تاریخ انتشار: ۲۰:۱۴ - ۰۶ فروردين ۱۴۰۱

سوال مهم اهالی فوتبال بعد از باخت ایران مقابل کره جنوبی/ دراگان اسکوچیچ برود یا بماند؟

باخت ایران مقابل کره جنوبی مهمترین سوال را پیش روی اهالی فوتبال قرار داده است. آیا اسکوچیچ همچنان باید سرمربی تیم ملی فوتبال ایران باشد یا باید مربی بزرگتری به جای او انتخاب شود.

دراگان اسکوچیچ

در شب حذف ناباورانه ایتالیا از جام جهانی ما شکست در بازی تقریبا تشریفاتی مقابل کره را تا آنجایی که جا داشت جدی گرفتیم. البته قابل پیش‌بینی بود که در سایه حسادت بی‌حد و حصر جاری در فوتبال ایران افراد زیادی در انتظار اولین لغزش این تیم‌اند. اتفاقی که با اشتباهات فردی، تیمی و فنی سرانجام رقم خورد و بعد از ۲۴ ساعت دراگان اسکوچیچ به موقعیتی برگشت که در آغاز راه مربیگری‌اش در ایران داشت. درست یا غلط، او طرفداران زیادی ندارد و صدای مخالفانش بلندتر و طعنه‌های آن‌ها گوش‌خراشتر است.

دو سال پیش توماس توخل کمی قبل از اخراج از پاری‌سن ژرمن گفته بود: «سرمربی این تیم باید کمی رییس جمهور هم باشد.» شاید پست مربیگری تیم ملی ایران هم چیزی جز این نیست. جایی که باید مدام مراقب باشی (و همه چیز را در نظر بگیری). اما دراگان اسکوچیچ یک مربی لجوج و توصیه ناپذیر است، اگرچه ممکن است برعکس این تصور کنید.

نکته اصلی این است که او در همه انتخاب‌ها بین مصلحت و سلیقه، دومی را انتخاب کرده است. حتی در این مورد آخر، فرشاد فرجی که مشخص بود دعوتش بدل به سوژه حملات بعدی به تیم ملی خواهد شد. او قبلا در مورد وریا، رضاییان و انتخاب‌های دیگر هم نرمش به خرج نداد تا در تقابل دائمی با آن‌ها و هوادارانشان قرار بگیرد (حتی اگر بعد‌ها حقانیت او در این انتخاب اثبات شده باشد)

بعنوان مثال جعفر سلمانی در زمان دعوت‌های اولیه به تیم ملی یکی از مهمترین سوژه‌های حمله به سرمربی تیم ملی بود. اما اکثریت مهاجم آن روز‌ها با دیدن کیفیت عالی دفاع چپ این روز‌های استقلال حالا خواستار دعوت او به تیم ملی هستند. دراگان در آن روز‌ها قصد داشت سلمانی را در دفاع راست امتحان و شاید مهره گمشده‌اش را پیدا کند، اما جو آنقدر روی این بچه محجوب جنوبی سنگین بود که او نتوانست حتی اندکی از این مایه فوتبالی را در دو بازی مقابل سوریه (دوستانه و رسمی) به نمایش بگذارد.

همچنین حردانی مثال خوب دیگری است. مدافع راستی است که در اردو‌های قبلی به وریا و رامین رضاییان ترجیح داده شد. البته رامین و وریا هردو بازیکنان ممتاز و پرتلاش، اما نه در اندازه مدنظر سرمربی تیم هستند، اگرچه زمانی از گذشته متعلق به آن‌ها بوده و همیشه در قلب هواداران جای دارند. حردانی در بازی اول ایران مقابل سوریه جانشین سلمانی شد و در گل ایران هم موثر بود، اما هر وقت صادق محرمی بود به او کمتر بازی رسید. با این حال تا قبل از حضورش در استقلال کمتر طرفداری داشت که او را شایسته حضور در تیم ملی بداند. اما حالا یکی از انتقادات اصلی به اسکو عدم دعوت از اوست. (که درست هم به نظر می‌رسد)

اما برگردیم به سئول. ناگفته پیداست که در تاریخ بازی‌های ملی کره، کمتر در این کشور فوتبال بازی کرده‌ایم. در میان همه بازی‌های دفاعی تنها استثنا بازی خوبمان با مربیگری ویلموتس در سئول بود که ما صاحب توپ و میدان بودیم. اینبار هم جز این نبود. در غیاب چند مهره اصلی قرار بر احتیاط بود (البته حتی ممکن بود در دقیقه اول آن به گل برسیم). امااین بار کره خوش شانس‌تر بود و توپ به آن شکل عجیب از زیر دستان امیر وارد گل شد. آنهم چه زمانی، دقیقه ۴۶.


بیشتر بخوانید: کدام مربی جایگزین اسکوچیچ می‌شود؟


حالا کمی از ترکیب بگوییم. سه تغییر در خط دفاعی (ریسک بالا)، دو تغییر در خط میانی و یک تغییر اجباری در خط حمله. ما با تیمی ناقص در کره حضور داشتیم و شاید بهتر بود جا‌هایی را دست می‌زدیم که بازیکنی نداریم. اما اینجا هم شانس نداشتیم و مصدومیت شجاع کار را خراب کرد و تازه آن ایراد عدم دعوت از حردانی خودش را نشان داد. در این بین حضور امید ابراهیمی آماده و باتجربه هم قطعا می‌توانست کمک خوبی برای ما باشد که او هم اصلا در لیست نبود.

بعد از گل خورده، واکنش ما خوب نبود و گیج می‌خوردیم و شاید آنجا متوجه شدیم که بود و نبود اصلی در تیم ما مهدی طارمی است. تنها بازیکنی که تفاوت واقعی ایجاد می‌کند. درست مثل سون در کره که سرخ‌های میزبان حتی با ۶۵ هزار تماشاچی بدون او و تاثیر فوق‌العاده‌اش تبدیل به تیمی معمولی می‌شدند. (نگاه کنید به صحنه گل که چطور توپ را برمی‌دارد وبا چه اراده و ضربی آن را به سمت گلر ایران شلیک می‌کند).

به جز سردار باید از علی جهانبخش و تاثیرش در اعتماد به نفس کلی، پرس تیمی و یک دو‌ها و هدایت تیم هم بگوییم که او هم تازه امروز به اردوی تیم ملی رسیده است. اردویی که لابد متاثر از تنها باخت ایران در مسابقات مقدماتی جام جهانی با کادر تازه است.

با این واکنش‌ها و البته توییت شب گذشته یک عضو هیئت رییسه فدراسیون فوتبال بیشتر می‌شود دریافت که دراگان اسکوچیچ حامی خاصی در فوتبال ایران ندارد. او کسی است که از ابتدای حضورش در این پست بار‌ها درباره ناشایستگی‌اش گفته شده و دو رییسی که بالای دستش بوده‌اند آنچنان حمایتی از وی به عمل نیاورده‌اند. حالا هم جز این نیست، اما او دوره‌ای درخشان را از نظر نتیجه پشت سر گذاشته و اگرچه در صعود برای او کمتر اعتباری قائل شده‌اند، اما به هرحال دوره‌ای خوب از فوتبال ملی ما با وی پیش رفته است.

تیم ملی در دوران اسکوچیچ که همراه با شیوع جهانی کرونا بود کمتر موقعیت اردو، هماهنگی و بازی دوستانه داشت و دوری از ترکیب همیشگی بلافاصله خودش را نشان داد. با این حال، سوال از خود این سرمربی هم این است که چرا نتوانسته در دوران طولانی کار حداقل بخشی از هواداران فوتبال ایران را (بدون توجه به نتیجه) به سمت خود جلب کند. اگر شما همیشه متکی به نتیجه باشید آنوقت روزی هم می‌رسد که جزییات رعایت نشده (در دعوت‌ها، مصاحبه‌ها و.) سرتان آوار می‌شود. البته با همه این شرایط باز هم اشکالی ندارد اگر او بابت آنچه انجام داده لایکی بگیرد، اما دیسلایک‌های این تک شکست خیلی سنگین‌تر است. شکستی که رقم خوردنش شگفت انگیز نبوده و نیست، اما راه را برای مخالفت بیشتر با اسکو باز کرده است.

امروز که فقدان اعتماد به سرمربی تیم ملی کتمان شدنی نیست، دو راه پیش روی فوتبال ما است. حمایت قاطع از اسکوچیچ یا استخدام یک مربی جدید در حد نظر هواداران فوتبال.

وقت انتخاب و قبول مسئولیت است. رییس فوتبال ایران باید یکی از این دو گزینه را انتخاب کند. اسکوچیچ آری یا نه؟

خبر های مرتبط
خبر های مرتبط
نظرات شما