نگاهی جامع به مذاکراتی جامع
رضا جلالی
رویداد۲۴- 1. تمام راهبردهای اتخاذ شده در چارچوب سیاست خارجی یک کشور فصل مشترک تمام امور برآوردشده توسط دستگاه سیاست خارجی و قبل از آن نهادهای سیاست سازی در آن کشور است و میتوان گفت که هیچگاه نمیشود به تمامی همه سرفصلهای مهم و تاثیر گذار در تعیین یک راهبرد و آنچه در آینده دور و نزدیک در کمین آن سیاست اتخاذی در چارچوب منافع کوتاه مدت و بلند مدت یک بازیگر نشسته است را تعیین نمود. مهمترین درس یک سیاست خارجی موفق این امر است که سیاستگذاران و بازیگران صحنه، اصل اساسی کنش خود را مبتنی بر حرکت مداوم براساس مقتضیات زمانی گردانند. این امر (یعنی مذاکره براساس مقتضیات زمان) مذاکره و موارد مورد اختلاف و یا مورد توافق دو جانبه و یا سه جانبه و حتی توافق در بین کشورها و سازمانهای بیشتر را مطرح میسازد و در چارچوب خود مدیریت مینماید.
۲. ماراتن مذاکرات هستهای ایران با کشورهای ۱+۵ در وین به نظر میرسد به نقطه انتهایی خود نزدیک میشود. هرچند که شاید درهمین دور از مذاکرات نیز نتوانیم شاهد نهایی شدن سند توافق جامع هستهای باشیم اما به هرحال باید اذعان کرد که تنشها و موارد اختلافی به کمترین حد خود در طی ۸سال گذشته رسیده است.
به نظر میرسد اختلافات باقی مانده بیشتر از این امر نشات میگیرد که مذاکره کنندگان اصلی نمیتوانند به راحتی آنچه که در طول مذاکرات به زبان میآورند را بر روی کاغذ نیز به راحتی تحریر نمایندکه این امر بیشتر بخاطر نگرانی دست اندرکاران این توافق از واکنشهایی است که در داخل کشورهای آنان در انتظارشان است. اینکه محمد جواد ظریف وزیر امورخارجه کشورمان متن توافق نامه را پر از پرانتز و موارد تشریحی دانست و عباس عراقچی ارشدترین عضو مذاکره کننده ایران، در این دور از مذاکرات وین عنوان نمود که سعی طرفین تماما این است که از ابهامات متن تا به آنجا که میشود بکاهند و پرانتزهای بیشتری را ازمتن اصلی حذف نمایند، نشانه ایست از نگرانیها پیرامون تفسیرهایی که امکان دارد (گاهی به راحتی میتوان برخی از این تفسرها را هرمونیکی نامید) از متن توافق نامه نهایی شود. باید دانست که در هر صورت با احتساب تمامی موارد حساسیت زا بازهم ما شاهد انتقادات از توافق نامه خواهیم بود امری که بیشتر بر آمده از برآورده نشدن خواستهای سیاسی گروههای تندرو است تا نتیجه ناراحتی ساختاری طرفهای اصلی مذاکره کننده در مذاکرات.
۳. با احتساب اصل زمان و لحاظ نمودن شرایطی که اکنون در طی آن مذاکرات درحال انجام شدن است بازیگران صحنه مذاکرات میتوانند به راحتی بسیاری از موارد موردمباحثه را به کناری گذاشته و پرونده مسائل جدید را بگشایند. از نخستین زمانی که پرونده توان هستهای ایران در زمان سکانداری نئوکانها بر کاخ سفید بازشد تا به امروز هر شخص آگاه نسبت به مسائل جاری در امور بین الملل میتواند به راحتی به کنه این مسئله پی ببرد که مشکل اصلی ایالات متحده آمریکا نه صرف توان هسته ایست که میتواند تبدیل به توانی نظامی شود، بلکه مسئله اساسی توان و قدرت ایران نیرومندی است که در نبود نیروهای جهانی تنها اوست که میتواند با مهار نیروهای گریز از مرکزی که در حال ظهور و بروز هرچه بیشتر هستند ثبات را در منطقه حساس خاورمیانه حفظ نماید. ایران امروز به غیر از اسرائیل تنها کشوری است که دارای بافت اجتماعی مدرن و منسجم، اقتصاد ملی خودبنیاد (وهرچند ضعیف) نیروهای مسلح آموزش دیده، آماده و خودکفا (لااقل در تولید مهمات و امکانات حداکثری)، بوروکراسی دولتی واحد و ثبات سیاسی است همچنین به غیر از این امور ایران دارای معادن، منابع، عمق راهبردی و عمق استراتژیک نیز هست.
اینها فاکتورهایی هستند که در حال حاضر کمتر ساختار سیاسی در خاورمیانه را میتوان نام برد که به آنها دسترسی داشته باشد. ایالات متحده امریکا در سالهای ۲۰۰۱الی۲۰۰۳ با لشکرکشیهای نظامی خود در راستای ایجاد خاورمیانه بزرگ وبراساس تعرف نوین از آنچه که باید سازمان دهنده ساختار اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و امنیتی این منطقه باشد خواست تا خلاء نبود شکلهای مورد نظر خود در خاورمیانه را با توان نظامی و سیاسی خویش برطرف کند که نتیجه مستقیم آن ایجاد یک خلاء قدرت در عراق و گشودن در جعبه پاندورای وحشت جهادیون در منطقه بود چراکه حکومت عراق با کمک به نیروهای حامی تغییر نیز میتوانست به شکلی دیگر به نوع جدیدی از حاکمیت دست پیدا نماید که هزینه و آشوب سیاسی آن میتوانست بسیار کمتر از آنچه که امروز ما شاهد آن هستیم باشد. سیاست مهار ایران که از آن تاریخ به بعد در دستور کار سیاستگذاران ایالات متحده قرار گرفت تا به امروز به امری برضد خود تبدیل شده است. خاورمیانه با تمام نقاط جهان فرق دارد چراکه اینجا قلب تپنده اقتصاد جهان و نقطه ایست که در صورت آشوب خود جهانی به تکاپو خواهد افتاد و پایتختی نیست که خواب آرام از چشمان آن گرفته نشود.
۴. برخی از منتقدین یکی از ایرادهای تیم مذاکره کننده اسبق را گره زدن بحث هستهای کشورمان به مسائل سیاسی مورد نظر تهران در باب تحولات سیاسی خاورمیانه میدانستند. که باعث میشد مذاکرات هرچه بیشتر از بنیاد مورد نظر خود دور و به بیراهه هدایت شود. در جواب این منتقدین میتوان گفت که نفس افزودن این سرفصلها به مذاکره کار راهبردی و خوبی است اما نحوه این مذاکره و سیاستهای اتخاذی شرطی است که بنظر میرسد توسط تیم سابق لحاظ نشد وآن مذاکرات را به جای آنکه محل چانه زنی برای گرفتن امتیازات کند به محلی برای اعلام مواضع ایدئولوژیک و فلسفی تبدیل نمود. طرفهای غربی طی سالهای گذشته با اتخاذ سیاستهای مختلف اقدام به بین المللی نمودن مشکل هستهای ایران کردند و تحریمهای جهانی که با ایجاد اهرمهای فشار توسط واشنگتن بر ضد منافع ملی ایران اعمال شد تنها گوشهای از این نحو بین المللی شدن مسئله هستهای ایران است. ایران نیز میتواند امروز با توجه به اتفاقات رخ داده در خاورمیانه از پیروزهای ارتش سوریه دربرابر مخالفان تا ظهور خلافت داعش در شمال عراق و تهدید منطقه و اکثر دولتهای ورشکسته در این منطقه مانند اردن، عربستان و... تا رمضان خونین غزه و بحران سیاسی در شرق اروپا، پروندههای جدیدی را دردستور کار خود در این دور از مذاکرات قرار دهد.
اگر غرب در فرای توان هستهای ایران توان سیاسی مارا نشانه گرفته است ما نیز میتوانیم باتوجه به توان و قدرت راهبردی خود و محاسبه امکانات امروز بالاخره به آنچه مورد نظر و تامین کننده منافع ملی ماست دست یابیم. باید گفت که ایران میتواند با فشار بر شرایط دردناکی که امروز غرب بخصوص کشورهای اروپایی را تحت تاثیر خود قرار داده ازگازانبر وحشتی که یک ضلع آن توان روسیه و ضلع دیگر آن جهادیون است استفاده نماید و غرب را به سوی خواستهای واقع بینانه تهران سوق دهد. و مسلما در صورت همراهی پایتختهای غربی در زمان خصمانه بودن رابطه با مسکو و سنجش چینی منافع توسط پکن آمریکا مجبور به پذیرش شرایط نوین این بازی خواهد شد. آنچنان که جان آیکنبری در رساله خود (نهادها، خویشتن داری راهبردی، وجان سختی نظم آمریکایی پس از جنگ) به درستی مطرح نمود ایالات متحده آمریکا بر خلاف دیگر قدرتهای جهانی ماقبل خود و بخاطر شرایط سیاسی داخلی خویش اقدام به ایجاد نهادهای جهانی کرد تا از طریق سازکارهای همکاری و هماهنگی بین قدرتهای متوسط و بزرگ به حفظ هژمونی خود در بلند مدت نائل گردد.
این امر مستلزم آن است که قدرت هژمون مقداری از قدرت برتر خود را به ساختارهای ایجاد شده تزریق کند و در برخی از مسایل به داوری این نهادها تمکین گذارده و از مواضع مورد نظر خود عقب نشینی نماید. آنچنان که سازوکار ۱+۵ برای همین مسئله و ایجاد یک اتحاد از کشورهای بزرگ برای جلوگیری از خطر ساختگی ایران ساخته شد که تمامی اعضای آن بغیر از ایالات متحده (که دشمنی دیرینه و اختلافات فکری و سیاسی عدیده دارد) با ایران دارای اختلافات راهبردی و منافع استراتژیک هماهنگ نیز میباشند. ایران با اتخاذ یک سیاست اصولی میتواند این نهاد را به سوی اتخاذ یک تصمیم نهایی به سود خود سوق دهد آنهم با توجه اختلافات جهانی منافع اعضای ۱+۵ و سازهای ناکوک آنان برای یکدیگر که هم اکنون نیز با توجه به شرایط موجود بر مسئله هستهای ایران نیز تاثیر گذاربوده و بروز اختلافات تازه بین روسیه و طرفهای غربی نشانی از این ماجراست.
۵. به نظر میرسد با داشتن نگاهی واقع بینانه باید به این امر اشاره نمود که در صورتی ایران میتواند به یک توافق پایدار (مهمتر از جامع و مانع بودن) دست یابد که بتواند موازنه بین قوای سیاسی که در امر پرونده هستهای ما دخیل هستند را ایجاد کند و از شرایط سیاسی ایجاد شده در زمان حاضر بهره کافی راببرد. مسئله داعش بخصوص امری است که نباید باز شدن پرونده آن به بعد از توافق هستهای با غرب موکول گردد چراکه امروز اگر نفس پرونده هستهای مهار نفوذ قدرت فزاینده ایران در منطقه خاورمیانه است غرب باوجود مشکلات خود و ضعف تصمیم گیران امروز ایالات متحده باید بداند این تنها ایران است که از پس آنان برمی آید. پس فلسفه وجودی مهار ایران از طریق فشار برتوان هستهای آن به متناقض خود تبدیل شده، راه حل درست پذیرش ایران به عنوان نیرویی مهار کننده است و نه نیرویی که باید مهار شود. بهتر است غرب تادیر نشده به این امر پی ببرد.
*استاد دانشگاه و کارشناس مسائل آمریکا