علت ابتلای شهرنشینان به افسردگی و روان پریشی
رویداد۲۴ فریبرز درتاج با بیان اینکه بیش از نیمی از جمعیت جهان – ۲/۴ میلیارد نفر - در شهرها زندگی می کنند و پیش بینی می شود، که ۶۸درصد از جمعیت جهان تا سال ۲۰۵۰ میلادی در مناطق شهری زندگی کنند، گفت: مدتهاست که اثرات مخرب زندگی شهری بر سلامت جسمی شناخته شده است، از جمله میزان بالاتر بیماریهای قلبی- عروقی و تنفسی، اما مطالعات جدیدتر، نشان می دهد که زندگی شهری بیشتر می تواند بر سلامت روان، تأثیرات سوء بگذارد.
رئیس انجمن روانشناسی تربیت افزود: مطالعات نشان دادند، هرچه مدت بیشتری را در کودکی و نوجوانی در یک محیط شهری بگذرانیم، خطر ابتلا به بیماری روانی در بزرگسالی بیشتر است و مطالعات دیگر، در افرادی که خطر ژنتیکی بالایی در ایجاد اختلالات روانپزشکی دارند، از این مفهوم پشتیبانی می کند که زندگی شهری باعث ایجاد تغییراتی در شبکه ای از مناطق مغزیِ درگیر در ایجاد بیماریهای روانی می شود.
چرا شهرنشینان مشکلات بهداشت روان بیشتری دارند؟
این عضو شورای مرکزی سازمان نظام روانشناسی و مشاوره کشور اظهار کرد: بسیاری از افراد در جستجوی خدمات بهتر، فرصتهای اقتصادی و اجتماعی و دوری از تجربیات منفی گذشته، به شهر نقل مکان می کنند. دلایلی که ممکن است برخی از افراد به دنبال این موارد باشند، خود به عنوان عامل خطر برای مشکلات روحی و روانی هستند؛ به عنوان مثال، فقر، بیکاری، بیخانمانی، مشکلات جسمی و روحی، آسیبهای قبلی، بحرانهای شخصی، از هم پاشیدگی خانواده، اعتیاد و مهاجرت؛ این حرکت اجتماعی، جمعیتی را بوجود میآورد که به طور ویژه، مستعد ابتلا به اختلالات روانی هستند.
عوامل اجتماعی تاثیرگذار بر سلامت روان شهرنشینان
به گفتهی رئیس انجمن روانشناسی تربیت، افرادی که از قبل عوامل خطر، به ویژه فقر، وضعیت اقلیتی یا مشکلات بهداشت روانی را دارند، اغلب با اختلافات اجتماعیِ منفی در شهر روبرو می شوند. این تفکیک اجتماعی و روانی می تواند در محلههایی که با فقر و چالشهای اجتماعی، ایجاد احساس بیعدالتی و ناامیدی و تجارب پیش داوری و تبعیض که ممکن است بر سلامت روان تأثیر بگذارد، مشخص می شود. همچنین افزایش میزان بزه و بزهکاری، جرم و جنایت، فساد و فحشا و .... در شهرها نسبت به روستاها، همه از عوامل اجتماعیِ تأثیرگذار بر سلامت روان افراد شهرنشین هستند.
وی با بیان اینکه محیط شهری می تواند از دو طریق کلیدی افزایش محرکها و سلب عوامل محافظتی بر افراد تأثیر بگذارد؛ ادامه داد: افرادی که در شهر زندگی می کنند، سطح محرک بیشتری را تجربه می کنند. تراکم، ازدحام جمعیت، سر و صدا، بو، بی نظمی، آلودگی و ..... این محرکها، فعالیت و فکر را در سطح نهفته تحریک می کنند، و به دلیل عدم توانایی در مقابله، تأثیراتشان به مرور زمان، بیشتر می شوند. همچنین دشواری در یافتنِ آسایش (یعنی جستجویِ فضاهایی خلوت، آرام، بدون آلودگی و خصوصی)، میتواند به انزوای اجتماعی مرتبط با افسردگی و اضطراب تبدیل شود.
بیشتربخوانید: چگونه میتوان درمانگر مناسب خود را پیدا کرد؟
دسترسی کمتر به شرایط حفاظت روان در شهرها
این روانشناس گفت: ممکن است افرادی که در شهر زندگی می کنند کمتر به شرایطی که در مناطق روستایی وجود دارد و از سلامت روانی محافظت می کنند، دسترسی داشته باشند.
به عنوان مثال؛ ممکن است دسترسی کمی به طبیعت و فضایِ سبز داشته باشند، ممکن است به دلیلِ کاهش اوقات فراغت یا کار زیاد و صرف زمان طولانی در رفت و آمد شهری، فرصت های کمتری برای گنجاندن ورزش و تفریح به عنوان بخشی از برنامه های روزمره داشته باشند، ممکن است به دلیل عواملی مانند ازدحام جمعیت، نور، سر و صدا و استرس، افراد احساس امنیت نکنند، از حریم خصوصی کمتری برخوردار باشند و حتی خواب کمتری داشته باشند.
همچنین از آنجایی که ساکنان شهر نسبت به مناطق روستایی تمایلی به تعاملات اجتماعی ندارند، زندگی در شهر با ترک شبکههای اجتماعی قوی دوستان و خانواده همراه است. با فرسایش این عوامل محافظتی، افراد بیشتر در معرض ابتلا به مشکلات بهداشت روان قرار میگیرند.
ساکنان مناطق بالای شهر افسردگی کمتری دارند
درتاج با اشاره به اینکه زندگی شهری میتواند به طور مثبت و منفی به سلامت روان و رفاه تأثیر بگذارد اما تحقیقات موجود بر تأثیرات منفی زندگی شهری بر سلامت روان متمرکز است و سرعتِ شهرنشینی در سطح جهانی را، به عنوان یک چالش برای بشریت مطرح می کند، افزود: زندگی شهری یک پدیده پیچیده و متناقض است که تعریفی دشوار دارد. مشترکات کمی بین ساکنین یک منطقة محرومِ شهر و یک منطقه بالایِ شهر وجود دارد.
به این معنی که، وقتی افراد به مسکن با کیفیت بالا و فضای سبز دسترسی پیدا می کنند، میزان افسردگی در آن مناطق شهری کمتر است. این شرایط را می توان به شهرهایِ مختلف نیز تعمیم داد، شهرهایی که در مناطق جغرافیایِ خوش آب و هواتر و دارای امکانات رفاهی و تفریحیِ بیشتر و جمعیت کمتر هستند، تأثیر منفیِ زندگی شهری بر آنها کمتر است.
تاثیر موانع و فرصتهای شهرنشینی بر سلامت روان
وی ادامه داد: به طور کلی سلامتی، و به طور خاص سلامتِ روان، به پرورش و پیشرفت نیز بستگی دارد. برای بسیاری از مردم، زندگی شهری می تواند از طریق افزایش فرصتهای تحصیلی، اشتغال، اجتماعی شدن و دسترسی به مراقبتهای تخصصی، مزایای زیادی برای سلامت روان به همراه داشته باشد.
شهرنشینی میتواند اولین گام در جهت تحقق تواناییهای کامل فرد و شرط لازم برای دسترسی به جوامع با علایق و ارزشهای مشابه باشد. در کل، تأثیر زندگی شهری به ساختار ژنتیکی ما نیز بستگی دارد، افرادی که ساختار ژنتیکی سازگار با زندگی شهری را دارند و بتوانند خود را با این شرایط سازگار کنند، به پیشرفت و توانایی هایِ بیشتری دست پیدا خواهند کرد و در نتیجه سلامت روانِ بهتری را تجربه خواهند کرد.
درتاج معتقد است که شهرها موانع و فرصتهای مختلفی، از آزادی تا اسارت را ارائه می دهند که به طور همزمان می تواند هم ما را به چالش بکشد و هم ما را پرورش دهد.
وی در انتها تاکید کرد: ارتقاء سلامت روان باید در سیاستها و برنامههای دولتی و غیردولتی قرار گیرد که علاوه بر بخش بهداشت، مشارکت در بخشهای آموزش، کار، دادگستری ، حمل و نقل ، محیط زیست ، مسکن و رفاه و .... را میطلبد.