شکست برجام یعنی پایان سیاست تعامل ایران/ تلاش جان بولتون برای توقف تمام مذاکرات با ایران
شکست توافق هستهای میتواند به معنای پایان سیاست تعاملگرایانه از سوی رئیسان جمهوری بعدی ایران باشد.
رویداد۲۴ توافق هستهای ایران یا همان برجام که ترامپ از اولین روز شروع کمپین ریاست جمهوریاش، آن را فاجعهبار خوانده بود و اعضای دولت او نیز منتقدان جدی آن بوده اند، (مشاور امنیت ملی، جان بولتون اظهار کرده بود ترجیح میداد به جای مذاکره بر سر برجام، ایران را بمباران کنند) اکنون تا جایی که به آمریکا مربوط میشود، باطل و بی اثر شده است.
در ادامه این مطلب آمده است: اخیرا با یکی از جوانان نماینده این نسل که هنرمندی تازه مهاجرت کرده به آمریکاست، به گفتگو نشستم. از این خانم جوان پرسیدم اکنون که موفق به اخذ گرین کارت شده آیا تمایل دارد شهروندی آمریکا هم بگیرد؟ در پاسخ گفت که «در حالت عادی مطمئنا از این پیشنهاد استقبال میکردم، اما حالا مطمئن نیستم بخواهم شهروند کشوری شوم که ترامپ رییس جمهورش است.» در پاسخش گفتم که این میتوانست پاسخ هر ایرانی در دوره ریاست جمهوری احمدی نژاد باشد که از دید نسل جوان ایرانیان، فردی ناشایسته و مایه سرافکندگی ملی بود.
دو سال پس از ریاست جمهوری ترامپ با مرگ تدریجی برجام، امید تمام ایرانیها به یاس بدل شده است. پس از دوران تیره احمدینژاد، امیدی که طی پنج سال گذشته ریشه دوانده بود موجب شد بسیاری از مردم ایران با تمایلات اصلاح طلبانه، دل چرکینی از دولت را بابت عدم تحقق فوری وعده ایجاد فضای بازتر از دل بیرون کنند چراکه دولت اعتقاد داشت تمام قوایش را برای به نتیجه رسیدن توافق هستهای گذاشته و پس از موفقیت در آن، به تعهد کاهش محدودیتها و جامعه مطلوب اکثریت و همزمان پیوستن مجدد به جامعه جهانی عمل خواهد کرد.
کمی بیش از یک سال از اجرایی شدن برجام گذشته بود که با وجود بهبود اندک اوضاع معیشتی و اصلاحات وعده داده شده، مردم ایران برای بار دوم حضوری گسترده پای صندوقهای رای رقم زدند و اعتمادشان را به روحانی نشان دادند. اما تنها دو ماه از دوره دوم ریاست جمهوری روحانی گذشته بود که خودداری ترامپ از تایید توافق هستهای، این احساس را میان ایرانیان پدید آورد که امیدشان واهی بوده است. سقوط شدید ارزش پول ملی نیز نشانه دیگری از انحطاط عمیق در جامعه امروز ایران است که ناشی از تقاضای خرید ارزهای خارجی به علت نگرانیها بابت وخیمتر شدن اوضاع اقتصادی پس از بازگشت تحریمهاست.
بی تردید بخشی این احساس یاس و سرخوردگی میان جوانان ایرانی ناشی از این است که توافق هستهای به تحقق هیچ یک از وعدههای داده شده منجر نشد. امید آنها در جشن و سروری بود که پس از انعقاد توافق در سال ۲۰۱۵ با ریختن در خیابانها به پا کردند، در استقبال گرم و قهرمانانهای که از جواد ظریف هنگام بازگشت به ایران به عمل آوردند و در حضور میلیونی پای صندوقهای رای برای انتخاب مجدد روحانی. در ابتدا اوضاع اقتصادی رو به بهبود بود و همچنین چشم انداز تعمیق روابط سیاسی و اجتماعی با غرب. ولی اکنون نتایج توافق، همه را ناامید کرده است.
اکنون صرفنظر از دست و پا زدن سایر امضاکنندگان برای امداد رساندن، کشتی برجام به گل نشسته است. حتی اگر به همین صورت تا پایان دوره فعلی ریاست جمهوری ترامپ باقی بماند، مطمئنا نشانهای است از شکست سیاست تعامل با غرب روحانی و ناکامی تلاش برای بهبود اوضاع اقتصادی و اجتماعی ایران.
در ادامه این مطلب آمده است: اخیرا با یکی از جوانان نماینده این نسل که هنرمندی تازه مهاجرت کرده به آمریکاست، به گفتگو نشستم. از این خانم جوان پرسیدم اکنون که موفق به اخذ گرین کارت شده آیا تمایل دارد شهروندی آمریکا هم بگیرد؟ در پاسخ گفت که «در حالت عادی مطمئنا از این پیشنهاد استقبال میکردم، اما حالا مطمئن نیستم بخواهم شهروند کشوری شوم که ترامپ رییس جمهورش است.» در پاسخش گفتم که این میتوانست پاسخ هر ایرانی در دوره ریاست جمهوری احمدی نژاد باشد که از دید نسل جوان ایرانیان، فردی ناشایسته و مایه سرافکندگی ملی بود.
دو سال پس از ریاست جمهوری ترامپ با مرگ تدریجی برجام، امید تمام ایرانیها به یاس بدل شده است. پس از دوران تیره احمدینژاد، امیدی که طی پنج سال گذشته ریشه دوانده بود موجب شد بسیاری از مردم ایران با تمایلات اصلاح طلبانه، دل چرکینی از دولت را بابت عدم تحقق فوری وعده ایجاد فضای بازتر از دل بیرون کنند چراکه دولت اعتقاد داشت تمام قوایش را برای به نتیجه رسیدن توافق هستهای گذاشته و پس از موفقیت در آن، به تعهد کاهش محدودیتها و جامعه مطلوب اکثریت و همزمان پیوستن مجدد به جامعه جهانی عمل خواهد کرد.
کمی بیش از یک سال از اجرایی شدن برجام گذشته بود که با وجود بهبود اندک اوضاع معیشتی و اصلاحات وعده داده شده، مردم ایران برای بار دوم حضوری گسترده پای صندوقهای رای رقم زدند و اعتمادشان را به روحانی نشان دادند. اما تنها دو ماه از دوره دوم ریاست جمهوری روحانی گذشته بود که خودداری ترامپ از تایید توافق هستهای، این احساس را میان ایرانیان پدید آورد که امیدشان واهی بوده است. سقوط شدید ارزش پول ملی نیز نشانه دیگری از انحطاط عمیق در جامعه امروز ایران است که ناشی از تقاضای خرید ارزهای خارجی به علت نگرانیها بابت وخیمتر شدن اوضاع اقتصادی پس از بازگشت تحریمهاست.
بی تردید بخشی این احساس یاس و سرخوردگی میان جوانان ایرانی ناشی از این است که توافق هستهای به تحقق هیچ یک از وعدههای داده شده منجر نشد. امید آنها در جشن و سروری بود که پس از انعقاد توافق در سال ۲۰۱۵ با ریختن در خیابانها به پا کردند، در استقبال گرم و قهرمانانهای که از جواد ظریف هنگام بازگشت به ایران به عمل آوردند و در حضور میلیونی پای صندوقهای رای برای انتخاب مجدد روحانی. در ابتدا اوضاع اقتصادی رو به بهبود بود و همچنین چشم انداز تعمیق روابط سیاسی و اجتماعی با غرب. ولی اکنون نتایج توافق، همه را ناامید کرده است.
اکنون صرفنظر از دست و پا زدن سایر امضاکنندگان برای امداد رساندن، کشتی برجام به گل نشسته است. حتی اگر به همین صورت تا پایان دوره فعلی ریاست جمهوری ترامپ باقی بماند، مطمئنا نشانهای است از شکست سیاست تعامل با غرب روحانی و ناکامی تلاش برای بهبود اوضاع اقتصادی و اجتماعی ایران.
حالا برخی به مقایسه دوره ریاست جمهوری روحانی با دوره سید محمد خاتمی، رییس جمهوری اصلاح طلب ایران میپردازند؛ نخستین رییس جمهوری که بر لزوم سیاست تعامل با جهان پافشاری میکرد. او نام سیاست خود را «گفتوگوی تمدنها» گذارده بود که البته تحول خاصی به ارمغان نیاورد. اما شکست توافق هستهای میتواند به معنای پایان یافتن اتخاذ هر گونه سیاست تعاملگرایانه از سوی رئیسان جمهوری بعدی ایران باشد. ممکن است این اتفاق برای جان بولتون مطلوب باشد، اما زیانهایی که در پی میآورد، صرفا ویرانی کاخ آمال و آرزوهای جوانان ایرانی را در پی خواهد داشت. مطمئنا آنها و بسیاری دیگر بابت آن، ممنون دولت آمریکا نخواهند بود.
خبر های مرتبط
خبر های مرتبط