گراهامای. فولر مقام سابق سیا مطرح کرد
بازگشت بریتانیا به گورستان گذشته
گراهامای. فولر* در مقالهای که در سایت خود منتشر کرد به موضوع خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا پرداخت و آن را بازگشت این کشور به گورستان گذشته تعبیر کرده است.
رویداد۲۴ - گراهامای. فولر* در مقالهای که در سایت خود منتشر کرد به موضوع خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا پرداخت و آن را بازگشت این کشور به گورستان گذشته تعبیر کرده است.
اقدام بریتانیا کبیر در قالب خروج از اتحادیه اروپا، بر علیه نظم اروپایی مدرن و روابط معنادار آتلانتیک در جهان، طنز آمیز است. همچنین باورکردنی نیست که در دنیای معاصر مردم انگلیس از روی بیفکری به سوی عملی عامیانه و کوته فکرانه که این کشور را به سمت عقب برمیگرداند، گام بردارند.
اگر چه ۵۲ درصد از مردم انگلیس که به خروج این کشور از اتحادیه اروپا رأی دادند، احساس میکنند که علیه یک تجربه مهم بین المللی در زمینه ایجاد نظم نوین اروپایی جهانی گام برداشته اند و از این بابت خوشحال هستند، امّا؛ سخت دچار اشتباه شده اند. به این دلیل که، نظم نوین اروپایی واقعیت های جامعه مدرن جهانی است و تنفر انگلیسیها، به مصون بودن آنها از این واقعیات منجر نمیشود.
در اینجا لازم است که به چند موضوع اشاره شود، اول، مهاجرت در مقیاس وسیع، چه به صورت قانونی و چه غیرقانونی در حال گسترش است و حداقل، ویژگی اساسی سال های باقیمانده قرن حاضر خواهد بود.
در حال حاضر، مشکلاتی از قبیل جنگها (شامل مواردی که ایالات متحده آنها را به وجود آورده است)، جنگ های داخلی، تخریب محیط زیست (که مسئول برخی از آنها کشورهای غربی هستند)، بیماری، بحران سلامت، فقدان آموزش، فساد، بیثباتی، حکومت های بد همگرایی کشورها را در محیط بین الملل به همراه داشته که تا حدی نیز این همکاری موفقیت آمیز بوده است.
مشکلاتی که ذکر شد، روند مهاجرت را در جهان به پیش میبرند و اساساً نمیتوان جلوی این مشکلات را گرفت و آنها را متوقف کرد.
مهمترین مشکل در جهان معاصر، مربوط به امنیت جهانی است که تنها میتوان از طریق بودجه های هنگفت نظامی کشورهای غربی و به کارگیری بیشترین میزان قدرت نظامی برای بهبود شرایط در کشورهای در حال توسعه، در نطفه با این مشکل مقابله کرد.
خروج از اتحادیه اروپا، در نهایت، محافظت بریتانیا را در برابر مشکلات جهانی به دنبال نخواهد داشت، به این دلیل که انگلیس بخشی از جهان معاصر است و ناچار است که در رنج های مشترک انسانی جهانی سهیم باشد.
دوم، «بازگرداندن کشور به دوران قبل»، کلیش های متزلزل و ساده لوحانه است که بر اساس تفکر بنیان نشده است. همین منطق درباره اسکاتلند، چچن، کبک، تگزاس و کالیفرنیا صدق میکند و خواسته آنها نیز برای بازگرداندن کشور به شرایط قبل، بیاساس است.
مواردی مانند کبک، شرق اوکراین، اویغورها در سینکیانگ چین و کردهای خاورمیانه، نشان میدهد که احساسات جدایی طلبانه بی پایان است. موضوع اساسی این است که چه کسی میخواهد آنچه را که تحت عنوان «کشور» نامیده میشود، به عقب برگرداند.
همچنین این جدایی طلبی از چه کسی میخواهد انجام شود، تحت چه عنوانی و بر اساس مخالفت چه کسانی انجام میشود و با چه اهدافی صورت میگیرد.
اگر قرار باشد تمامی احساسات جدایی طلبانه عملی شود، هر کشوری قابلیت تبدیل شدن به ۵۰۰ ملیت جدید را دارد.
موضوع سوم اینکه، جهانی شدن، واقعیتی متشکل از خطوط هوایی و اینترنتی، سیستم های بانکداری جهانی و ارتباطات است و نمیتوانیم آن را متوقف کنیم.
جهانی شدن یک مجموعه پیچیده است و البته یک خیر مطلق نیست. این مجموعه، با وجود جوانب مثبتی که برای کشورهای مختلف دارد، پیامدهای منفی نیز دارد، از جمله فرهنگ های محلی و خودمختاری کشورها را تهدید میکند، امّا؛ هیچ کشوری نمیتواند این روند را متوقف کند.
به عنوان مثال، زمانی که کارگران خارجی ارزانتر از کارگران غربی هستند، یا دانشمندان آسیایی یا مناطق دیگر به لحاظ فنی، به اندازه غربیها مهارت دارند (اگر نگوییم بیشتر از غربیها) یا اینکه، رباتها در حال جایگزینی کارگران غیرماهر و حتی کارگران ماهر هستند، کارگران غربی در برابر این روندهای مربوط به جهانی شدن، چه اقدامی میتوانند انجام دهند. یک پاسخ برای این سوال وجود دارد و آن افزایش خدمات اجتماعی و بهبود جایگاه صنایع در جامعه است.
امّا؛ خروج انگلیس از اتحادیه اروپا، راه حلی برای مشکلات جهانی شدن نیست. اگر شما خواستار رسیدن به نظام سرمایه داری باشید، جهانی شدن ارائه دهنده بالاترین سطح از این نظام محسوب میشود.
موضوع چهارم این است که اگر ما در مورد ضرورت کاهش احتمال بروز یک جنگ (هسته ای) در جهان، جدی هستیم، باید بپذیریم که انجمن های داوطلبانه و گسترده سیاسی منطقه ای، در آینده نظام بین الملل موجی محسوب میشوند که راه گریزی از آنها وجود ندارد.
اتحادیه اروپا، قصد دارد که اعضای آن، این موضوع را که توسل به جنگ برای دستیابی به منافع ملی امری تصور نشدنی است، بپذیرند. البته، پذیرش این مفهوم بسیار دشوار امّا؛ حیاتی است.
اروپاییها به خوبی متوجه شده اند که چه چیزی باعث شده است که اروپا، خونینترین قاره به لحاظ تعداد کشته شدگان در جنگها در طول تاریخ بشر باشد. همچنین، اتحادیه اروپا، بهترین نمونه درباره گرد هم آمدن انسان های امیدوار در یک منطقه محدود، امّا؛ خیلی مهم، برای پایان دادن به جنگ است.
البته، این موضوع واقعیت دارد که سازمان ملل متحد، به عنوان مجری یک آرمان اصیل (پایان دادن به جنگ و ایجاد امنیت) در جهان، در حال فعالیت و پیشرفت است، امّا؛ هنوز نتوانسته است که به عنوان یک موفقیت استوار در برابر اتحادیه اروپا، رخ نمایی کند، تا منجر به رهاسازی اتحادیه اروپا به عنوان ارائه دهنده هفت دهه صلحی که به قهقرا میرود، شود.
حتی اگر اتحادیه اروپا به صورت غیراخلاقی در مدت مذکور، صلح را تأمین کرده باشد، این موضوع قابل توجه است.
پنجم، اتحادیه اروپا، یک پروژه تحول کلیدی پایان یافته نیست و عملیاتی در حال پیشرفت محسوب میشود و در حال حاضر، بریتانیا به عنوان یک عامل نابهنجار علیه این تجربه انسانی منحصر به فرد که نسبتاً در اول راه دورنمای توسعه سیاسی و اقتصادی خود قرار دارد، اقدام کرده است.
بدیهی است که اتحادیه اروپا نیز نقایصی دارد و بروکراسی غیرمنتخب این اتحادیه باید پیرایش شود، مورد بازاندیشی قرار گیرد و افراطهایی که در آن وجود دارد، کنترل شوند، امّا؛ سوال اینجاست که آیا ما سیستمی را در جهان سراغ داریم که در آن همه چیز مطابق نظم های سیاسی بزرگ باشد، مثلاً مدل ایالات متحده، روسیه و چین، آیا اینها کاملاً بدون نقص هستند.
مهم اینکه؛ نباید با هدف برطرف کردن کاستی های اتحادیه اروپا، آن را به کلی از بین ببریم. نظم های سیاسی، بناهای ظریفی هستند که شکل دادن به آنها دشوار، امّا؛ تخریبشان آسان است. سوال اساسی این است که آیا اتحادیه اروپا به اندازهای در ایجاد تغییرات و اصلاحات ناتوان است که باید آن را رها کرد.
ششم، افزایش مقررات ضامن نظم آینده است. در حالیکه، مقررات برای لیبرالها و فردگرایان کسل کننده است، امّا؛ جوامع مدرن متوجه شده اند که تقریباً تمامی عرصه های انسانی مانند سلامت، بیمارستانها، دارو، غذا، ایمنی ساخت و سازها، بزرگراهها، اسلحه، ایمنی خودرو، مراقبت کودکان نیاز به افزایش مقررات و تنظیم دقیق قوانین دارند.
در آینده هرگز مقررات کمتر نخواهند شد، به این دلیل که اغلب مردم خواستار مقررات بیشتر نه کاهش مقررات، در عرصه های مذکور هستند. به این ترتیب، انتظار میرود که به موازات افزایش جمعیت جهان و پیچیدهتر و آسیبپذیرتر شدن نظم های اجتماعی، تمامی جوامع مدرن قوانین را در همه عرصهها، افزایش دهند.
به نظر میرسد که وضعیت ما از افراد بی مسئولیت بین المللی بهتر است و حد نهایی هر اقدامی را انجام نمیدهیم. مثلاً؛ ممکن است که چیزی خوشایند شما نباشد، در این صورت، آن را تعمیر میکنید، نه اینکه به صورت کلی از بین ببرید.
آنچه در بالا گفته شد، بارزترین ویژگیها و واقعیات در حال رشد دنیای مدرن ما هستند، ما مجبور نیستیم که به این واقعیات عشق بورزیم، امّا؛ باید با آنها کنار بیاییم.
طرفداران خروج انگلیس از اتحادیه اروپا نیز در معرض طبیعت وحشی نظم بین المللی مدرن قرار دارند و نمیتوانند از آن کناره گیری کنند و این واقعیات، بر اثر رشد جمعیت جهان افزایش مییابند.
واقعیت این است که انگلیسی های طرفدار خروج از اتحادیه، در حال تغییر این شرایط نیستند و نمیتوانند خودشان را در برابر این واقعیات سپر بلا کنند.
به هر حال، خواسته انگلیس برای خروج از اتحادیه اروپا، با تعهد مشترک بشریت در زمینه تلاش برای ساختن ساختارهای عقلانی بهتر و بیشتر برای زندگی جمعی بر روی این سیاره بی ثبات، بی ارتباط است و در مسیر مخالف آن حرکت میکند.
*گراهامای. فولر، یکی از مقامات سابق سازمان سیا است که کتابهای متعددی در جهان اسلام نوشته است و آخرین کتابی که او به رشته تحریر درآورده «شکستن ایمان: رمان جاسوسی و بحران وجدان یک آمریکایی در پاکستان» است.
مترجم: شهربانو جمعه پور