تهدید ترامپ به پاره کردن برجام مثل تهدید احمدینژاد به پاره کردن قطعنامههاست
حشمت الله فلاحت پیشه در روزنامه وقایع اتفاقیه نوشت:نباید گرفتار تحلیلهای سنتی درباره انتخابات آمریکا و ایران شویم؛ تحلیل سنتی این است که میگویند اگر در انتخابات کشور دشمن، یک جناح تندرو روی کار بیاید، در کشور ما نیز یک جریان تندرو انتخاب میشود.
رویداد۲۴-حشمت الله فلاحت پیشه در روزنامه وقایع اتفاقیه
نوشت:نباید گرفتار تحلیلهای سنتی درباره انتخابات آمریکا و ایران شویم؛
تحلیل سنتی این است که میگویند اگر در انتخابات کشور دشمن، یک جناح تندرو
روی کار بیاید، در کشور ما نیز یک جریان تندرو انتخاب میشود.
اين تحليل،
سنتي است و در مناسبات ايران و آمريکا، ديگر جايگاه خودش را از دست داده
است. درست است که در انتخابات آمريکا، يک روند غيرعقلاني شکل گرفته ولي در
انتخابات رياستجمهوري سال آينده ايران، قطعا روند، عقلاني خواهد بود و
مردم، انتخابي درست و شايسته خواهند داشت.
از سال 2000 ميلادي به بعد، دو راهبرد در منطقه و دنيا مقابل هم وجود دارد؛ يک راهبرد يکجانبهگرا که بوش آن را نمايندگي ميکرد و راهبرد دیگر، چندجانبهگرا که ادامه سياست کلينتون بود و از سوی اوباما شکل گرفت؛ بنابراين آنچه درباره ايران و آمريکا مطرح ميشود، در اين راهبردها، قابل طرح است.
اتحاديه اروپا تلاش ميکند آمريکا در رابطه، چندجانبهگرا عمل کند ولي در آمريکا حتي اگر ترامپ هم نخواهد، بخشهايي از نخبگان ساختاري جمهوريخواه سعي ميکنند دولت آمريکا، چندجانبهگرا با تحميل اقتدارآميز تصميمات آمريکايي عمل کند، يعني آمريکاييها حق وتو را در بسياري از امور داشته باشند.
بايد توجه داشت که قدرت آمريکا هرگز به اندازه قدرت آنها در سال 2000 که بوشِ پسر آن را نمايندگي ميکرد، نيست و اين، حقيقتي غيرقابل انکار است. نه احمدينژاد توانست قطعنامهها را پاره کند، نه ترامپ ميتواند برجام را پاره کند؛ تهديدهاي ترامپ هم درباره پارهکردن برجام، شبيه تهديدهاي احمدينژاد درباره پارهکردن قطعنامههاي بينالمللي است چون هر دوي اين موارد، جزء رژيم بينالمللي است و احمدينژاد و ترامپ، اين توان و امکان را ندارند که اين قرارداد بينالمللي را ناديده بگيرند و پاره کنند.
حتي اگر ترامپ هم برجام را پاره کند، ايران توانسته به بخشي از خواستههاي خود درباره لغو تحريمهاي بينالمللي برسد؛ بنابراين بههيچوجه ترامپ با پارهکردن ظاهري برجام هم نميتواند اوضاع را به دوران تحريمهاي 11 ساله برگرداند و اين عامل موجب ميشود واقعگرايان او را به واقعگرايي در قبال قدرتي مانند ايران دعوت کنند.
از سال 2000 ميلادي به بعد، دو راهبرد در منطقه و دنيا مقابل هم وجود دارد؛ يک راهبرد يکجانبهگرا که بوش آن را نمايندگي ميکرد و راهبرد دیگر، چندجانبهگرا که ادامه سياست کلينتون بود و از سوی اوباما شکل گرفت؛ بنابراين آنچه درباره ايران و آمريکا مطرح ميشود، در اين راهبردها، قابل طرح است.
اتحاديه اروپا تلاش ميکند آمريکا در رابطه، چندجانبهگرا عمل کند ولي در آمريکا حتي اگر ترامپ هم نخواهد، بخشهايي از نخبگان ساختاري جمهوريخواه سعي ميکنند دولت آمريکا، چندجانبهگرا با تحميل اقتدارآميز تصميمات آمريکايي عمل کند، يعني آمريکاييها حق وتو را در بسياري از امور داشته باشند.
بايد توجه داشت که قدرت آمريکا هرگز به اندازه قدرت آنها در سال 2000 که بوشِ پسر آن را نمايندگي ميکرد، نيست و اين، حقيقتي غيرقابل انکار است. نه احمدينژاد توانست قطعنامهها را پاره کند، نه ترامپ ميتواند برجام را پاره کند؛ تهديدهاي ترامپ هم درباره پارهکردن برجام، شبيه تهديدهاي احمدينژاد درباره پارهکردن قطعنامههاي بينالمللي است چون هر دوي اين موارد، جزء رژيم بينالمللي است و احمدينژاد و ترامپ، اين توان و امکان را ندارند که اين قرارداد بينالمللي را ناديده بگيرند و پاره کنند.
حتي اگر ترامپ هم برجام را پاره کند، ايران توانسته به بخشي از خواستههاي خود درباره لغو تحريمهاي بينالمللي برسد؛ بنابراين بههيچوجه ترامپ با پارهکردن ظاهري برجام هم نميتواند اوضاع را به دوران تحريمهاي 11 ساله برگرداند و اين عامل موجب ميشود واقعگرايان او را به واقعگرايي در قبال قدرتي مانند ايران دعوت کنند.
منبع: خبرآنلاین