گل دادن به سربازان ارتش توسط انقلابیون
رویداد۲۴ علیرضا نجفی: تصویر ثبت شده در زمستان سال ۵۷ که انقلابیون ایران برای جلب حمایت نیروهای ارتش به آنها گل میخک میدادند تا روی لوله تفنگ خود نصب کنند. این اقدام به تاسی از «انقلاب میخکی» در پرتغال بود که برای پایان دادن به دیکتاتوری سالازار انجام گرفته بود.
رسانههای بین المللی در سالهای منتهی به انقلاب ۵۷، تصویر دراماتیکی از این رویداد مهم ارائه میکردند که با واقعیت نیز تطابق داشت. آنها میگفتند مردم ایران با دستان خالی دربرابر رژیمی تا دندان مسلح ایستادگی کرده و با نیروی اخلاقی خود در حال پیروز شدن هستند.
میشل فوکو در گزارشی که برای روزنامه لوموند نوشت این مساله را چنین بیان کرد: «به نظر میآید وضعیت در ایران به مبارزهای بزرگ تحت نمادهای سنتی بدل شده، نمادهای شاه و قدیس، حاکم مسلح و تبعیدیهای تهیدست، یک مستبد دربرابر مردی که با دستان خالی ایستادگی میکند و مردمی او را میستایند.» ایرانیان نیز کمابیش همین تصور را از انقلاب خود داشتند. ضمن اینکه این رویداد را با منطق دینی و فرهنگی خود درک میکردند.
ارتش شاه برای جنگ خارجی آموزش دیده بود نه سرکوب داخلی
ماندگاری یک حکومت به سه عامل بستگی دارد: مشروعیت، کارآمدی و نیروی نظامی. حکومت پهلوی کارآمدی نسبی داشت، ولی عدم وجود مشروعیت باعث شده بود کارآمدیهای نسبی آن نیز دیده نشود و در سالهای پایانی حکومت، این تنها نیروی نظامی بود که از فروپاشی حکومت جلوگیری میکرد. ارتش شاه هم برای جنگ خارجی طراحی شده بود نه سرکوب داخلی اما با بالاگرفتن اعتراضات چارهای جز ورود نیروهای ارتش به میدان نبود.
نیروهای نظامی نقطه اتکای رژیم پهلوی در حفظ و بقای و تقابل با مردم انقلابی به حساب میآمد. شاه در طی سالیان متمادی هزینههای هنگفتی برای تجهیز و نوسازی ارتش انجام داده بود. از این رو حکومت به وجود آن بسیار دلبسته بود و به شدت امید داشت تا بتواند در مقابل حرکت رو به رشد و فزونی و گسترش انقلاب، کاری درخور و شایسته انجام دهد و از سقوط نظام سلطنتی جلوگیری کند.
بیشتر بخوانید: شعارهای انقلابیون ایران در سال ۵۷ چگونه ساخته میشد؟
ارتش از سالهای کودتای ۲۸ مرداد در صحنه سیاست حضور یافته بود و در جریان انقلاب انتظار میرفت حضور چشمگیری داشته باشد. کشته شدن ۸۸ نفر از معترضان در واقعه ۱۷ شهریور، ارتش را در دید مردم منفور کرد. این نفرت زمانی بیشتر میشد که انقلابیون شایعه کردند پانزده هزارنفر در جریان میدان ژاله کشته شدهاند.
نفرت یک روی قضیه بود؛ روی دیگر آن ترس و وحشتی بود که پس از سرکوب در میان معترضان جاری میشد. در واقع ارتش در کنار نیروهای امنیتی و ساواک وظیفة اصلی تقابل با حرکتهای انقلابی مردم را بر عهده داشت. طبعا انقلابیون نمیتوانستند با تعدادی سلاح انفرادی با ارتشی چنین مجهز و نیرومند بجنگند. بنابرین چالش اصلی در پیش روی انقلابیون چگونگی غلبه بر ارتش بود.
جلب حمایت نیروهای نظامی توسط انقلابیون
بسیاری از جامعهشناسان انقلاب از جمله چارلز تیلی، معتقدند که «در یک انقلاب سیاسی اگر انقلابیون نتوانند گروهی از نیروهای مسلح و نیروهای مستقر در ساختار سیاسی را جذب خود کنند، انقلابی رخ نخواهد داد. دولتها نیرومندتر از آنی هستند که معترضان بتوانند با دست خالی آنها را سرنگون کنند. بنابراین پیروزی هر انقلاب مستلزم ریزش نیروهای حکومتی و جذب آنها در گفتمان معترضان است. اگر نیروهای در قدرت، اعم از نیروهای مسلح و سیاستمداران، تصوری مبنی بر این داشته باشند که پس از سرنگونی حکومت مجازات خواهند شد یا عواقبی سخت در انتظارشان خواهد بود، تا آخرین گلوله خود را شلیک خواهند کرد و با تمام توان مانع پیروزی معترضان خواهند شد. اما اگر انقلابیون بتوانند آنها را به جبهه خود بکشانند، حکومت مستقر از درون خواهد پاشید.»
انقلابیون سال ۵۷ این نکته را به خوبی میدانستند و در شعارهای خود بازتاب میدادند. به گزارش رویداد۲۴ در ابتدای سالهای انقلاب، مردم در تظاهرات خود شعارهایی در ضدیت با ارتش میدادند. مانند این شعار: «ارتش جنایتکار است/ مزدور استعمار است.» پس از مدتی که حرکتهای خیابانی اعتراضی گسترش یافت، شعارها به سوی حمایت از اعضای ارتش و درخواست از آن برای پیوستن به مردم گرایش پیدا کردند: «ای سرباز فراری / تو حر این زمانی / ز لشکر یزیدی / به سوی خلق باز آی»
گروههایی نیز بودند که شعار میدادند: «ارتش برادر نمیشه» اما آیت الله خمینی هربار در بیانیههای خود تاکید میکرد که ارتشیان را جذب خود کنید. مردم نیز به واسطه همین موضوع شعار میدادند: «به گفته خمینی/ ارتش برادر ماست.»
خود آیت الله خمینی از هیچ فرصتی برای جلب حمایت ارتش دریغ نمی کرد. مثلا این جملات را در شهریور ۵۷ خطاب به ارتشی ها گفت: «بهپا خیزید، ذلت و اسارت بس است، پیوند خود را با ملت عزیز استوارتر كنید و فرزندان و برادران برومند خود را برای هوای نفس یک خاندان چپاولگر به خاک و خون نكشید».
اما حرکت خلاقانه دیگری که در راستای جلب حمایت ارتش انجام شد، قراردادن گل میخک در لوله تفنگ سربازان بود. این حرکت متاثر از انقلاب پرتغال بود که در سال ۱۳۵۳ روی داد و به «انقلاب میخک» معروف شد. در انقلاب میخک، تعدادی از افسران ارتش تصمیم به کودتا علیه حکومت مستبد پرتغال گرفتند و به حکومت فاشیستی پرتغال که توسط سالازار پایهریزی شده بود پایان دهند.
سالازار چند سال پیش از انقلاب مرده بود و نظامیان پرتغال برای حفظ حکومت تلاش نکردند. به همین جهت انقلاب مردم پرتغال با کمک ارتش این کشور بسیار مسالمتآمیز رخ داد. این حرکت از سمت افسران میانه ارتش که عضو جنبش نیروهای مسلح بودند با حمایت مردمی گسترده رو به رو شد و با پخش گلهای میخک بین سربازان و قرار دادن آن در لوله اسلحهها توسط مردم این انقلاب بعدها به انقلاب میخک معروف شد.
انقلابیون ایرانی نیز با الهام از انقلاب میخک حرکتی مشابه انجام دادند. اما ارتش شاه مانند ارتش پرتغال نبود و درست چند روز پس از این راهپیمایی واقعه میدان ژاله رخ داد که در جریان آن ۸۸ نفر از انقلابیون کشته شدند. پس از این ماجرا مردم شعار میدادند: «ما به اونا گل میدیم/ اونا به ما گلوله.»
با وجود این اتفاق انقلابیون دست از شعارهای ترغیبکننده ارتش برنداشتند و در ۱۹ بهمن ۱۳۵۷ همافران با لباس نظامی در مقابل آیت الله خمینی حاضر شدند و با وی پیمان بستند و نهایتا در روز ۲۲ بهمن ماه که ارتش اعلام بیطرفی کرد، انقلاب ایران پیروز شد.
ورود ارتش با تانک و کاتیوشا و پرواز اف 4 و اف 5 و هلی کوپترها بر فراز تهران و کلانشهر تنها برای ایجاد ترس بین مردم بود. نه چیز دیگر!
به علت نبود نیروی گارد ضد شورش در پلیس ایران و عدم اموزش کافی گارد تازه تاسیس شهربانی! و رفع این خلا توسط نیروهای ارتش و تیپ 23 نیرو مخصوص در کلانتری ها در تهران مستقر شد. و سربازان اموزش ندیده به خیابان گسیل داده شوند. تا خلا نیروهای گارد ضد شورش را پر کنند.
نظامی جماعت تا خیالش از وضعیت اینده خود راحت نباشد هیچکاری انجام نمیدهد.قبلا هم رخ نداده.