روایتی جدید از خودکشی در دفتر حزب کارگزاران و اختلافات شدید بین کرباسچی و مرعشی
روزنامه آرمان در گفتگویی با محمد عطریانفر به مباحثی پیرامون اختلاف مرعشی و کرباسچی و خودکشی در دفتر حزب کارگزاران پرداخته است.
رویداد۲۴-روزنامه آرمان در گفتگویی با محمد عطریانفر به مباحثی پیرامون اختلاف مرعشی و کرباسچی و خودکشی در دفتر حزب کارگزاران پرداخته است.
بخشهایی از این مصاحبه را در ادامه بخوانید؛
*در موضوع دعواي بين آقايان مرعشي و كرباسچي، واقعيت امر اين است كه ما در چتر مشترك فعاليت حزبي، اصولی داريم و در راستاي اين اصول، افراد در يك مسير حركت ميكنند. همينجا تاكيد ميكنم كه قطعا حزب پادگان نيست. چون در پادگان پديدهاي به نام عنصر وفاداري حاكم است. وفاداري، عنصر بسيار ارزشمندي است و جايگاه خاصي دارد. به اين معنا كه فرماندهي امر ميكند و سطوح پايين، فرمانبرداري ميكنند. فراموش نكنيد كه در حزب ما، مناسبات يا فرايندي پارلماني حاكم نيست. اگرچه به لحاظ انضباط و پيوندها و ربط تشكيلاتي، مشابهاتي با يك منظومه نظامي يا ارتش دارد كه آنجا نظم حرف اول را ميزند و نظم هم در حزب خيلي مهم است. لكن اين امكان را به ما ميدهد تا در يك سقف مشترك، افرادي كه حداكثر فصل مشترك در افكار و عمل سياسي را دارند، جمع شوند و گفتوگو كنند. ممكن است هر كسي نظريهپردازي كند اما آن جايي كه به نظم كشيده ميشود، مقطعي است كه شما در گفتمانهاي درونحزبي در تصميم و تدبيري به توافقي برسيد. در آن نقطه همه بايد آن تصميم را بپذيرند اما اينكه در شرايطي غير از تصميمگيري، همه افراد يكپارچه و مانند يكديگر حرف بزنند، سخن درستي نيست.
*امروز فصل مشترك و نگاه مشترك بين آقاي مرعشي و آقاي كرباسچي از آنچه بين من و آقاي كرباسچي وجود دارد بيشتر است. اما اينكه گمان كنيم منطبق و كاملا شبيه به هم در مسائل فكر كنند، نه اينطور نيست. بين آقاي كرباسچي و آقاي مرعشي، هيچ اختلاف اصولي وجود ندارد. اين نكتهاي است كه شما بايد بدانيد.
*{ در پاسخ به این سوال که شنيدهها حاكي از آن است كه در جلساتي ميان آقايان مرعشي و كرباسچي درگيريهاي سخت و تند لفظي در گرفته است}: بهطور طبيعي در هر فعاليت حزبي در كميته سياسي، كميته فرهنگي، كميته اقتصادي يا كميته اجتماعي، ممكن است در گفتوگويي، حتي ما نسبت به هم تند شويم و صحبتهايي هم مطرح كنيم، اين دست موارد، اصلا مقولاتي نيست كه رسانهاي شود. من احتمال ميدهم در يكي از اين گفتوگوهايي كه من هم حضور نداشتم، چنين بحثي بين اين دو شخصيت ايجاد شده كه بازتاب اجتماعي پيدا كرده است و به امري تبديل شده است كه نامش را اختلاف گذاشتهاند. در صورتي كه اصلا به اين شكل نيست. از اين جهت، هم آقاي كرباسچي و هم آقاي مرعشي از چهرههاي موثر و شاخص حزب ما هستند. ضمن اينكه شخص من، هيچ اثري در حزب ندارم و به عنوان يك عضو ساده عمل ميكنم. اگرچه در كميته سياسي هستم و اگرچه از اعضاي شوراي مركزي حزب به شمار ميروم اما حقيقتا وقت شايستهاي براي حزب نمیگذارم. اين در حالي است كه اين دو بزرگوار خيلي وقت ميگذارند و مسئوليتشان نيز سنگين و تنگاتنگ است. يكي از آنها قائممقام است و ديگري دبيركل حزب است. آقاي مرعشي رئيس كميته سياسي و آقاي كرباسچي عضو كميته سياسي است. ايشان سخنگوي حزب نيز هستند. از اين جهت، اين قضيه خيلي محل كش دادن ندارد.
*راجع به خودكشي آن كارمند كه يك حادثه تلخي بود و متاسفانه اگر شما در جامعه تحقيق كنيد، از اين دست اتفاقات، ميتوانيد بسيار ببيند اما به چشم و گوش نميرسد. اين موضوع مشخصا همين چيزي است كه عرض ميكنم. حزب كارگزاران هيچ منبع درآمدي ندارد و اين تصويري كه متاسفانه در فضاهاي رسانهاي و تبليغاتي، بهويژه از ناحيه مخالفان مطرح ميشود كه كارگزاران، حزب پولدارهاست، ابدا چنين ادعايي صحت ندارد. به هيچ عنوان، ما هيچ منبع درآمدي براي حزب نداريم. حزب مقرر كرده است در استانها و شهرستانها و در تهران، اعضاي شوراي مركزي و شوراي استاني، براي نيازهاي روزمره ستادهايشان از طريق حق عضويتي كه مقرر كردند، پولي براي عضويت بگيرند. از جمله در تهران نيز حق عضويت وجود دارد. حدود ۳۰ نفر عضو شوراي مركزي ما هستند و مقرر شده است كه مثلا ماهي ۵۰۰ هزار تومان پرداخت كنند تا اين حزب اداره شود. اما منِ محمد عطريانفر، با ۳ يا ۴ ميليون حقوق دولتي كه دريافت ميكنم، نميتوانم ۵۰۰ هزار تومان حق عضويت به حزب بدهم و نميدهم. چون ندارم! اين حزب درآمد اندكي دارد. كل حزب، يك طبقه ساختمان ۲۰۰ متري در ميدان هفت تير داشت كه به دليل عقبافتادن اجاره، آنجا را تعطيل كردند و علاوه بر آن، دو كارمند دارد. يكي آبدارچي است و يكي هم آقاي سلطاني بود. اين بندهخدا هم بازنشسته شهرداري بود و ماهي ۳ يا ۴ ميليون از شهرداري حقوق ميگرفت و روزي چند ساعتي هم آنجا ميآمد و هيچ كاري هم نداشت. صرفا يك نامهاي بنويسد يا تلفني جواب دهد. مثلا روزهايي كه شوراي مركزي كميته سياسي بايد تشكيل ميشد، شايد حضورش بيشتر بود و روزي چند ساعت هم بيشتر آنجا نبود و اين عزيز هم ماهي ۲ ميليون تومان حقوق ميگرفت. با توجه به محدوديت منابع مالي، دوستان به اينجا رسيده بودند كه ساختمان را به مالك برگردانند و ما جلساتمان را در دفتر نشر معارف آقاي محسنهاشمي كه شخصي است، تشكيل دهيم يا دفتر شخصي آقاي كرباسچي. طبيعي است كه وقتي شما دفتر را واگذار ميكنيد، آن دو نيرو اضافه هستند و نيازي به آنها نيست. به همين دليل، به آقاي سلطاني گفته بودند شما فكر كار ديگري باشيد و ممكن است ديگر نتوانيم به شما حقوق بدهيم. نامهاي كه از اين آقا هم وجود دارد مشخص است كه خيلي مثبت برخورد كرده است، حقوق خرداد ماه و چك حقوق تير ماهش را هم گرفته بود. ايشان بر اثر يك بيماري قلبي، به مشكلات روحي دچار بود و افسردگي داشت و در نهايت خودش را به اين نقطه رساند و خودكشي كرد. اين اتفاق، نه موضوعي سياسي بود و نه ربطي به حزب داشت. حالا به قول دوستان ميگفتند اگر قرار باشد يك نفر خودش را بكشد حداقل ۲ ماه به خودش وقت ميدهد. به چند نفر از اعضا ميگفت كاري براي من سراغ نداريد يا يك كاري براي من پيدا كنيد. ما در نهادهاي دولتي شركتهايي داريم كه ۷ يا ۸ ماه حقوق نميدهند و كسي خودش را نميكشد! خيلي امر سادهاي بود. اولا اين آقا زندگي بسيار وسيعي نداشت. ۲ فرزند داشت كه يكي از آنها در خارج از كشور تحصيل ميكند و دختري كه در مقطع فوقليسانس قبول شده بود و در دانشگاه درس ميخواند و يك زندگي خوبي داشت و وضع او هم بد نبود. اصلا خيلي عجيب است با اين حقوق ۳ ميليونی خيلي افراد زندگي ميكنند، حالا اگر او به خاطر ۲ ميليون تومان خودش را كشته است، موضوع غريبي است. شايد اگر قبل از خودكشي ميرفت و به يك نفر ميگفت، او را جاي ديگري ميبردند و حقوق بيشتري هم به او ميدادند! اين امر نادري بود و ناشي از يك گرفتاري روحي بود كه بعضي اوقات افراد دچار جنون لحظهاي ميشوند. وقتي حزب كارگزاران به طور طبيعي و روي مرزهاي خود حركت ميكند، به آن فحش ميدهند و نقدش ميكنند و به آن نسبتهاي ناروا ميدهند؛ واي به وقت و زماني كه يك مختصري هم از اين مرزها فاصله بگيرد.
بخشهایی از این مصاحبه را در ادامه بخوانید؛
*در موضوع دعواي بين آقايان مرعشي و كرباسچي، واقعيت امر اين است كه ما در چتر مشترك فعاليت حزبي، اصولی داريم و در راستاي اين اصول، افراد در يك مسير حركت ميكنند. همينجا تاكيد ميكنم كه قطعا حزب پادگان نيست. چون در پادگان پديدهاي به نام عنصر وفاداري حاكم است. وفاداري، عنصر بسيار ارزشمندي است و جايگاه خاصي دارد. به اين معنا كه فرماندهي امر ميكند و سطوح پايين، فرمانبرداري ميكنند. فراموش نكنيد كه در حزب ما، مناسبات يا فرايندي پارلماني حاكم نيست. اگرچه به لحاظ انضباط و پيوندها و ربط تشكيلاتي، مشابهاتي با يك منظومه نظامي يا ارتش دارد كه آنجا نظم حرف اول را ميزند و نظم هم در حزب خيلي مهم است. لكن اين امكان را به ما ميدهد تا در يك سقف مشترك، افرادي كه حداكثر فصل مشترك در افكار و عمل سياسي را دارند، جمع شوند و گفتوگو كنند. ممكن است هر كسي نظريهپردازي كند اما آن جايي كه به نظم كشيده ميشود، مقطعي است كه شما در گفتمانهاي درونحزبي در تصميم و تدبيري به توافقي برسيد. در آن نقطه همه بايد آن تصميم را بپذيرند اما اينكه در شرايطي غير از تصميمگيري، همه افراد يكپارچه و مانند يكديگر حرف بزنند، سخن درستي نيست.
*امروز فصل مشترك و نگاه مشترك بين آقاي مرعشي و آقاي كرباسچي از آنچه بين من و آقاي كرباسچي وجود دارد بيشتر است. اما اينكه گمان كنيم منطبق و كاملا شبيه به هم در مسائل فكر كنند، نه اينطور نيست. بين آقاي كرباسچي و آقاي مرعشي، هيچ اختلاف اصولي وجود ندارد. اين نكتهاي است كه شما بايد بدانيد.
*{ در پاسخ به این سوال که شنيدهها حاكي از آن است كه در جلساتي ميان آقايان مرعشي و كرباسچي درگيريهاي سخت و تند لفظي در گرفته است}: بهطور طبيعي در هر فعاليت حزبي در كميته سياسي، كميته فرهنگي، كميته اقتصادي يا كميته اجتماعي، ممكن است در گفتوگويي، حتي ما نسبت به هم تند شويم و صحبتهايي هم مطرح كنيم، اين دست موارد، اصلا مقولاتي نيست كه رسانهاي شود. من احتمال ميدهم در يكي از اين گفتوگوهايي كه من هم حضور نداشتم، چنين بحثي بين اين دو شخصيت ايجاد شده كه بازتاب اجتماعي پيدا كرده است و به امري تبديل شده است كه نامش را اختلاف گذاشتهاند. در صورتي كه اصلا به اين شكل نيست. از اين جهت، هم آقاي كرباسچي و هم آقاي مرعشي از چهرههاي موثر و شاخص حزب ما هستند. ضمن اينكه شخص من، هيچ اثري در حزب ندارم و به عنوان يك عضو ساده عمل ميكنم. اگرچه در كميته سياسي هستم و اگرچه از اعضاي شوراي مركزي حزب به شمار ميروم اما حقيقتا وقت شايستهاي براي حزب نمیگذارم. اين در حالي است كه اين دو بزرگوار خيلي وقت ميگذارند و مسئوليتشان نيز سنگين و تنگاتنگ است. يكي از آنها قائممقام است و ديگري دبيركل حزب است. آقاي مرعشي رئيس كميته سياسي و آقاي كرباسچي عضو كميته سياسي است. ايشان سخنگوي حزب نيز هستند. از اين جهت، اين قضيه خيلي محل كش دادن ندارد.
*راجع به خودكشي آن كارمند كه يك حادثه تلخي بود و متاسفانه اگر شما در جامعه تحقيق كنيد، از اين دست اتفاقات، ميتوانيد بسيار ببيند اما به چشم و گوش نميرسد. اين موضوع مشخصا همين چيزي است كه عرض ميكنم. حزب كارگزاران هيچ منبع درآمدي ندارد و اين تصويري كه متاسفانه در فضاهاي رسانهاي و تبليغاتي، بهويژه از ناحيه مخالفان مطرح ميشود كه كارگزاران، حزب پولدارهاست، ابدا چنين ادعايي صحت ندارد. به هيچ عنوان، ما هيچ منبع درآمدي براي حزب نداريم. حزب مقرر كرده است در استانها و شهرستانها و در تهران، اعضاي شوراي مركزي و شوراي استاني، براي نيازهاي روزمره ستادهايشان از طريق حق عضويتي كه مقرر كردند، پولي براي عضويت بگيرند. از جمله در تهران نيز حق عضويت وجود دارد. حدود ۳۰ نفر عضو شوراي مركزي ما هستند و مقرر شده است كه مثلا ماهي ۵۰۰ هزار تومان پرداخت كنند تا اين حزب اداره شود. اما منِ محمد عطريانفر، با ۳ يا ۴ ميليون حقوق دولتي كه دريافت ميكنم، نميتوانم ۵۰۰ هزار تومان حق عضويت به حزب بدهم و نميدهم. چون ندارم! اين حزب درآمد اندكي دارد. كل حزب، يك طبقه ساختمان ۲۰۰ متري در ميدان هفت تير داشت كه به دليل عقبافتادن اجاره، آنجا را تعطيل كردند و علاوه بر آن، دو كارمند دارد. يكي آبدارچي است و يكي هم آقاي سلطاني بود. اين بندهخدا هم بازنشسته شهرداري بود و ماهي ۳ يا ۴ ميليون از شهرداري حقوق ميگرفت و روزي چند ساعتي هم آنجا ميآمد و هيچ كاري هم نداشت. صرفا يك نامهاي بنويسد يا تلفني جواب دهد. مثلا روزهايي كه شوراي مركزي كميته سياسي بايد تشكيل ميشد، شايد حضورش بيشتر بود و روزي چند ساعت هم بيشتر آنجا نبود و اين عزيز هم ماهي ۲ ميليون تومان حقوق ميگرفت. با توجه به محدوديت منابع مالي، دوستان به اينجا رسيده بودند كه ساختمان را به مالك برگردانند و ما جلساتمان را در دفتر نشر معارف آقاي محسنهاشمي كه شخصي است، تشكيل دهيم يا دفتر شخصي آقاي كرباسچي. طبيعي است كه وقتي شما دفتر را واگذار ميكنيد، آن دو نيرو اضافه هستند و نيازي به آنها نيست. به همين دليل، به آقاي سلطاني گفته بودند شما فكر كار ديگري باشيد و ممكن است ديگر نتوانيم به شما حقوق بدهيم. نامهاي كه از اين آقا هم وجود دارد مشخص است كه خيلي مثبت برخورد كرده است، حقوق خرداد ماه و چك حقوق تير ماهش را هم گرفته بود. ايشان بر اثر يك بيماري قلبي، به مشكلات روحي دچار بود و افسردگي داشت و در نهايت خودش را به اين نقطه رساند و خودكشي كرد. اين اتفاق، نه موضوعي سياسي بود و نه ربطي به حزب داشت. حالا به قول دوستان ميگفتند اگر قرار باشد يك نفر خودش را بكشد حداقل ۲ ماه به خودش وقت ميدهد. به چند نفر از اعضا ميگفت كاري براي من سراغ نداريد يا يك كاري براي من پيدا كنيد. ما در نهادهاي دولتي شركتهايي داريم كه ۷ يا ۸ ماه حقوق نميدهند و كسي خودش را نميكشد! خيلي امر سادهاي بود. اولا اين آقا زندگي بسيار وسيعي نداشت. ۲ فرزند داشت كه يكي از آنها در خارج از كشور تحصيل ميكند و دختري كه در مقطع فوقليسانس قبول شده بود و در دانشگاه درس ميخواند و يك زندگي خوبي داشت و وضع او هم بد نبود. اصلا خيلي عجيب است با اين حقوق ۳ ميليونی خيلي افراد زندگي ميكنند، حالا اگر او به خاطر ۲ ميليون تومان خودش را كشته است، موضوع غريبي است. شايد اگر قبل از خودكشي ميرفت و به يك نفر ميگفت، او را جاي ديگري ميبردند و حقوق بيشتري هم به او ميدادند! اين امر نادري بود و ناشي از يك گرفتاري روحي بود كه بعضي اوقات افراد دچار جنون لحظهاي ميشوند. وقتي حزب كارگزاران به طور طبيعي و روي مرزهاي خود حركت ميكند، به آن فحش ميدهند و نقدش ميكنند و به آن نسبتهاي ناروا ميدهند؛ واي به وقت و زماني كه يك مختصري هم از اين مرزها فاصله بگيرد.
منبع: روزنامه آرمان