روانشناسی شخصیت چیست؟
رویداد۲۴ فاطمه گلی: شخصیت همان چیزی است که ما را به یک انسان منحصربهفرد تبدیل میکند. درواقع ما را همان چیزی که هستیم نشان میدهد. شخصیت بر همه چیز، از روابط گرفته تا نحوه زندگی تأثیر میگذارد. شخصیت چیزی است که ممکن است بتوانید آن را توصیف کنید، اما آیا میدانید مطالعه علمی شخصیت شامل چه مواردی میشود؟
متخصصانی که روانشناسی شخصیت را مطالعه میکنند میخواهند بفهمند که شخصیت چگونه رشد میکند. همچنین به دنبال آن هستندکه متوجه شوند شخصیت چگونه بر نحوه تفکر و رفتار تأثیر میگذارد. روانشناسان شخصیت به چگونگی تفاوت شخصیت در بین افراد و همچنین شباهت افراد میپردازند. آنها همچنین اختلالات شخصیت را ارزیابی، تشخیص و درمان میکنند.
معنای روانشناسی شخصیت
همانطور که بیان شد موضوع روانشناسی شخصیت به مطالعه تفاوتهای فردی بین افراد میپردازد. همچنین بر عوامل زمینهای که منجر به چنین تنوعی میشود، نیز تمرکز میکند. این موضوع به درک روشهایی که در زندگی روزمره خود فکر میکنیم، احساس میکنیم و تصمیم میگیریم کمک میکند؛ بنابراین، روانشناسی شخصیت قصد دارد ترجیحات عملکردی دوگانه مانند احساس در مقابل شهود، تفکر در مقابل احساس، و قضاوت در مقابل ادراک را مطالعه کند.
هدف روانشناسی شخصیت بررسی این است که چگونه شخصیت یک فرد بر افکار و نگرشها، عواطف، ارزشها، سازگاری اجتماعی، انگیزه و رفتار کلی که فرد در شرایط مختلف اجتماعی از خود نشان میدهد تأثیر میگذارد.
گوردون آلپورت (1937)، از پیشگامان نظریه صفت در روانشناسی، پیشنهاد کرد که هدف روانشناسی شخصیت ایجاد تصویری کلی و منسجم از یک فرد است که فرایندهای روانشناختی اصلی را تعیین میکند، و همچنین میزان شباهت و تفاوت را با افراد دیگر نشان میدهد.
او دو روش مهم مطالعه روانشناسی شخصیت را تشریح کرد. 1. روانشناسی نوموتتیک و 2. روانشناسی ایدیوگرافیک.
آلپورت با دیدگاه غیرمعمول گفت که برخی از قوانین کلی وجود دارد که میتواند برای بسیاری از افراد اعمال شود. این بدان معنی است که انسانها دارای همان ویژگیهای شخصیتی هستند که میتواند به افراد زیادی در یکزمان تعلق داشته باشد.
اگر ویژگیهای روانی بسیاری از افراد را در نظر بگیریم، میتوانیم آنها را در یک دسته یا نوع روانشناختی قرار دهیم. از این مفهوم، نظریههای نوع روانشناسی به وجود آمدند.
یک مثال ساده اصل خودشکوفایی یا توابع درونگرایی در مقابل برونگرایی است. این اصول گزارههای تعمیم یافتهای هستند که میتوانند برای افراد مختلف، صرفنظر از جنسیت، طبقه، عقیده، مذهب و ملیت به کار روند. دیدگاه خاص شخصیت را منحصربهفرد و خاص توضیح میدهد، چیزی که بهتنهایی به شخص تعلق دارد؛ بنابراین، درک روانشناسی شخصیت به معنای مطالعه واکنش افراد نسبت به سایر افراد، موقعیتها و عوامل استرسزا زندگی است.
شخصیت چیست؟
چه چیزی ما را به آنچه هستیم تبدیل میکند؟ عوامل زیادی در شخصیت نقش دارند، از جمله ژنتیک، تربیت و تجربیات زندگی.
بسیاری استدلال میکنند که آنچه ما را منحصربهفرد میکند، الگوهای مشخصی از افکار، احساسات و رفتارهایی است که شخصیت ما را میسازند؛ درحالیکه هیچ تعریف واحد و مورد توافقی از شخصیت وجود ندارد. درواقع شخصیت اغلب بهعنوان چیزی که از درون فرد نشئت میگیرد و در طول زندگی نسبتاً ثابت باقی میماند، تصور میشود.
شخصیت شامل تمام افکار، الگوهای رفتاری و نگرشهای اجتماعی است که بر نحوه نگرش ما به خود و آنچه در مورد دیگران و دنیای اطرافمان باور داریم، تأثیر میگذارد. درک شخصیت به روانشناسان اجازه میدهد تا پیشبینی کنند که افراد چگونه به موقعیتهای خاص و انواع چیزهایی که ترجیح میدهند و برایشان ارزش قائل هستند، واکنش نشان میدهند.
ویژگیهای شخصیت
اگر علاقهمند به دانستن روند رشد طبیعت منحصربهفرد خود هستید، باید بر شناخت ویژگیهای شخصیتی تمرکز کنید که نشان میدهد شخصیت چگونه کار میکند و چرا به نظر میرسد ما با شخص دیگری متفاوت هستیم.
- شخصیت نسبتاً پایدار و ثابت است. ما در پاسخ به محرکهای بیرونی به روشهای کموبیش مشابهی پاسخ خواهیم داد. بهعنوانمثال - یک فرد سازمانیافته و منظم با عصبانیت و منزجر در موقعیتهای درهموبرهم و غیر روشمند پاسخ میدهد، صرفنظر از اینکه آن موقعیت کجا و چگونه به وجود آمده است.
- شخصیت هم تحتتأثیر عوامل ژنتیکی و هم عوامل محیطی است. بهعنوانمثال - یک فرد خجالتی در حالتی ممکن است خجالت خود را کنار بگذارد که از او خواسته شود صریح و اجتماعی باشد.
- شخصیت باعث میشود که به همان شکلی که فکر میکنیم، رفتار کنیم. این بدان معناست که افکار، احساسات و اعمال ما ارتباط تنگاتنگی با نوع شخصتی ما دارند.
- علایق شخصی، خواستهها، انگیزههای پشت اعمال همه توسط شخصیت ما تعیین میشوند.
- روابط، انتخاب شغل، عادات محل کار، تعامل اجتماعی بر اساس تیپ شخصیتی شکل میگیرند.
نظریههای شخصیت چیست؟
به گزارش رویداد 24 شخصیت را میتوان با استفاده از نظریههایی که توسط روانشناسان مکاتب مختلف ایجاد شده است درک کرد. برخی از نظریهها منشأ و ساختار شخصیتها را توضیح میدهند. تمرکز دیگر روی یک یا دو موضوع مانند تأثیر وراثت است. همه نظریههای شخصیت به رویکردهایی دستهبندی میشوند که اساس نظریه شخصیت را تشکیل میدهند.
بهطورکلی رویکردهای تئوریهای شخصیت به شرح زیر است:
تئوری تیپ و صفت: نظریه تیپ شخصیتی به بررسی دستهبندیهای گسترده شخصیتی میپردازد و سپس افراد را بر اساس شباهت گروهبندی میکند. تئوری صفت شخصیت، بر ویژگیهای روانشناختی خاصی تمرکز میکند که در آن افراد تمایل دارند به روشهای ثابت و پایدار متفاوت باشند.
بیشتر بخوانید: مهارت های لازم برای ازدواج موفق
رویکرد پویا: رویکرد پویا شامل جستجوی فرایندهایی است که نیازها و انگیزهها که اغلب از دید پنهان میمانند را، برای ایجاد رفتار یک فرد تحلیل میکنند. یکی از مشهورترین نظریهها در رویکرد پویا، نظریه روانکاوی است. نظریههای دیگر در این رویکرد عبارتاند از روانشناسی تحلیلی یونگ، روانشناسی فردی آدلر، و نظریه بینفردی روانکاوانه کارن هورنی.
نظریه یادگیری و رفتار: بر اساس این نظریه، شخصیت محصول فرایند یادگیری است. مانند شرطیسازی، تقویتها و یادگیری مشاهدهای.
رویکرد انسانگرایانه: این رویکرد بر خود و تمایل فرد برای رسیدن به پتانسیل کامل یا خودشکوفایی تأکید میکند.
شخصیت چگونه در طول زندگی شکل میگیرد و تغییر میکند؟
نظریه رشد روانی - جنسی فروید یکی از شناختهشدهترین تئوریهای شخصیتی است. (و درعینحال یکی از بحثبرانگیزترین نظریهها.) به گفته فروید، کودکان از طریق یک سری مراحل رشد شخصیت پیشرفت میکنند. در هر مرحله، انرژی لیبیدینال (نیروی که تمام رفتارهای انسان را هدایت میکند) بر مناطق خاصی از اروژن متمرکز میشود.
تکمیل موفقیتآمیز یک مرحله به فرد اجازه میدهد تا به مرحله بعدی توسعه حرکت کند. شکست در هر مرحله میتواند منجر به تثبیتهایی شود که میتواند بر شخصیت بزرگسالان تأثیر بگذارد.
اریک اریکسون، روانشناس دیگر، هشت مرحله روانی - اجتماعی زندگی را تشریح کرد. با نظریه اریکسون، هر مرحله نقش بسزایی در رشد شخصیت و مهارتهای روانی فرد دارد.
در طول هر مرحله روانی - اجتماعی، یک فرد با یک بحران رشد مواجه میشود که بهعنوان نقطه عطفی در رشد او عمل میکند. تکمیل موفقیتآمیز هر مرحله منجر به رشد شخصیتی سالم میشود.
اریکسون بیشتر به این موضوع اهمیت میداد که چگونه تعاملات اجتماعی بر رشد شخصیت اثر میگذارند. وی در درجه اول به توسعه هویت انسانی توجه داشت.
چگونه میتوان به شناخت شخصیت رسید؟
برای مطالعه و اندازهگیری شخصیت، روانشناسان تستها، ارزیابیها و فهرستهای شخصیتی را توسعه دادهاند. این تستها به طور گستردهای در موقعیتهای مختلف مورداستفاده قرار میگیرند. بهعنوانمثال، شاخص نوع معروف Myers-Briggs (MBTI) اغلب بهعنوان یک ارزیابی غربالگری قبل از استخدام استفاده میشود.
ارزیابیهای دیگر میتواند برای کمک به افراد در یادگیری بیشتر در مورد جنبههای مختلف شخصیت مورداستفاده قرار گیرد. بعضی از تستها بهعنوان وسیله غربالگری و ارزیابی برای کمک به تشخیص اختلالات شخصیت مورد استفاده قرار میگیرند.
بهدستآوردن درک بهتر از شخصیت میتواند در بسیاری از جنبههای زندگی مفید باشد. بهعنوانمثال، روابط با دوستان، خانواده و همکاران.
اختلالات شخصیت
روانشناسان شخصیت نیز علاقهمند به مطالعه مشکلات شخصیت نیز هستند. اختلالات شخصیت بهعنوان اختلالات روانی مزمن و فراگیر مشخص میشود که میتواند بهطورجدی بر افکار، رفتارها و عملکرد بینفردی تأثیر بگذارد.
تشخیص اختلال شخصیت میتواند ناراحتکننده باشد، اما باید بدانید که درمانهایی وجود دارد. مراجعه به یک متخصص بهداشت روان، میتوانید بسیار در حل اختلالات شخصیتی مؤثر باشد. ترس و نگرانی در مورد آینده اشکالی ندارد، زیرا افرادی هستند که آموزشدیده، ماهر و آماده هستند تا به ما در انجام مراحل درمان کمک کنند.
نتیجهگیری
روانشناسی شخصیت حوزه مطالعاتی است که بر اجزای آرایش و الگوهای ذهنی تمرکز دارد. شخصیت مطالعه اجزای ثابت وجود روانی انسان است. شخصیت شامل مجموعهای از عناصر رفتاری مانند هوش، گرایش، باورهای اخلاقی، نگرش، واکنشهای عاطفی و افکار است. تفاوت بین این عناصر رفتاری باعث ایجاد شخصیتهای مختلف در بین افراد میشود.
همانطور که بیان شد این شاخه از روانشناسی به مطالعه ساختار شخصیت میپردازد. هدف آن الحاق توضیحات علمی به الگوهای شخصیتی، شیوههای نشاندادن این الگوها، و نمایشهای رفتاری ناشی از آن است. بررسی شخصیت دو هدف اصلی دارد: درک تفاوتها در ویژگیهای شخصیتی خاص در بین افراد و درک اینکه چگونه ویژگیهای شخصیتی یک فرد بهعنوان یک موجودیت منحصربهفرد با هم ترکیب میشوند.
همچنین شناخت شخصیت افراد به ما کمک میکند تا رفتار آنها را در شرایط مختلف پیشبینی کنیم. علاوهبرآن به ما کمک میکند تا با مردم به روشهای بهتر و قابل قبولی برخورد کنیم. مثلاً اگر بدانیم کودکی حساس است یا اعتمادبهنفس ندارد؛ به روش قابلقبولتری با او برخورد میکنیم. (بهترین روش برای برخورد با چنین کودکانی این است که با آنها متفاوت و بادقت بیشتری نسبت به سایر کودکان رفتار کنیم.)