گزارش رویداد۲۴ به بهانه تاکید رهبری بر «خجلت و شرمندگی نظام از بیکاری یک جوان»؛
مسببان شرمندگی نظام چه کسانی هستند؟
نظام، شرمنده است چراکه هشت سال در جمهوری اسلامی ایران، دولتی حاکم بود که برنامه روزانه اش، انجام امور غیرقانونی بود و نتیجه عملکردش، تعطیلی واحدهای پُر شمار تولیدی، افزوده شدن حجم بیکاران و افزایش فشار زندگی بر مردم بود.آیا نظامی که با هزینه های فراوان یک انقلاب، بر سر کار آمده است می بایست شرمنده باشد؟ چرا با مسببان شرمندگی نظام برخورد نمی شود؟ آیا نظام بنا دارد مسببان شرمندگیش، باز هم بر سر کار بیایند و تشکیل دولت دهند که آنان را محاکمه نمی کند؟
رویداد۲۴- رهبر معظم انقلاب در دیدار نمایندگان مجلس دهم با اشاره به مشکلات فراوان اقتصادی کشور بیان کردند: «خجلت و شرمندگی نظام از بیکاری یک جوان، از خجلت و شرمندگی جوان بیکار در خانوادهی خود، بیشتر است.»
چرا نظام، خجالت زده شده است؟ چرا نظام اسلامی، شرمنده شده است؟ مقصران اوضاع اقتصادی سالیان اخیر، چه کسانی هستند که شرمندگی نظام را باعث شده اند؟ آیا راهی برای جبران شرمندگی نظام وجود دارد؟
1- اینکه نظام، شرمنده شده است نشان از تصمیمات غلطی است که در سالهای گذشته توسط دولت های نهم و دهم، اتخاذ و از آن پشتیبانی شده است. یعنی برآورد مسوولین کشور، اجرا و حمایت از رویه غلطی بوده است که در دستور کار قرار داشته است و نتیجه حاصله، خجالت و شرمندگی برای نظام بوده است. لذا از مقصران اصلی شرمندگی نظام، مسوولینی بوده اند که با تصمیمات غلط اتخاذ شده در موضوعات اقتصادی و دیگر موضوعات، موجبات شرمندگی را فراهم نموده اند.
اگر بر سر کار نبود دولتی که قانون در آن بی معنا جلوه می نمود شرمندگی حاصل می شد؟ اگر بر سر کار نبودند افرادی که با شعارهای انقلاب، برای خود نردبان قدرت ساختند خجلت برای نظام بدست می آمد؟ اگر بر سر کار نبود دولتی که با اقدامات فراوانش بر خلاف آرمانهای انقلاب، سبب ساز خروج انقلاب از ریل اصلی خود شد شرمندگی برای نظام به ارمغان می آمد؟
2- اینکه مسیر در حال پیگیری، منجر به شرمندگی نظام می شود را سالها قبل، اقتصاددانانی گوشزد کردند اما در دوران قدرت نمایی آقایان مهرورز، کسی گوشش بدهکار نبود. پنجاه اقتصاد دان در سال 1385 به رئیس جمهور وقت، نامه نوشتند و هشدار دادند که رویه پیش گرفته، به ناکجا آباد ختم می شود اما دولت و رئیس دولت، علاوه بر آنکه توجهی نکردند بلکه نویسندگان نامه را دارای تفکرات غربی و حامی لیبرالیسم خطاب کردند.
هنگامیکه اقتصاددانان بار دیگر هشدار داده و نامه نوشتند، این بار فقط و فقط، به رئیس جمهور توصیه شد که جلسه ای با آنان بگذارد تا دهانشان بسته شود؛ جلسه ای که اجازه انتشار محتوایش را ندادند. اگر به نامه اقتصاددانان و هشدارهایشان در سال 1385 نگاهی دوباره بیندازیم متوجه می شویم که در فحوای کلام،از خطر شرمندگی نظام، سخن به میان آورده اند اما با نیشخند رئیس دولت وقت و حامیانش مواجه شده اند.
3- هنگامی که برنامه چهارم توسعه در حال برنامه ریزی و تصویب بود؛ با توجه به واقعیات کشور و با توجه به دارایی ها و امکانات نظام، اهدافی مورد توجه قرار گرفت که تحقق آنها، هم شدنی بود و هم لازم.یعنی بگونه ای برنامه ریزی شد که هم اهداف،به صورت علی الارض قابلیت تحقق داشته باشد و هم آرمانی و دست نیافتنی نباشد.
از جمله اهدافی که باید در پایان سال آخر برنامه یعنی سال 1388 محقق می شد قطع وابستگی بودجه کشور از خام فروشی نفت بود.به نحوی که سال به سال، از اتکای بودجه به درآمدهای نفتی کاسته می شد تا در پایان برنامه، به صفر برسد.نتیجه قطع وابستگی به نفت، هم ارتقای بهره وری کشور بود و هم اداره کشور بر اساس مالیات و هم از کار افتادن حربه تحریم نفت.
اما در عمل، چه اتفاقی افتاد؟ رئیس دولت نهم، اعلام کرد برنامه چهارم را قبول ندارد!!! گزارش های مجلس از اجرای برنامه چهارم بیان می کند که دولت احمدی نژاد، تنها بیست درصد برنامه را اجرا کرده است!!!
به دلیل افزایش قیمت نفت، روز به روز بر وابستگی بودجه کشور به نفت افزوده شد. اما هیچکس به هشدارهای دلسوزان نظام توجهی نکرد که بارها گفتند بی قانونی ها و خودسری در اداره کشور و «هزینه کرد» مستقیم درآمدهای کلان نفتی و عدم توجه به برنامه، موجب شرمندگی نظام خواهد شد.
هیچ مسوول و هیچ ارگانی در نظام، دولت وقت را بازخواست نکرد که چرا برنامه را اجرا نکرده است؟ چرا هر سال بر حجم بی قانونی ها افزوده شده است؟ فقط و فقط، تمجید بود که نثار دولت خستگی ناپذیر و پرکار و عدالت گستر می شد، غافل از آنکه این پرکاری در جهت خلاف منافع نظام بود و شرمندگی نظام را در پی داشت.
4- شرمندگی نظام از آن روزی آغاز شد که دولت وقت، خودش لایحه داد و تبدیل به قانون شد و خودش خلاف قانون عمل کرد و اعتراضی هم نشد.با اینکه هشدارهای فراوانی توسط اقتصاددانان و دلسوزان نظام صادر شد که هدفمندی یارانه ها به شکل و شمایلی که مدنظر دولت است باعث به بار آمدن نتایج خسارت باری خواهد شد اما نتیجه بدست آمده، تصویب قانونی نیم بند و دارای نقص های فراوان بود.
جالب تر آنکه همین قانون نیم بند هم توسط دولت وقت، به صورت صحیح اجرا نشد و هرچه به نظر آقایان می آمد؛ولو اینکه خلاف قانون باشد اعمال می شد. در بوق و کرنا کردند که قانون هدفمندی یارانه ها که هیچ دولتی، جرئت اجرایی نمودنش را نداشت دولت احمدی نژاد، اجرایی کرده است. گفتند قانونی که عدالت برای کشور، به ارمغان می آورد را دولت معجزه هزاره سوم اجرا نموده است تا جائیکه پول یارانه ها را نیز از جانب امام زمان(عج) دانستند.
در همه این احوال، از دولتی حمایت شد که به بدترین نحو ممکن، قانون هدفمندی را اجرا کرد و نتیجه حاصله، نقدی کردن ناقص یارانه ها و افزایش هزینه زندگی مردم و عدم جبران درآمدهای متصوره برای دولت بود.
اگر دولت های قبل از دولت احمدی نژاد، از به وجود آمدن مقداری تورم و رشد نقدینگی؛ پس از اجرای قانون هدفمندی یارانه ها هراس داشتند دولت احمدی نژاد به گونه ای عمل کرد که نه تنها قانون، به درستی اجرا نشد بلکه نقدینگی و تورمی در کشور به وجود آمد که نزدیک شدن به آن هم در ذهن دولت مردان سابق، ایجاد وحشت می کرد.
نظام، شرمنده است چراکه هشت سال در جمهوری اسلامی ایران، دولتی حاکم بود که برنامه روزانه اش، انجام امور غیرقانونی بود و نتیجه عملکردش، تعطیلی واحدهای پُر شمار تولیدی، افزوده شدن حجم بیکاران و افزایش فشار زندگی بر مردم بود.
ساختمانی که در عرض چند دقیقه، ویران می شود را پس از دو الی سه سال، بنا می کنند ولی ابنیه و زیرساخت هایی که هشت سال به طور مرتب، تخریب شده و تبدیل به ویرانه شده است را در چه مدت زمانی می توان بازسازی کرد؟
5- نظام، شرمنده است چراکه هشت سال، افرادی بر مسند قدرت بودند که تحریم ها را کاغذپاره می دانستند، باعث انزوای کشور در جامعه جهانی شدند، موجب شدند ایران در جهان به عنوان خطر بین المللی معرفی شود، و پس از تصمیم به رها کردن گوشه نشینی از جامعه جهانی،افرادی را برای مذاکره و رایزنی ارسال کردند که هنر مذاکره و قدرت دیپلماسی نداشتند و فقط و فقط، در حال تلف نمودن اوقات بودند و لذا روزبه روز بر حجم بیکاران و بر تعداد بیماران وفات یافته افزوده شد.
آیا نمی شد مسیر پرونده هسته ای ایران را به نحوی مدیریت کرد که هزینه های کمتری داشته باشد؟ آیا امکان مدیریت بهتر فضای جهانی و افکار عمومی در مورد عملکرد هسته ای کشور وجود نداشت؟ آیا راهکار بهتری برای جلوگیری از تحریم و فشارهای حاصله وجود نداشت؟ به چه میزان از شرمندگی نظام، به موضوع هسته ای در طی سالهای گذشته، مرتبط می شود؟
آیا نظامی که با هزینه های فراوان یک انقلاب، بر سر کار آمده است می بایست شرمنده باشد؟ چرا با مسببان شرمندگی نظام برخورد نمی شود؟ آیا نظام بنا دارد مسببان شرمندگیش، باز هم بر سر کار بیایند و تشکیل دولت دهند که آنان را محاکمه نمی کند؟
چرا نظام، خجالت زده شده است؟ چرا نظام اسلامی، شرمنده شده است؟ مقصران اوضاع اقتصادی سالیان اخیر، چه کسانی هستند که شرمندگی نظام را باعث شده اند؟ آیا راهی برای جبران شرمندگی نظام وجود دارد؟
1- اینکه نظام، شرمنده شده است نشان از تصمیمات غلطی است که در سالهای گذشته توسط دولت های نهم و دهم، اتخاذ و از آن پشتیبانی شده است. یعنی برآورد مسوولین کشور، اجرا و حمایت از رویه غلطی بوده است که در دستور کار قرار داشته است و نتیجه حاصله، خجالت و شرمندگی برای نظام بوده است. لذا از مقصران اصلی شرمندگی نظام، مسوولینی بوده اند که با تصمیمات غلط اتخاذ شده در موضوعات اقتصادی و دیگر موضوعات، موجبات شرمندگی را فراهم نموده اند.
اگر بر سر کار نبود دولتی که قانون در آن بی معنا جلوه می نمود شرمندگی حاصل می شد؟ اگر بر سر کار نبودند افرادی که با شعارهای انقلاب، برای خود نردبان قدرت ساختند خجلت برای نظام بدست می آمد؟ اگر بر سر کار نبود دولتی که با اقدامات فراوانش بر خلاف آرمانهای انقلاب، سبب ساز خروج انقلاب از ریل اصلی خود شد شرمندگی برای نظام به ارمغان می آمد؟
2- اینکه مسیر در حال پیگیری، منجر به شرمندگی نظام می شود را سالها قبل، اقتصاددانانی گوشزد کردند اما در دوران قدرت نمایی آقایان مهرورز، کسی گوشش بدهکار نبود. پنجاه اقتصاد دان در سال 1385 به رئیس جمهور وقت، نامه نوشتند و هشدار دادند که رویه پیش گرفته، به ناکجا آباد ختم می شود اما دولت و رئیس دولت، علاوه بر آنکه توجهی نکردند بلکه نویسندگان نامه را دارای تفکرات غربی و حامی لیبرالیسم خطاب کردند.
هنگامیکه اقتصاددانان بار دیگر هشدار داده و نامه نوشتند، این بار فقط و فقط، به رئیس جمهور توصیه شد که جلسه ای با آنان بگذارد تا دهانشان بسته شود؛ جلسه ای که اجازه انتشار محتوایش را ندادند. اگر به نامه اقتصاددانان و هشدارهایشان در سال 1385 نگاهی دوباره بیندازیم متوجه می شویم که در فحوای کلام،از خطر شرمندگی نظام، سخن به میان آورده اند اما با نیشخند رئیس دولت وقت و حامیانش مواجه شده اند.
3- هنگامی که برنامه چهارم توسعه در حال برنامه ریزی و تصویب بود؛ با توجه به واقعیات کشور و با توجه به دارایی ها و امکانات نظام، اهدافی مورد توجه قرار گرفت که تحقق آنها، هم شدنی بود و هم لازم.یعنی بگونه ای برنامه ریزی شد که هم اهداف،به صورت علی الارض قابلیت تحقق داشته باشد و هم آرمانی و دست نیافتنی نباشد.
از جمله اهدافی که باید در پایان سال آخر برنامه یعنی سال 1388 محقق می شد قطع وابستگی بودجه کشور از خام فروشی نفت بود.به نحوی که سال به سال، از اتکای بودجه به درآمدهای نفتی کاسته می شد تا در پایان برنامه، به صفر برسد.نتیجه قطع وابستگی به نفت، هم ارتقای بهره وری کشور بود و هم اداره کشور بر اساس مالیات و هم از کار افتادن حربه تحریم نفت.
اما در عمل، چه اتفاقی افتاد؟ رئیس دولت نهم، اعلام کرد برنامه چهارم را قبول ندارد!!! گزارش های مجلس از اجرای برنامه چهارم بیان می کند که دولت احمدی نژاد، تنها بیست درصد برنامه را اجرا کرده است!!!
به دلیل افزایش قیمت نفت، روز به روز بر وابستگی بودجه کشور به نفت افزوده شد. اما هیچکس به هشدارهای دلسوزان نظام توجهی نکرد که بارها گفتند بی قانونی ها و خودسری در اداره کشور و «هزینه کرد» مستقیم درآمدهای کلان نفتی و عدم توجه به برنامه، موجب شرمندگی نظام خواهد شد.
با دلارهای نفتی، واردات بی رویه را در کشور، به راه انداختند. به جای سرمایه گذاری و ایجاد پشتوانه برای کشور، اقدام به هزینه نمودن درآمدهای سرشار نفتی کردند.با خود فکر می کردند درآمدهای نفتی، مادام العمر است.از برنامه ریزی قدرتهای غربی غافل شدند و بازارهای کشور را از اجناس بی کیفیت خارجی و کالاهای لوکس، پُر نمودند. هفتاد درصد کارگاهها و بنگاههای اقتصادی کشور را به تعطیلی کشاندند و بر حجم بیکاران افزودند.
هیچ مسوول و هیچ ارگانی در نظام، دولت وقت را بازخواست نکرد که چرا برنامه را اجرا نکرده است؟ چرا هر سال بر حجم بی قانونی ها افزوده شده است؟ فقط و فقط، تمجید بود که نثار دولت خستگی ناپذیر و پرکار و عدالت گستر می شد، غافل از آنکه این پرکاری در جهت خلاف منافع نظام بود و شرمندگی نظام را در پی داشت.
4- شرمندگی نظام از آن روزی آغاز شد که دولت وقت، خودش لایحه داد و تبدیل به قانون شد و خودش خلاف قانون عمل کرد و اعتراضی هم نشد.با اینکه هشدارهای فراوانی توسط اقتصاددانان و دلسوزان نظام صادر شد که هدفمندی یارانه ها به شکل و شمایلی که مدنظر دولت است باعث به بار آمدن نتایج خسارت باری خواهد شد اما نتیجه بدست آمده، تصویب قانونی نیم بند و دارای نقص های فراوان بود.
جالب تر آنکه همین قانون نیم بند هم توسط دولت وقت، به صورت صحیح اجرا نشد و هرچه به نظر آقایان می آمد؛ولو اینکه خلاف قانون باشد اعمال می شد. در بوق و کرنا کردند که قانون هدفمندی یارانه ها که هیچ دولتی، جرئت اجرایی نمودنش را نداشت دولت احمدی نژاد، اجرایی کرده است. گفتند قانونی که عدالت برای کشور، به ارمغان می آورد را دولت معجزه هزاره سوم اجرا نموده است تا جائیکه پول یارانه ها را نیز از جانب امام زمان(عج) دانستند.
در همه این احوال، از دولتی حمایت شد که به بدترین نحو ممکن، قانون هدفمندی را اجرا کرد و نتیجه حاصله، نقدی کردن ناقص یارانه ها و افزایش هزینه زندگی مردم و عدم جبران درآمدهای متصوره برای دولت بود.
اگر دولت های قبل از دولت احمدی نژاد، از به وجود آمدن مقداری تورم و رشد نقدینگی؛ پس از اجرای قانون هدفمندی یارانه ها هراس داشتند دولت احمدی نژاد به گونه ای عمل کرد که نه تنها قانون، به درستی اجرا نشد بلکه نقدینگی و تورمی در کشور به وجود آمد که نزدیک شدن به آن هم در ذهن دولت مردان سابق، ایجاد وحشت می کرد.
نظام، شرمنده است چراکه هشت سال در جمهوری اسلامی ایران، دولتی حاکم بود که برنامه روزانه اش، انجام امور غیرقانونی بود و نتیجه عملکردش، تعطیلی واحدهای پُر شمار تولیدی، افزوده شدن حجم بیکاران و افزایش فشار زندگی بر مردم بود.
ساختمانی که در عرض چند دقیقه، ویران می شود را پس از دو الی سه سال، بنا می کنند ولی ابنیه و زیرساخت هایی که هشت سال به طور مرتب، تخریب شده و تبدیل به ویرانه شده است را در چه مدت زمانی می توان بازسازی کرد؟
5- نظام، شرمنده است چراکه هشت سال، افرادی بر مسند قدرت بودند که تحریم ها را کاغذپاره می دانستند، باعث انزوای کشور در جامعه جهانی شدند، موجب شدند ایران در جهان به عنوان خطر بین المللی معرفی شود، و پس از تصمیم به رها کردن گوشه نشینی از جامعه جهانی،افرادی را برای مذاکره و رایزنی ارسال کردند که هنر مذاکره و قدرت دیپلماسی نداشتند و فقط و فقط، در حال تلف نمودن اوقات بودند و لذا روزبه روز بر حجم بیکاران و بر تعداد بیماران وفات یافته افزوده شد.
آیا نمی شد مسیر پرونده هسته ای ایران را به نحوی مدیریت کرد که هزینه های کمتری داشته باشد؟ آیا امکان مدیریت بهتر فضای جهانی و افکار عمومی در مورد عملکرد هسته ای کشور وجود نداشت؟ آیا راهکار بهتری برای جلوگیری از تحریم و فشارهای حاصله وجود نداشت؟ به چه میزان از شرمندگی نظام، به موضوع هسته ای در طی سالهای گذشته، مرتبط می شود؟
آیا نظامی که با هزینه های فراوان یک انقلاب، بر سر کار آمده است می بایست شرمنده باشد؟ چرا با مسببان شرمندگی نظام برخورد نمی شود؟ آیا نظام بنا دارد مسببان شرمندگیش، باز هم بر سر کار بیایند و تشکیل دولت دهند که آنان را محاکمه نمی کند؟
آخه دولت فعلی سفیر کدوم افتخار در این سه ساله؟؟
رابطه با آمریکا؟تعطیلی برنامه هسته ای؟برداشت پول کشور توسط آمریکا؟