پدیده شوهر فراری چیست و چقدر خانوادههای ایرانی را تهدید میکند؟
رویداد۲۴ زن فریاد میزند: «آقای قاضی، شوهرم به من خیانت کرده و فراری شده! من طلاق میخواهم. با مهریه. با نفقه بچهها. با حضانت همه آنها. رفته زن دوم گرفته و فرار کرده.»
مرد میانسالی با صبر و حوصله پشت میز نشسته، سرش را پایین انداخته و اظهارت زن را یاداشت میکند: «اینجا دادگاه نیست. شورای حل اختلاف است. در قانون ازدواج دوم یک مرد خیانت محسوب نمیشود. فقط اگر رضایت شما را جلب نکرده باشد، قانون به شما علاوه بر حقوق قانونی (مهریه، نفقه، اجرت المثل)، حق طلاق هم تعلق میگیرد.»
چشمانش را تنگ میکند تا دقیقتر به آن مرد نگاه کند وبا حالتی از خشم و تعجب آرامتر میپرسد: «فقط همین! من با ۲ تا طفل قد و نیم قد را گذاشته رفته با یکی دیگر. نه خرجی نه مخارجی نه محبت پدرانه ای. او دنبال عیش و نوش خودش است. یعنی زندانی اش نمیکنید؟! نباید تقاص پس بدهد؟! جوانی من چه میشود؟! آینده این بچه ها؟!»
- خانم قرار نیست که اعدامش کنیم. ما اینجا هر چه قانون بگوید اجرا میکنیم. ماموریم و معذور. او زندانی نمیشود جون جرمی مرتکب نشده. مهریه تان را به اجرا بگذارید. اگر حق و حقوق تان را پرداخت نکرد آن وقت زندانی اش میکنیم تا مهریه ات را پرداخت کند. اگر نداشت هم قسطی اش میکنند.»
زن پاسخی ندارد به جز اینکه اشک بریزد و آنجا را با ناامیدی ترک کند.
روایت اول؛ مردهایی که شلورشان دوتا شده
اینجا در یکی از شعبههای شورای حل اختلاف غرب تهران گوش تا گوش مرد و زن نشسته؛ عدهای آمده اند تا کار را یکسره کنند، عدهای فقط میخواهند دعوا کنند و انگار هنوز مرافه شان تمام نشده تا به یک تصمیم قطعی برسند، خیلی از زوجها هم تنها هستند، زنهای تنهایی که کلی هم صحبت و هم درد پیدا کرده اند و حالا متوجه شده اند با خیلیها مشکلات شان مشترک است چه بسا وقتی مقایسه میکنند متوجه میشوند، وضع و شرایط شان بهتر از خیلی از زنان دیگر است.
راهرو پر شده از قدمهای آشفته زنی که احساس میکند، هیچکس، حتی قانون هم نمیتواند حقش بستاند: «۱۵ سال پیش توی دانشکده آمد و در گوشم حرفهای عاشقانه خواند. انقدر گفت و گفت که خامش شدم. پا به پای کار کردم، خانه خریدیم، ویلا خریدیم. ماشین لوکس، بچه دار شدیم و... زندگی تازه داشت زیر زبانم مزه شیرینی میکرد. پارسال بچه سوم آمد تا خانواده ما بشود ۵ نفر. درست در لحظهای که زندگی روی خوش به ما نشان داده بود آقا فیلش یاد هندوستان کرد. چه میدانستم چه نقشهای در سر دارد. هنوز چله بچه سر نرفته بود که غیبش زد. خانه و ویلا و ماشین را از قبل فروخته بود. رفت که رفت. ردش را گرفتم آخرین بار ترکیه بود، با دختری که ۲۰ سال از خودش کوچکتر است، ازدواج کرده. حالا من ماندم و داغ خیانت، فقر و نداری و سه بچه بی بابا.»
خانم مرادی میگوید شوهرش کاری کرده که دست قانون را هم بسته: «از کشور خارج شده، دیگر به این اسانی دست مان به او نمیرسد.»
زنها در اینجا به دو علت تنها شده اند و شوهرشان آنها را رها کرده؛ دلیل اول مردهای هستند که شلوارهای شان دو تا شده و عشق فاتحه زندگی شان را خوانده. دسته دوم مردهای هستند که به خاطر شرایط سخت اقتصادی پا به فرار گذاشته اند! جالب است که در هر دو مورد پررنگ است.
یکی از از اعضای شورای حل اختلاف میگوید: «امان از دست برخی زن ها. میروند سراغ مردهای متاهلی که زن و زندگی دارند.»
زن میانسالی خودش را امیر زاده معرفی میکند میگوید باور میکنید من، خواهرم و دخترخاله ام همه مان از یک سوراخ گزیده شدیم: «۱۵-۲۰ سال پای شوهران مان ماندیم و جوانی مان را گذاشتیم برای پیشرفت و زندگی. از حق نگذریم آنها سر به راه بودند، اما تا دست شان به دهان شان رسید، زنهای دیگر آمدند سراغ شان. زنهای جوان تر. مطمئنم دختران و زنان جوان فقط به خاطر شرایط مالی با مردان میان سال ما ازدواج کرده اند. آنها فقط به دنبال کسی هستند که بتواند ساپورت مالی شان کند. اینطور زندگی دیگر زنان را نابود میکنند. ما فامیل کوچکی هستیم، اما در همین فامیل کوچک، تا به حال سه قربانی داشتیم؛ من، خواهرم، دختر خاله ام.»
روایت دوم؛ شوهرانی که به خاطر نداری ناپدید میشوند
برخلاف مردهایی که فیل شان یاد هندوستان کرده و دوباره هوای عشق و عاشقی به سر شان میزند برخی مردان به این خاطر از خانه فرار میکنند که شانههای شان تاب مسئولیت و حمایت مالی همسر و فرزندان شان را ندارند. آنها آنقدر در باتلاق طاقت فرسای اقتصادی دست و پا میزنند که از زندگی نا امید میشوند. انتخاب آنها «فرار» است، قید زن و زندگی و فرزند را میزنند تا ازدست مشکلات خلاص شوند.
خانم مقدم زن جوانی است با دو فرزند قد و نیم قد. همسر او کارگر، کارگاه شیشه گری بوده که دو سال پیش تعطیل شده، بعداز این اتفاق در این دو سال پدر خانواده مشغول به کارگری در این ساختمان آن ساختمان میشود، اما امورات خانه با نان کارگری ساختمانی جور در نمیآمد: «ما زندگی مان عاشقانه شروع کردیم. اما همیشه دنبال یک لقمه نان بودیم. واقعا نداری به ما خیلی فشار میآورد. نمیگویم من مقصر نیستم بالاخره من هم آدمم و گاهی به خاطر فقر و تنگدستی به شوهرم غر میمی زدم و فشار میآوردم. او همیشه طاقت میآورد. اما ۶ ماه پیش مرتب تهدید میکرد که فرار میکند تا از شر این زندگی خفت بار راحت شود. یک شب به خانه نیامد. تلفنش خاموش بود. هیچکس از او خبر نداشت. اولش تصور میکردم خانواده اش پنهانش کرده اند، اما بعد از مدتی متوجه اشتباهم شدم. انها هم مانند من از بهزاد بی خبر بودند. بهزاد ناپدید شده نه از زنده اش خبری هست نه مرده اش. من و بچهها هم آواره ایم با کمک خیرین به زحمت امروزمان را فردا میکنیم.»
روایت زندگی میرزاده هم شبیه خانم مقدم است. مادری که با ۳۵ سن و دو فرزند برای همیشه تنها مانده است: «شوهرم دو بار به خاطر فقر خودکشی نافرجام داشت. او فارغ التحصیل دانشگاه است و مهندس عمران است. او هیچوقت طعم مهندس شدن را نچشید در بازار تهران کار میکرد. دست فروش بود. آخرش هم ۷ ماه پیش غیبش زد.»
پایبندی به ارزشهای اخلاقی کمرنگ شده
فاطمه دانشورمدیر موسسه خیریه مهرآفرین ضمن تایید افزایش پدیده پدران یا شوهران فراری میگوید: «گزارشهای مددکاران اجتماعی نشان میدهد مردان بسیاری به دلیل فقر شرایط اقتصادی خانواده شان را برای همیشه ترک کرده اند. از این رو هر روز ما شاهد مراجعه زنان و مادرانی بی سرپناهی هستیم که حتی از پس پرداخت اجاره خانه هم بر نمیآیند.»
او ادامه میدهد: «در کنار فقر، اعتیاد مرد به مواد مخدر نیر یکی از دلایل ترک خانه است. اما این روزها ازدواج دوم مردان و رها کردن همسر اول و فرزندان بسیار گزارش شده. در کل میتوان گفت عدم پایبندی به ارزشهای اخلاقی یکی از دلایل افزایش این پیده است.»
مدیر موسسه خیریه «مهرآفرین» با بیان اینکه مردانی که خانواده شان را رها میکنند، عملا باعث فروپاشی خانواده میشوند: «مادران بسیاری هنگامی که مردشان آنها را رها میکند به دلیل شرایط اقتصادی چارهای جز ازدواج مجدد ندارند. ازدواجی که تنها به خاطر نجات از فقر است این نوع ازدواجها مشکلات بسیاری برای فرزندان به وجود میآورد و زمینه ساز فروپاشی یک و گاهی چند خانواده میشود.»
سید حسن موسوی چلک، رییس انجمن مددکاران اجتماعی کشور نیز در گفتگو با همشهری در این زمینه میگوید: یکی از ویژگیهای جوامع در حال گذار، تاثیراتی است که متوجه خانواده، سبک زندگی، روابط بین اعضای خانواده و مسئولیت پذیری اعضای خانواده در قبال یکدیگر میشود. در این بین مولفه و متغییرهای اقتصادی تاثیراتی مضاعفی دارد. گاهی مواقع این تاثیرات شرایطی را ایجاد میکند که ثبات و انسجام خانوادهها تحت و شعاع قرار میگیرد گاهی این تاثیرات به دلیل فشارهای اقتصادی بستر را برای متارکه و فرار و ترک خانواده برای مرد یا زن فراهم میکند.»
او ادامه میدهد: «این اتفاقات گاهی به خاطر ناتوانی در تامین معیشت خانواده، گاهی به خاطر ارتکاب جرم، خشونتها روانی جنسی جسمی عاطفی، گاهی وابستگی به مواد مخدرو... زمینه را برای خروج مردها فراهم میکند. اتفاقی که در حال حاضر در جامعه ما در حال گسترش است»
موسوی چلک با بیان اینکه روابط فرا زناشویی مرد منجر به عدم پذیرش او در خانواده میشود میگوید: «مرد در این شرایط خانواده مجبور به ترک همسر و فرزندانش میشود که به اصطلاح به آن فرار شوهر یا شوهر فراری میگویند. همچنین ازدواج مجدد مردان زمینه برای خروج آنها از خانواده مهیا میکند. ازدواجهای تحمیلی و بیکاریِ مرد از عواملی هستند که میتواند سبب ترک خانه شود. حتی خشونتهایی که ممکن است توسط زن به مرد تحمیل شود از دلایل دیگر این مسئله است. ورشکستگی و شکست در کار و امور اقتصادی عامل محرکی برای ترک منزل است. گاهی تنشهای بیش از حد میان مرد و فرزندان از عوامل ایجاد این آسیب است. به هر حال شرایط و دشواریهای پدید آمده در جامعه باعث میشود هر روز ما شاهد پدیدههای تازه و مشکلات بیشتری شویم.»