تاریخ انتشار: ۱۱:۲۰ - ۰۹ تير ۱۴۰۰
تعداد نظرات: ۱ نظر

حمله ساواک به خانه تیمی چریک‌های فدایی خلق و کشته شدن حمید اشرف

در تاریخ ۸ تیر ۱۳۵۵ ساواک به خانه تیمی چریک‌های فدایی حمله کرد و تمام اعضای شورای مرکزی این سازمان در این حمله جان باختند. تصاویر تاریخی از آن روز را ببینید.

حمید اشرف

رویداد۲۴ تصویر ثبت شده در تاریخ در تاریخ ۸ تیر ۱۳۵۵ در جریان حمله ساواک به خانه تیمی چریک‌های فدایی خلق. در این حمله همه اعضای شورای مرکزی (حمید اشرف رضا یثربی، سید‌محمد حسینی حق‌نواز، محمد‌مهدی فوقانی، عسگر حسینی ابرده، یوسف قانع خشک‌بیجاری، طاهره خرم، غلامرضا لایق مهربانی، علی‌اکبر وزیری اسفرجانی، فاطمه حسینی) کشته شدند.

مغز متفکر و رهبر گروه چریک‌های فدایی خلق در این سال‌ها حمید اشرف بود که به او لقب «رفیق کبیر» داده بودند. پرویز ثابتی مسئول ادارهٔ سوم مهم‌ترین رکن ساواک در دهه پنجاه در کتاب در دامگه حادثه درباره حمید اشرف چنین گفته «حمید اشرف چریکی بسیار ورزیده بود و هر وقت عواملی از این سازمان دستگیر یا در درگیری کشته می‌شدند، شاه می‌پرسید با حمید اشرف چه کردید؟»

ساواک در سال ۱۳۴۹ صد هزار تومان برای دستگیری و لو دادن حمید اشرف و دیگر اعضای مهم چریک‌های فدایی خلق تعیین کرده بود. ثابتی می‌گوید: «شیوهٔ فرار حمید اشرف به این صورت بود که ابتدا نارنجک می‌انداخت.  نارنجک که منفجر می‌شد، بلافاصله با مسلسل به سمت مأمورین شلیک می‌کرد. از هر طرف که می‌خواست فرار کند پشت سرش هم نارنجک می‌انداخت و در پناه آن می‌کوشید از منطقه دور شود.»

گفته شده نیرو‌های امنیتی برای گیر انداختن حمید اشرف، خانواده‌اش را به گروگان گرفتند. آن‌ها می‌خواستند با متاثر کردن خانواده‌اش، او را دستگیر کنند اما مقاومت مادر حمید مانع از این امر شد.

روایت برادر حمید اشرف از اقدامات ساواک

برادرش احمد اشرف که یکی از جامعه‌شناسان مشهور ایرانی هم هست در این باره چنین می‌گوید: «در شهریور و مهر ۱۳۵۰، یعنی قبل و در طول جشن‌های ۲۵۰۰ ساله، پدر و مادر ما را به عنوان گروگان به زندان قزل‌قلعه بردند تا به گوش حمید برسد و در طول جشن‌ها کاری نکند. تا موقعی که حمید کشته شد، فکر می‌کردند اقلا مادرم می‌داند که حمید کجاست، اما برای این که مطمئن بشوند که آیا مادرم می‌داند یا نه، یک شب ساعت هشت و نُه شب می‌آیند دم منزل و می‌گویند که مسأله‌ای هست و لطفا تشریف بیاورید کمیته‌ی مشترک ضدخرابکاری. خلاصه پدر و مادرم را آن‌جا می‌برند و بعد، موقعی که می‌خواستند پیاده شوند، یکی می‌گوید: می‌خواستم به شما بگویم که متأسفانه حمید در یک درگیری کشته شده و می‌خواهیم شما بیایید و جنازه را شناسایی کنید. پدرم خیلی ناراحت می‌شوند و می‌زنند توی سرشان. مادر من خانم خیلی متشخصی بودند و نمی‌خواستند جلوی این‌ها، یعنی دشمنان پسرشان، وا بدهند. این جور فکر می‌کردند که پسرشان دارد در یک جناحی، در یک لشکری، با دشمن می‌جنگد و بنابراین نمی‌خواستند جلوی آن‌ها کوتاه بیایند. خیلی به حفظ آبرو معتقد بودند. این شد که مادر من گفتند: اشرف خان چرا اینطوری می‌کنی؟ آدم یک دفعه به دنیا می‌آید و یک دفعه هم از دنیا می‌رود. این کار‌ها را ندارد. این را که مادر می‌گویند، مأمور‌ها می‌گویند که کمی صبر کنید و بعد می‌گویند: نه، موضوع منتفی شد. این صحنه‌سازی را کردند و فقط می‌خواستند عکس‌العمل آن‌ها را ببینند. از همان موقع متقاعد شدند که پدرم نمی‌داند، ولی مادرم می‌داند.»


بیشتر بخوانید: حمله چریک‌های فدایی خلق به پاسگاه سیاهکل


حمله به خانه چریک های فدایی خلق

چریک های فدایی خلق

به گزارش رویداد۲۴ ساواک به واسطه جاسوسانی که در گروه‌های چپ داشت، تعدادی از آن‌ها را دستگیر می‌کرد و زیر شدیدترین شکنجه‌ها وادارشان می‌کرد خانه‌های تیمی را لو دهند. این روند در سال‌های نخست دهه پنجاه شدت یافت و ساواک ضربات شدیدی به بدنه جنبش چریکی وارد کرد. از جمله مهمترین جاسوسان ساواک در این دوران، عباسعلی شهریاری بود که به مرد هزار چهره شهرت پیدا کرد.

حمله ساواک به خانه تیمی چریک‌های فدایی خلق در مهرآباد جنوبی

ساواک در سال ۱۳۵۵ حملات متعددی به خانه‌های تیمی چریک‌ها ترتیب داد که حمید اشرف از همه آن‌ها گریخت. ساواک به خانه تیمی در پلاک ۸ در خیابان خیام در منطقه «تهران نو» که حمید اشرف در آن مخفی بود، در سه حلقه یورش برد. در این درگیری، لادن آل‌آقا، مهوش خاتمی، فرهاد صدیقی پاشاکی، احمدرضا قنبرپور، ارژنگ و ناصر شایگان شام‌اسبی (دانه و جوانه) کشته‌می‌شوند، اما حمید اشرف با وجود زخمی شدن از ناحیه پا موفق به فرار می‌شود.

اشرف پس از این درگیری به خانه تیمی در «کوی کن» می‌رود که پیشاپیش توسط ساواک شناسایی شده بود. در آنجا هم نیرو‌های امنیتی به اشرف حمله می‌کنند، ولی او از پشت بام می‌گریزد و به خانه تیمی «خیابان شارق» می‌رود که آنجا نیز توسط ساواک شناسایی شده بود. اشرف در آنجا با نیرو‌های امنیتی درگیر شد و پس از کشتن سه تن از آن‌ها به همراه صبا بیژن زاده و ملیحه زهتاب از مهلکه گریخت.

در هشتم تیرماه سال ۱۳۵۵ در جلسه مرکزیت سازمان در خانه تیمی مهرآباد جنوبی برگزار شد. طبق قانون تشکیلاتی چریک‌ها، اعضای شورای مرکزی بیش از ۳ نفر حق نداشتند در یک مکان جمع شوند اما ظاهرا اتفاق مهمی قرار بوده رخ دهد یا تصمیم بزرگی قرار بوده گرفته شود که در پی آن تمام اعضای شورای مرکزی چریک‌هایی فدایی خلق جمع شدند.

پرویز ثابتی در کتاب در دامگه حادثه گفته رد حمید اشرف را از طریق شنود یک تلفن عمومی پدا کرده بودند؛ به این ترتیب عامدانه خط روی خط می‌اندازند و صدای اطلاعاتی از ساواک و نقشه یک عملیات ساختگی از تلفن پخش می‌شود و حمید اشرف تلفن را قطع نمی‌کند، به این ترتیب مکان احتمالی او کشف می‌شود. 

معلوم نیست این داستان چقدر سندیت دارد چون به جز ثابتی کسی آن را تایید نکرده است. به هر حال با هر روشی که بود خانه تیمی مهرآباد جنوبی  مورد حمله ساواک قرار گرفت و حمید اشرف به همراه دیگر اعضای شورای مرکزی چریک‌های فدایی در این آخرین حمله کشته شد. جسد وی را را در قطعه ۳۹ ردیف ۲۵ شماره ۱ در گورستان بهشت زهرای تهران دفن کردند.

حمید اشرف شش سال زندگی چریکی و نبرد مسلحانه با رژیم پهلوی داشت. مشهور است که عمر مفید یک چریک بیشتر از شش ماه نیست؛ اشرف ده برابر این مدت را زنده ماند.

خبر های مرتبط
خبر های مرتبط
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۲:۲۱ - ۱۴۰۰/۱۰/۳۰
9
5
عرض کنم این چپهای بی وطن و همیشه خائن تاریخ این سرزمین کهن و استبداد زده همیشه سعی می کنند که از حمید اشرف قهرمانی اسطوره ای بسازند و ایشون رو رفیق کبیر بنامند فقط من موندم که این اسطوره به قول هم دوره ای های خودش از نظر تئوریک بسیار بسیار ضعیف بوده م علاقه ای به کتاب و مطالعه مثل اینکه نداشته . آیا یک آدمی که جز هفت تیرکشی و کشتن آدمها و سلاخی بانکها (به قول چپ ها مصادره انقلابی ) هنری نداشته می تونه قهرمان و اسطوره باشه ؟؟؟؟ ضمن اینکه این سازمان در تشکیلات درون سازمانی از چنان نظم آهنین و خشک برخوردار بودند که همدیگر رو تیکه و پاره می کردند و طبق اسناد منتشر شده این سالها و برملا شدن تصفیه خونین درون سازمانی مجاهدین خلق من مطمئن هستم که فقط نوک کوه یخ زده بیرون و این مسئله به مراتب در سازمان چریک های فدایی بیشتر بوده که تا حالا مخفی مونده . اگر بتوانید با ربابه عباس زاده (اشرف دهقانی حماسی و احساسی) مصاحبه کنید و از زیر زبونش حرف بکشید بیرون شاید بخشی از ماجرا هویدا بشه چون ایشون کل عمرش رو برای سعادت و خوشبختی ما هفت تیر بدست چریک بازی کرده .
نظرات شما