط ساختار شورا بهشدت آسیبپذیر و شکننده است.
به خانم راستگو اشاره کردید آیا اصلاحطلبان میتوانند تضمین دهند که چنین سازشهایی در شورای شهر بعدی دیده نشود؟
در همین فضا موجود باید مواظبت کنیم تا دیگر چنین اتفاقی روی ندهد. بهعبارتیدیگر نیاز است تا اصلاحطلبان بر روی گزینش نیروها و نوع انتخابهای خود بسیار دقیق باشند و توجه به شاخصهایی مثل پاک دستی، صراحت، شجاعت، گذشته روشن و شفاف را در نظرگیرند تا بار دیگر الهه راستگو ديگري معرفی نشوند.
بر اساس اخبار بنا است تا 30 درصد از لیست اصلاحطلبان به جوانان و 30 درصد به زنان اختصاص داده شود، البته بهعنوان از اینکه عرصه بر ای ورود زنان در سیاست فراهم شود، خوشحال كننده است اما از طرف دیگر وقتی میبینم که برخي از زنانی که با همين شيوه يعني سهميه بندي وارد مجلس شدند در عمل از کارایی پایینی برخوردارند. چرا بايد ليست انتخاباتي اصلاحطلبان در شوراي شهر با توجه به آن تجربه ناموفق دوباره به شيوه سهميه بندي تهيه شود؟
با توجه به اینکه بحث جنسیت و جوانان ممکن است یکی از شاخصها برای شورای شهر باشد، نیاز است تا به دنبال شاخصهایی رویم که بهوسیله آن بخشهایی از مشکلات شهر تهران برطرف شود. در جلسهای این مثال را در شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان به افرادی که بهشدت طرفدار تخصیص جنسیتی بودند، گفتم که فرض کنید کودک مریضی دارید که نیاز به معالجه دارد و درعینحال دخترتان هم پزشکی است که تازه فارغالتحصیل شده، چه انتخاب میکنید؟ آیا حاضرید کودک را به نزد پزشکی که جنسیت آن زن است و دخترتان هم هست برای معاینه ببرید یا اینکه ترجیح میدهید بهپیش پزشک خانوادگی که سابقه درمان 25 ساله شمارا بر عهده دارد و به لحاظ توانایی در درمان اعتماد کامل دارید که ممکن است از نظرسنجی بالای 60 سال باشد، مراجعه کنید؟ یا در مثالی دیگر مطرح کردم که 50 متر زمیندارید و درصدد ساخت آپارتمانی در آن برآمدهاید، آیا برای فرایند ساخت آن به دخترخواهرتان که تازه فارغالتحصیل شده مراجعه میکنید یا اینکه از یک مهندس شهرسازی که در سابقه کاری خود 10 سال فعالیت در این زمینه ثبت کرده و کار شهرکسازی انجام داده کمک میخواهید. این مسئله روندی است که نباید صرفاً شاخص جنسیت درباره آن موردتوجه قرارداد و زمانی باید چنین رفتار کرد که امتیازها بین زن و مرد برابر باشد. در چنین وضعیتی بدون شک باید سهمیه در نظر گرفت زیرا زنان جایگاه مستحقی دارند و درواقع شهر هم به آنان نیاز دارد و این دوسویه است.
پس شما هم با سهمیهبندی در کل مخالف هستید؟
با این سهمیهبندی که صرفاً به اختصاص 30 درصدی اکتفا میکند، مخالف هستم و تصور میکنم آدرس بهاشتباه داده میشود. جامعه در حال اعتماد به احزاب است و در این حالت انتظار ندارد که در لیست یک الهه راستگو دیگر بیرون بیاید که اگر مجدد چنین شود اعتماد مردم از ما سلب خواهد شد. در لیست 30 نفره تهران برای مجلس شورای اسلامی دو نفر از اصولگراها را گذاشتیم که بعد از ورود به مجلس بهجای اینکه در مسیر لیست امید حرکت کنند، خلاف حرکت کردند. مهم این است که نباید برخی را از قرار گرفتن نامشان در لیست به دلیل وجود سهمیهبندی برای عدهای دیگر محروم کنیم. ضمن اینکه خانمها باید جایگاهشان در کشور بهشدت موردتوجه قرار گیرد، اما انتخابها باید بر اساس تواناییها باشد. این استدلال را هم داشتم که بهجای استفاده از صندلیهای محدود برای خانمها به سراغ شهرداری تهران روند که درواقع دارای 500 صندلی خیلی مهم در حوزه مدیریت و دیگر حوزهها است که موردتوجه قرار ندارد. متأسفانه شاید در این 500 مورد تنها از 10 مدیر خانم استفاده میشود و مدیریت شهرداری در تهران کاملاً مردانه است. در چنین شرایطی شورا میتواند سهمیهبندی در نظر گیرد و برفرض اعلام کند برای سال آینده حداقل 20 درصد از صندلیها را به جوانان یا خانمها اختصاص خواهد داد که در آن اوضاع روح مدیریتی شهر اثر حضور زنان را خواهد دید زیرا سلامت و قانون پذیری که در خانمها بیشتر از آقایان است.
بحث سهمیهبندی تثبیتشده یا قابلتغییر است؟
به نظر من تثبیت خواهد شد و روند کلی در شورا بدین شکل است، البته بهعنوان کارشناس این نظر من ممکن است نقد و حتی مورد اعتراض هم قرار گیرد. درگذشته نشان دادم که همیشه طرفدار حضور جدی خانمها بودهام و اولین فرماندار زن درواقع از طرف من حکم گرفت. اولین شورای کمیسیون بانوان در استانداری تهران را قوت بخشیدم؛ اما امروز به نظرم این حوزه نیاز به تجربه بیشتر دارد و درصورتیکه بخواهیم با نگاه سهمیهبندی به آن بپردازیم همانطور که در بالا توضیح دادم، آدرس درستی به مردم ندادیم.
شورا ظاهراً یک جایگاهي دارد و آن ارتقا به دولت است نمونه آنهم آقای مسجد جامعی است اگر حادثه پلاسکو روی نداده بود، احتمالاً او هم به کتابخانه ملی رفته بود؟
یک نفر نبود که از شورا به دولت رفت، تعداد قابلتوجهی بودند. سابقهها را که موردتوجه قرار دهید 6 نفر را شامل میشود...
چرا چنین نگاهی به شورا وجود دارد؟
فکر میکنم به لحاظ اخلاقی یکی از کارهایی که باید شکل گیرد این است که اعضای شورا باید بهگونهای باشند که تا آخر دوره آنجا بمانند مگر اینکه حضرت عزرائیل آنها را ببرد؛ یعنی این حداقل تعهدی است که ما نسبت به گرفتن رأی باید به آن توجه داشته باشیم. البته ممکن است در مجلس برای وزارت به فردی رأی داده شود که آن شاید استثنا باشد، اما در کل اعضا شورا بارأی مردم وارد میشوند بنابراین باید در برابر پیشنهادها مقاومت کنند و اجازه ندهند بهسادگی جابهجایی صورت گیرد.
در روز انتخابات شورای شهر، رأیگیری درباره ریاست جمهوری هم برگزار میشود که بسیار مهم است، شما از اعضای حزب اعتماد ملی هستید و در شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان درزمانی حضور داشتید، درباره ضرورت کاندیداتوری آقای روحانی حتماً بحثهایی صورت گرفته دراینباره توضیح دهید که چرا مایل به معرفی نامزد مستقل نیستید؟
این میتواند محل گفتوگو باشد. پیشازاین درباره موضوع مورداشاره صحبت کردم و گفتم اصلاحطلبان میتوانند نامزد اختصاصی خود را معرفی کنند و در انتخابات ضمن آنکه کمک روحانی باشند، گفتمان خود را هم پیش ببرند ولی نهایتاً معتقدم در روزی که مردم میخواهند پای صندوق رأی بیایند نباید دچار سردرگمی شوند یعنی اصلاحطلبان کاندیداهای مشخصی را معرفی کنند، اما دوگانه سازی نشود و حتماً به وحدت برسند اما حضور در فضاهای انتخاباتی نهتنها مضر نیست بلکه مفید هم محسوب میشود.
با این حساب احتمالاً کنار آقای روحانی کاندیدای دیگر از اصلاحطلبان قرار خواهد گرفت؟
به نظر من الآن بخش مهمی از اصلاحطلبان به این جمعبندی رسیدند که کنار روحانی چند نامزد دیگر از این طیف سیاسی داشته باشند.
یعنی کاری مشابه جمنا؟
مثلاً یک چنین چیزی مدنظر قرار گیرد. حتی من چند روز پیش از آقای کرباسچی موضعی دیدم که در یک جمعبندی گفته بود این فکر خوبی است که چند نفر کنار روحانی قرار گیرند، البته چند ماه پیش شنیدهام از این اظهارنظر آقای روحانی و دوستان دولت گلهمند شده بودند ولی احساسم این است که حضور اصلاحطلبان در کنار روحانی میتواند برای او مفید واقع شود.
برای دفاع از دستاوردهای دولت؟
نه اینکه از دولت دفاع کنند ولی حتماً یک بخشهایی از آن دفاع از دولت خواهد بود و قاعدتاً یک بخش آنهم گفتمان اصلاحطلبی که گفتمان جدی است و باید نماینده داشته باشد که از آن دفاع کند، است؛ زیرا قطعاً آقای روحانی از گفتمان اصلاحطلبی حمایت به عمل نمیآورد زیرا او برای خود گفتمانی جداگانه دارد.
با توجه به نشست جمنا به نظر شما آیا به اجماعی که اصولگرایان مدنظرشان بوده، دست پیدا خواهند کرد؟
اصولگراها خیلی مایل هستند که این اتفاق بیفتد، اما رفتار آنها نشان میدهد که این حرکت بیشتر از جوشش درونی یک جریان، فشار بیرونی بر آن حاکم است که این جمع را تبدیل به یک گردهمایی کرده است که حتی بسیاری در داخل آن همدیگر را نمیشناسند و با این حساب به نظر نمیرسد با توفیقاتی که مدنظر دارند همراه شوند. پایداریها در کل مقابله کردند و در اولین نشست حضور نیافتند، آقای جلیلی هم باوجودی که اعلام شد درباره کاندیداتوری او رأیگیری انجام خواهند داد، اما ورود پیدا نکرد. حتی قرار بود فهرستی از نامزدهایشان را معرفی کنند که این کار را هم عملی نساختند و وعده جلسه آتی را در این رابطه دادند. البته به سهم خودم خوشحال هستم که اتفاقی در این زمینهها بیفتد زیرا وجود احزاب کوچک در جامعه به نفع کشور نیست و هیچ راهی غیر از ادغام آنها در هم و تبدیلشان به احزاب بزرگتر وجود ندارد تا بتوانند در یک فضای رقابتی که پشت سر آن برنامهای منظم قرار داشته باشد، نقشآفرینی کنند.
بهتر است حداقل احزاب کشور به سمتی حرکت کنند تا در کنار پرداخت هزینههایی، سودآوری هم داشته باشد، بنابراین درصورتیکه این اتفاق که در جمع احزاب اصولگرا سنتی افتاد در جریان پایداری و احزاب اصلاحطلب و میانهرو هم بیفتد در آینده 4 یا 5 حزب خوب خواهیم داشت.
آیا اصولگرایان صرفاً برای فرستادن یک رئیسجمهور ضعیف به پاستور تلاش نمیکنند؟
این سخن را در پیشبینیها قبلاً مطرح کردم که تمام تلاش اصولگرایان برای این است که نام آقای روحانی را بهعنوان یک رئیسجمهور تک دورهای ثبت کنند، اگر این سناریو به نتیجه نرسد و روحانی برای دومین دوره به پاستور ورود پیدا کند، مایل نیستند که او یک رئیسجمهور بااقتدار که بتواند از برنامههایش دفاع کند، باشد.