چرا کاپیتان اسپانیا پشت درهای بسته ماند!
قدرتنمایی مدیران جدید صداوسیما/ چرا اصولگرایان موهای پویول را قیچی کردند؟
رقابت شدیدی در سازمان صدا و سیما میان اصولگرایان معتدل (هوادارن لاریجانی) و اصولگرایان تندرو (نزدیک به جبهه پایداری) برای قبضه کردن پستهای مدیریتی در جریان است.
رویداد۲۴ مهمترین اتفاق بازی ایران/اسپانیا تنها بازی خوب ملیپوشان ایرانی نبود، عدم حضور کارلوس پویول به عنوان مهمان ویژه برنامه جام 21 اتفاق عجیبی بود که در کنار بازی خوب ملیپوشان به وقوع پیوست.
فردوسیپور که شب قبل از بازی ایران/اسپانیا با شور و شوق فراوان اعلام کرده بود برای مردم ایران یک شگفتانه دارد، روز بعد مغموم جلوی دوربین تلویزیون قرار گرفت تا با اعصابی به هم ریخته و چهرهای مغموم اعلام کند خبری از حضور کارلوس پویول در برنامه نخواهد بود.
مهمان برنامه جام 21 یکی از مطرحترین چهرههای جهان فوتبال بود که حضورش میتوانست هم تعداد بینندگان برنامه را بیشتر کند و هم حال و هوای خاصی به مسابقه ایران ببخشد. حضور مهمانان این چنینی میتواند پای دیگر ستارگان فوتبال دنیا را هم به ایران باز کند تا حداقل برنامههای ورزشی صدا و سیما رونق بیشتری داشته باشند. چه آنکه حضور لوئیز فیگو و ساموئل اتوئو بازتابهای بسیار خوبی در رسانهها داشت و توانسته بود مخاطبان زیادی را جذب کند. اما به نظر میرسد با عدم حضور کارلوس پویول در جام 21 روند حضور ستارگان بزرگ فوتبال جهان در ایران با اختلال جدی مواجه شود و بازتاب چنین برخوردی باعث شود دیگر ستارگان بزرگ جهان فوتبال هم از حضور در ایران پشیمان شوند. بعد از اتفاقات شب بازی ایران/ اسپانیا سوالی که برای مخاطبان پیش میآید این است که چرا این اتفاق اُفتاد؟ به نظر میرسد این مسئله با تغییرات اخیر مدیریتی شبکه سه بیارتباط نباشد. جایی که علیاصغر پورمحمدی از مدیریت شبکه سه برکنار و علی فروغی جایگزین او شد.
از پورمحمدی تا فروغی
علیاصغر پورمحمدی از مدیران قدیمی سازمان صدا و سیما است. در پرونده کاری او مدیریت گروه اجتماعی/فرهنگی رادیو، مدیریت گروه فرهنگی/اجتماعی شبکههای یک و سه سیما، مدیر شبکه پنج سیما، مسئول شورای سیاستگذاری ورزش صدا و سیما، قائم مقام وزیر ارشاد، مشاور رئیس سازمان صدا و سیما و رئیس مرکز رسانه قوه قضائیه اشاره کرد.
پورمحمدی از مدیران بسیار قدیمی سازمان به حساب میآید که حضور مجددش در معاونت سیمای این سازمان در زمان ریاست سرافراز مورد استقبال هنرمندان قرار گرفت و پس از این انتصاب 520 هنرمند از سرافراز بابت این انتصاب تشکر کردند. اما با کنار رفتن سرافراز ستاره بخت پورمحمدی هم اُفول کرد.
با آمدن علیعسگری، پورمحمدی از معاونت سیما برکنار و به عنوان مدیر شبکه سه سیما منصوب شد. اما این سمت جدید هم برای پورمحمدی دولت مستعجل بود و او بعد از تنها دو سال از این سمت هم برکنار شد تا جایش را به علی فروغی بدهد.
علی فروغی سابقه مدیریتی چندانی ندارد و مهمترین سمت او تا پیش از رسیدن به مدیریت شبکه سه صدا و سیما ریاست مرکز بسیج سازمان صدا و سیما بوده است. فروغی جوانی است جویای نام که جانشین مدیری باتجربه شده است. انتخابش بحثهای بسیاری برانگیخته و باعث شده توجهات بیشتری به انتصابهای سازمان صدا و سیما جلب شود. اما بهتر است قبل از وارد شدن به بحثهای دیگر علی فروغی را بیشتر بشناسیم.
علی فروغی کیست؟
علی فروغی که به مدیریت شبکه سه سیما منصوب بحثهای زیادی در شبکههای اجتماعی درباره این انتصاب به راه اُفتاد. خیلیها این انتصاب را سیاسی میدانستند و برخی هم آن را به نسبت فامیلی فروغی و حداد عادل ربط میدانند.
علی فروغی سال 1386 به دانشگاه رفته و با مدرک فوق لیسانس حقوق از دانشگاه امام صادق فارغالتحصیل شده است. فروغی خیلی زود به صدا و سیما آمد و رئیس سازمان بسیج صدا و سیما شد. خیلی زود هم پلههای ترقی را طی کرد و به ریاست شبکه سوم سیما رسید.
سوالی که برای مخاطبان و منتقدان سازمان صدا و سیما پیش میآید این است که یک جوان سی ساله چگونه میتواند با چنین سرعتی پلههای ترقی را طی کند و به ریاست پربینندهترین شبکه تلویزیونی سازمان صدا و سیما منصوب شود؟
سادهانگاری است که این انتصاب را منحصر به ماجرای ژن خوب بدانیم. فروغی به لحاظ سیاسی به جبهه پایداری نزدیک و از مخالفان سرسخت اصلاحطلبان و دولت است. او با ساخت و تولید مستند خارج از دید که تلویزیون پخش شد این دیدگاه خود را علنی کرده است.
گرایشهای سیاسی فروغی بدون شک در انتخاب او به عنوان رئیس جدید شبکه سه سیما تاثیر داشته است. ماجرای کارلوس پویول یکی از اولین حاشیههای مدیریت فروغی بر سازمان صدا و سیما است و به نظر میرسد آخرین آنها هم نباشد. اما انتصاب فروغی تنها جایگزینی یک مدیر با مدیر دیگر نیست بلکه بیانگر تغییر رویکرد در صدا و سیما هم هست. فروغی به جبهه پایداری نزدیک است و این قرابت انقدر شدید است که سردبیر سایت رجا نیوز برای انتصاب او متن حمایتی مینویسد و بدل به یکی از معدود حامیان رسانهای فروغی میشود: «سالها صدا و سیما در اختیارشان بوده، بهترین ساعت آنتن، بیشترین حمایت مالی و اسپانسر تبلیغاتی. حالا که باید برای انتصاب جوانی پرانرژی به جای مدیران مسن خوشحال باشند، اعلام خطر میکنند! با این همه فرصتی که به شما داده، ژست اپوزیسیون را میگیرید، پس بگذارید مدیریتش هم دست انقلابیها باشد.» این متن و این حمایتها حاکی از چسبندگی بسیار فروغی به اصولگرایان تندرو است و به نظر میرسد این تنها یک آغاز است. صدا و سیما دارد تغییر رویکرد (و چه بسا ماهیت) میدهد. اما برای روشن شدن این تغییر ماهیت بهتر است اول گروههای تاثیرگذار در صدا و سیما را بشناسیم تا متوجه شویم چرا انتصاب علی فروغی مهم است.
بازی تاج و تخت در صدا و سیما
چند وقت پیش علی قنواتی مقاله مفصلی درباره گروههای فعال و حاضر در صدا و سیما برای سایت خبرآنلاین نوشته بود که برای روشنتر شدن بحث چارهای نیست جز اینکه به تکههایی از آن مقاله رجوع کنیم. قنواتی در آن مقاله گروههای فعال در سازمان صدا و سیما را به چهار دسته تقسیم میکند:
گروه انتصابیون یا ۲۰سالهها: مدیرانی که از سپاه قدیم با آقای لاریجانی به صداوسیما آمدند و تا کنون بیشترین زمان مدیریت را بر شبکهها و بخشهای مهم سازمان داشتهاند. رؤسای سنتی و نامآشنای برخی شبکهها از چهرههای قدرتمند آن و رئیس فعلی سازمان از این گروه است.
گروه انقلابیون یا ۴سالهها: این گروه با تاسیس شبکه افق به دنبال تاسیس یک صداوسیمای موازی با سرمایهگذاری «سپاه جدید» بود که با مخالفت رهبری در چهارچوب صداوسیما قرار گرفت. در بحران مالی صداوسیما که کل بودجه آن صرف امور فنی و حقوق پرسنل میشود، تنها منبع مالی موجود برای برنامهسازی را این گروه در اختیار دارد و با استفاده از برگ برنده مالی، نسل جدیدی از مدیران را به صداوسیما تزریق کرده است. این تغییر نسل مدیران از شبکههای پویا و مستند شروع شد و با تغییر مدیر وزین شبکه استراتژیک ۴ زنگ خطر را برای گروه نخست، جدیتر از همیشه به صدا درآورده است.
گروه سیاسیون یا خبریها: معاونت سیاسی، شبکه خبر، واحد مرکزی خبر، باشگاه خبرنگاران جوان و کلیه بخشهای خبری را دارند و کاملا خودمختار از رئیس سازمان و مستقل از ۲ گروه دیگر عمل میکنند.
گروه انزجاریون یا بدنه سازمان: قدرت این شبکه انسانی بیشتر از ۳ تای بالا نباشد کمتر نیست. این گروه از هر ۳ گروه بالا منزجر اند اما با هر کدام علیه دوتای دیگر متحد میشوند! مدیران میانی و رؤسای گروهها در شبکهها و گروههای برنامهساز قدیمیتر عمدتا از اعضای این گروه اند.
انتصابهای اخیر در سازان صدا و سیما نشان میدهد این تقسیمبندی عاری از حقیقت نیست. نویسنده مقاله گفته بود این گروهها هر کدام خودمختار عمل میکنند و با هم رقابت شدیدی برای تولید برنامههای مختلف در سازمان صدا و سیما دارند.
مشخص است که در سازمان صدا و سیما رقابت شدیدی میان طیف اصولگرایان معتدل (هوادارن لاریجانی) و اصولگرایان تندرو (نزدیک به جبهه پایداری) برای قبضه کردن پستهای مدیریتی در جریان است. به نظر میرسد سازمان صدا و سیما با سرعت زیادی در حال چرخش به سمت گروه انقلابیون است و این چرخش حذف نیروهای معتدل این سازمان (مثل پورمحمدی) را به دنبال داشته است.
منابع مالی وسیع؛ حمایت برخی نهادها و فعال شدن سازمان فرهنگی/ هنری اوج را میتوان در این انتصابها دخیل دانست. این گروه تنها گروهی است که شبکهای اختصاصی دارد (اُفق). منابع مالی وسیعی دارد و از حمایتهای ویژهای برخوردار است. همین عوامل باعث میشود با سرعت زیادی به سمت فتح مناصب حساس سازمان صدا و سیما حرکت کند. به نظر میرسد علیعسگری هم علیرغم تفاوت در مشرب سیاسی با این گروه کمال همکاری را دارد. حداقل انتصابهای اخیر این را نشان میدهد
آیا از قدرت برندهای سازمان کاسته میشود؟
بدون شک عادل فردوسیپور یکی از برندهای معتبر سازمان صدا و سیما است. تولید برنامه نود و حضور همهجانبه و تاثیرگذار عادل فردوسیپور باعث شده فردوسیپور بدل به یک برند معتبر برای صدا و سیما شود. برندی که با قدرت زیاد میتواند برنامه تولید کند و برای تولید برنامه هم به مشکل نخورد.
البته نباید یادمان برود که ورزش تنها حوزهای است که ساختن یک برنامه جامع انتقادی در آن تحمل میشود. برای پی بردن به این موضوع، کافیست برنامه نود را با هفت مقایسه کنیم. برنامه هفت با اینکه عمر کوتاهتری نسبت به نود دارد تا به حال چهار مجری و چهار رویکرد را به خود دیده و پخش آن مدتهاست متوقف شده است یا آنکه در حوزههای اجتماعی و اقتصادی اساسا چنین برنامههایی ساخته نمیشود. اما نود با قدرت به کارش ادامه داده و فردوسیپور برای تولید برنامه نگرانی نداشته است. رابطه خوب فردوسیپور با پورمحمدی باعث شده بود که دست فردوسیپور برای تولید برنامه، دعوت از مهمانان و چگونگی ساخت و پخش باز باشد. اما با تغییرات جدید مدیریتی در شبکه سه به نظر میرسد قدرت فردوسیپور هم رو به زوال است. در واقع ماجرای پویول را میتوان اولین قدرتنمایی رئیس جدید شبکه سه دانست. فروغی با فردوسیپور شروع کرده تا باقی هم حساب کار دستشان بیاید.
اصل ماجرای پویول
روز 28 خرداد روز عجیبی بود. برنامه جام 21 بدون عادل فردوسیپور و کارلوس پویول شروع شد. محمدرضا احمدی وسط هر کدام از مسابقهها میآمد چیزی میگفت و ارتباط مختصری با روسیه میگرفت و میرفت تا نوبت بعدی. خبرهایی رسید؛ اخباری که بیانگر قهر فردوسیپور بودند. اما خبری از قهر نبود. فردوسیپور مشغول رایزنی بود شاید مجوز حضور پویول را بگیرد. پویول در ایران بود. در هتل منتظر نشسته بود. ابتدا بحث منابع مالی پیش آمد و یکی از مدیران گفت: زیبنده نیست عادل فردوسیپور به خاطر یک اختلاف پرداخت چند صد میلیونی از برنامه قهر کند. اما مسئله تامین مالی حضور پویول نبود. پرداخت پول بر عهده اسپانسرهای برنامه بود و این پول پرداخت شده بود. پرداخت شده بود چون پویول در ایران حضور داشت. پس مشکل چه بود؟ مشکل نه پول که موهای پویول بود.
پویول در مصاحبهای کوتاه اعلام کرد به خاطر مدل موهایش اجازه حضور در برنامه را نیافته است. اولین نشانههای تغییر مدیریت خودش را نشان داد. مدیران جدید تفکراتی جدید داشتند و دامنه این تفکر مدل موی پویول را هم شامل میشد.
شاید باید خود را برای وضعیت جدیدی آماده کنیم.
خبر های مرتبط
خبر های مرتبط
جای بسی شرمندگی است که افسار مملکت را به چنین افرادی سپرده ایم.
واین روند ادامه دارد . . .