تاریخ انتشار: ۱۱:۴۵ - ۱۰ تير ۱۳۹۷
تعداد نظرات: ۱ نظر
گزارش رویداد 24 از شباهت جام جهانی با اوضاع این روزهای سیاست ایران؛

تیم دفاعی، مربی محافظه‌کار و تک ستاره‌های سوخته

با تماشای بازی‌های فوتبال بیشتر از هر زمانی به این نکته پی می‌بریم که فوتبال پدیده‌ای است فراتر از ورزش.
رویداد۲۴ مازیار وکیلی- فوتبال امروز با اقتصاد، سیاست، فرهنگ و حتی جغرافیا پیوند خورده است. به همین خاطر است که پیروزی‌ها و شکست‌ها در فوتبال امروز را می‌شود به  سایر حوزه‌ها تعمیم داد. خصوصاً در جام جهانی که تیم‌ها در قالب ملتی واحد پا به این مسابقات می‌گذارند. به همین خاطر اگر خوب دقت کنیم، خوب آنالیز کنیم و با توجه بیشتری بازی‌ها را تماشا کنیم می‌توانیم بخشی از فرهنگ، جغرافیا و سبک زندگی رایج در یک کشور را در نحوه فوتبال بازی‌کردن بازیکنانش هم مشاهده کنیم. برای همین فوتبال دیگر فقط یک «ورزش» نیست و صرفاً برای لذت بردن انجام نمی‌شود.

امروز فوتبال بدل به پدیده‌ای شده که در آن ردپای سیاست‌مداران و سرمایه‌داران بیش از هر زمان دیگری به چشم می‌خورد. از مردان متمول روس و عرب که لیگ‌های اروپایی را به تسخیر دلارهای خود درآوردند تا بازیکنانی که قیمت آن‌ها به بیش از دویست‌میلیون یورو می‌رسد. از سیاست‌مدارانی که سعی می‌کنند جلسات متعددی با مسئولان فیفا برگزار کنند تا میزبانی تورنمنت‌های مهم را به دست آوردند تا هوادارانی که زمین فوتبال را بدل به معبدی مقدس می‌کنند که در آن معبد می‌شود همه مشکلات را فراموش کرد و رویا بافت.

پس قیاس فوتبال با دنیای سیاست نه تنها قیاس بی‌ربطی نیست، بلکه چنین قیاسی لازم و صحیح است. شاید تنها فوتبال باشد که عربستانی‌ها را به حمایت از ایران(در بازی با مراکش) مشتاق می‌کند. شاید فقط به خاطر فوتبال باشد که سیاست‌مداری رشوه می‌دهد و تهدید و تبلیغ می‌کند تا میزبانی جام‌جهانی را به چنگ بیاورد. فوتبال امروز جایی فراتر از یک ورزش می‌ایستد. فوتبال امروزی همه چیز است. فرهنگ است، سیاست است، اقتصاد است و جغرافیا. به همین خاطر بهترین بهانه است برای قیاس. قیاسی واقعی از وضعیتی که دچارش هستیم.

این‌که وضع امروز جامعه ما شبیه کدام یک از تیم‌های حاضر در جام جهانی است؟ اصلاً تیم‌ملی ما چرا این‌گونه بازی کرد و می‌کند؟ انقدر تدافعی و فداکار؟ و در نهایت می‌توانیم بپرسیم چرا دولت حسن روحانی نمی‌خواهد یک تیم باشد؟

جام تیم‌ها نه ستارگان

پرتغال و آرژانتین حذف شدند. نه مسی توانست یک تنه آرژانتین را به صدر فوتبال جهان برساند نه رونالدو. این دو تیم حذف شدند تا بار دیگر ثابت شود جام جهانی را تیم‌ها می‌برند نه ستارگان. دیگر دنیای قدیم نیست که در آن مارادونا و پله یک تنه برزیل و آرژانتین را قهرمان جهان می‌کردند. عصر قهرمانان، افسانه‌ها و ابرمردها خیلی وقت است سرآمده. دیگر کسی مثل نیچه دنبال یک ابرمرد نمی‌گردد که ظهور کند و با قدرت، درایت، هوش و ذکاوت خود جهانی آرمانی بسازد. در دنیای مدرن امروز وظایف تفکیک شده، نقش‌ها با دقت تعریف شده و تقسیم کار صورت گرفته تا هر جُزء کلی نظام‌مند و دقیق را بسازد.

در فوتبال هم چنین چیزی را مشاهده می‌کنیم. آن‌هایی برنده می‌شوند که تیم‌های بهتری هستند. آن‌هایی برنده می‌شوند که می‌توانند جزئیات را بادقت کنار هم بچینند و کل واحدی بسازند. اتفاقاً این گروه از تیم‌ها زیباتر هم هستند. چون مثل یک ساعت منظم و دقیق کار می‌کنند. کسی بر دیگری برتری ندارد. هر کس به مثابه یک قطعه، یک چرخ‌دنده درست سرجای خودش قرار گرفته. نمونه بارز چنین تیم‌هایی فرانسه و بلژیک و انگلیس هستند. تیم‌هایی که هم زیبا بازی می‌کنند هم هدف‌مند، هم دقیق هستند هم منظم. از آن طرف تیم‌هایی که متکی به تک ستاره‌ها بودند خیلی زود کنار رفتند. چرایی چنین حذفی هم واضح است. اگر شما بخواهید یک دستگاه را با قطعات ناهمگن بسازید در نهایت محصول با کیفیتی نخواهید داشت. نمی‌توان با «مسی» که صددرصد کیفیت را داشت به پیروزی رسید. شما برای شکوفایی مسی و موفقیت حداقل به قطعاتی با کیفیت هفتاد تا هشتاد نیاز دارید. اما آرژانتین چنین قطعات با کیفیتی نداشت تا خیلی راحت حذف شود، تا همه بار بیفتد بر شانه‌های مسی.

هر قطعه‌ای حتی اگر کیفیت صددرصدی داشته باشد وقتی زیاد و بیش از حد توانش کار کند فرسوده می‌شود و نتیجه این فرسودگی خرابی و نابودی دستگاه است. بلژیک و فرانسه تیم‌های پُرستاره‌ای هستند اما این ستاره‌ها کیفیت یکسانی دارند. همگی قطعاتی هستند با کیفیت هشتاد تا نود. یک قطعه صد نیست و قطعه دیگر چهل. به همین خاطر است که به چنین کیفیت یگانه‌ای دست یافته‌اند. انقدر خوش‌ریتم، سرحال و چشم‌نواز بازی می‌کنند. انقدر راحت توپ را به گردش در می‌آوردند و دروازه را باز می‌کنند. وقتی شما به عنوان مربی چنین قطعات با کیفیتی در اختیار داری کافیست این قطعات را به درستی کنار هم بچینی تا محصول نهایی را به بالاترین سطح کیفی ممکن برسانی. کاری که «دشام» انجام داده و «لو» نه. ممکن است هر کدام از این تیم‌ها در دوره‌های بعدی جام حذف شوند اما این حذف هم نمی‌تواند درستی این ایده را نفی کند. این ایده‌ای است برای دوران مدرن! هرچیز سر جای خودش برای دست‌یابی به بالاترین کیفیت. آرژانتین و پرتغال حذف شدند چون صرفاً متکی به تک ستاره‌ها بودند. آلمان هم حذف شد چون نتوانست انبوه قطعات باکیفیت را درست کنار هم بچیند.

تیم ملی ایران؛ دفاع مقدس

تیم‌ملی ایران را هم می‌توان دلیل متقنی برای اثبات تئوری بالا دانست. ایران خوب بود چون فرمانده و ناخدای آن فهمیده بود از قطعاتش چگونه استفاده کند. سیستم تدافعی ایران یک انتخاب از سوی کیروش نبود یک اجبار بود. ساختار آشفته فوتبال ایران با بازیکنانی که اکثراً بدون آموزش‌های آکادمیک رشد کرده‌اند کیروش را مجبور به استفاده از این سیستم می‌کرد. سیستمی دفاعی و بسته که اجزایش تا پای جان برای موفقیت تلاش می‌کردند. تیم‌ملی ایران اما شبیه فرهنگ و تاریخ خودش هم بود. کشوری در چهارراه حوادث که همیشه مجبور بوده برای حفظ کیان و خاک دفاع کند. گاهی مغول‌ها، گاهی غربی‌ها و گاهی کشور همسایه به ایران تاخته است. اما مردم دفاع کرده‌اند و اجازه ندادند قسمتی از خاک ایران جدا شود. به همین خاطر است که جذاب‌ترین صحنه‌ها از بازی تیم‌ملی آن‌هایی هستند که منتهاالیه فداکاری در آن‌ها به چشم می‌خورد.

تکل اُمید ابراهیمی، خطایی که سامان قدوس با فداکاری و هوشمندی گرفت و مهار پنالتی رونالدو توسط بیرانوند که جوری روی توپ خیمه زده بود که گویی دارد از وطن دفاع می‌کند. به همین خاطر نزدیک‌ترین تصویر به جامعه ایران در جام‌جهانی روسیه آن‌ تصویری است که رضائیان و عزت‌اللهی روی خط دروازه اُفتاده‌اند و کاستا دارد به آن‌ها لگد می‌زند تا توپ را وارد دروازه کند. چیزی شبیه تاریخ ما که مدام از دنیا لگد خوردیم اما اجازه ندادیم ایران ویران شود. کیروش با درک این روحیه و انتخاب قطعاتی متناسب برای این اتمسفر توانسته بود از ایران تیم جذابی بسازد که تحسین جهانیان را برمی‌انگیزد. تیم یک‌دست، تدافعی و فداکار که شاید بلد نبود خوب حمله کند اما بلد بود خوب دفاع کند. با فداکاری بدود و تکل بزند و اجازه ندهد به آسانی توپی از دژ عظیم بازیکنان ایران بگذرد.

به خاطر همین فداکاری و شباهت با روح ایرانی بود که فرودگاه در زمان ورود بازیکنان تیم‌ملی به خاک ایران مملو از جمعیت بود. مردم فهمیده بودند این پسران فداکار خودِ خود ایران هستند. ایرانی تنها که فقط با تلاش و همیت مردمش توانسته یک‌پارچه و متحد باقی بماند.

دولت حسن روحانی تیمی تک ستاره با مربی محافظه کار

با توجه به تعاریف بالا دولت را هم می‌توان یک تیم در نظر گرفت. تیمی متشکل از یک سرمربی(رئیس جمهور)، یک کاپیتان(معاون اول) و تعدادی بازیکن(وزرا، معاونین و...) که هر کدام وظایفی را بر عهده دارند و باید آن وظایف را به نحو احسن انجام دهند تا این تیم به موفقیت برسد. مشکل دولت حسن‎روحانی هم دقیقاً از همین جا آغاز می‌‎شود. دولت او یک دست نیست، همه بازیکنان با کیفیت نیستند و خوب بازی نمی‌کنند. پارسال بود که حسن روحانی گفت:«همه‌ی افراد در دولت بدون استثنا زحمت کشیدند. کسی نیست که زحمت نکشیده باشد و از دولت دفاع نکرده باشد. اما همه هم یک جور نبودند، مختلف بودند. بعضی‌ها با همه توان آمدند. ما روستایی هستیم، به قولی بعضی‌ها گیوه را ور کشیدند و به میدان آمدند، آستین‌ها را بالا زدند و به میدان آمدند. اما بعضی‌ها پاشنه‌ی گیوه‌شان خوابیده بود و ور نکشیدند. لخ لخ کردند.» همین باعث شد تا مردم از سرمربی توقع داشته باشند این بازیکنان کم‌کار، کسانی را که پاشنه را ورنکشیدند را از تیم کنار بگذارد. بازیکنان بهتری را به تیم تزریق کند. بازیکنانی جوان و شاداب و مشتاق کار. چیزی شبیه بازیکنان جوان تیم‌ملی فرانسه. اما در عوض سرمربی تیم، همان بازیکنان قبلی را برگزید با یک تغییر مثبت! بازیکنانی پیر با میانگین سنی بالا که آدم را یاد تیم‌ملی‌آلمان سال 1998 می‌اندازد. همان تیمی که به سختی از مرحله گروهی بالا رفت و از کرواسی سه گل خورد و حذف شد.

حکایت دولت‌روحانی حکایت همان تیم آلمان1998 است. تیمی محافظه‌کار، کند و تدافعی که حتی وقتی سه گل عقب است هم دفاع می‌کند. به خاطر همین است که آذری‌جهرمی انقدر به چشم می‌آید. چون جوان و باانرژی است، محافظه‌کار نیست و به جز دفاع حمله را هم بلد است. اما باقی کابینه چه؟ باقی کابینه شبیه بازیکنانی هستند که فقط به فکر منافع خودشان هستند. بازیکنانی محافظه‌کار که منافع فردی را به موفقیت گروهی ترجیح می‌دهند. مربی هم به جای این‌که بازیکنان خسته و ناکارآمد را تعویض کند از آن‌ها انتقاد می‌کند. انتقاداتی بی‌پشتوانه.

بازیکنان اصلی خیالشان راحت است تا زمانی که این سرمربی هست جایشان در تیم محکم است. به همین خاطر بدون هیچ ترسی به بازی ضعیف خود ادامه می‌دهند. نتیجه عملی چنین تیمی در فوتبال می‌شود تیم‌ملی ایران در جام‌جهانی 2006 و در سیاست می‌شود وضع فعلی کشور که هیچ‌کس از آن راضی نیست. وزرا و معاونان دولت باید یک بار دیگر فیلم بازی‌های ایران در جام‌جهانی را ببینند تا متوجه شوند چرا مردم فوتبالیست‌های مملکت را دوست دارند و سیاست‌مداران را خیر. سرمربی تیم(حسن روحانی) باید حواسش باشد که به موضع تعویض کند، تیمی تهاجمی را وارد زمین کند تا بتواند بازی را برگرداند، وگرنه اگر نتایج بازی‌ها همین باشد خیلی زود مربی را اخراج می‌کنند. این مسئله در فوتبال و سیاست نه تنها امر مذمومی نیست بلکه بسیار متداول است.

خبر های مرتبط
خبر های مرتبط
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۹:۲۸ - ۱۳۹۷/۰۴/۱۱
0
0
این حرفای روحانی در خصوص انتخابات و فعالیتهای تبلیغاتی بود.
نظرات شما