تاریخ انتشار: ۱۱:۰۹ - ۲۷ آذر ۱۳۹۵

آیا EQ شما هم مانند IQتان بالاست؟/ ۱۵نشانه‌ که می‌گوید هوش احساسی بالایی دارید

همه ما خیلی راحت ممکن است کنترل احساس خودمان را از دست بدهیم. دقیقا به همین دلیل است که هوش احساسی ما یعنی EQ یا EL حائز اهمیت می‌شود.
رویداد۲۴- همه ما خیلی راحت ممکن است کنترل احساس خودمان را از دست بدهیم. دقیقا به همین دلیل است که هوش احساسی ما یعنی EQ یا EL حائز اهمیت می‌شود.

توانایی شناسایی احساس برای تعریف آن نزد خود و دیگران، درک تاثیر قدرتمند احساس بر زندگی و استفاده درست از این اطلاعات به عنوان راهنما در زندگی جهت کسب موفقیت و رسیدن به اهداف می‌تواند مسیر جدیدی را پیش پای شما بگذارد که قبلا با آن ناآشنا بوده‌اید.

مانند بسیاری از توانایی‌های دیگر مهارت هوش احساس هم با تمرین هر چه بیشتر قو‌ی‌تر خواهد شد. با این حال همین حالا هم ممکن است شما از EQ بالایی برخوردار باشید اما خودتان این را ندانید.

با این وصف به شرایطی که در ادامه متن تعریف شده‌اند نگاهی بیاندازید و ببینید تا چه حد با رفتارها و عادت‌های شما همخوانی دارند چه اینکه چنین نشانه‌هایی یعنی از هوش احساسی بالایی برخوردار هستید؛

1- درباره احساسات فکر می‌کنید، خیلی زیاد

هوش احساسی با بازتاب‌ها آغاز می‌شود. شما اینطور سوال می‌کنید:" چرا من چنین احساسی دارم؟" و "چه چیزی باعث شد من چنین حرفی بزنم یا چنین کاری بکنم؟"

با شناسایی احساسات و واکنش‌ها ، شما می‌توانید متفکرانه آنها را در مسیر موفقیت‌هایتان استفاده کنید.

2- از دیگران درباره چشم‌اندازشان سوال می‌کنید

متوجه می‌شوید که دیگران جدا از برداشت شخصی‌‌تان،‌ شما را با نگاهی کاملا متفاوت می‌نگرند. البته موضوع اینجا بر سر درست یا غلط بودن نوع نگاه دیگران نیست بلکه موضوع درک چشم اندازها و دیدهای متفاوت است.

3- می‌گویید: متشکرم

این‌روزها آنچه که کمبودش به شکل وسیعی احساس می‌شود ،‌فروتنی است. اما این درباره شما مصداق پیدا نمی‌کند.شما می‌دانید که وقتی یک واژه بخصوص "متشکرم" مطرح می‌شود تا چه حد می‌توانند روز یک نفر را تغییر دهند و البته روابط افراد را محکم‌تر کنند. برای همین است که شما باید گاهی زمان بیشتری به خودتان بدهید تا بتوانید بالاخره از این واژه‌ها استفاده کنید.

4- می‌دانید کجا باید مکث کنید

مکث کردن بسیار ساده است. فقط کافی است چند لحظه کوتاه قبل از اینکه واکنشی نشان بدهید یا حرفی بزنیدس خودتان را متوقف کنید. هر چند این موضوع در تئوری ساده است اما در اجرا سخت.
طبیعی است که هیچکس کامل نیست. اما مکث کردن باعث می‌شود شما از خجالت زده شدن در بسیاری اوقات در امان بمانید. رفتار شما به این طریق قطعا بهتر جواب می‌دهد و البته روابط‌تان محکم‌تر خواهد شد.

5- "چرا" را جستجو می‌کنید

به جای اینکه دیگران را قضاوت کنیم باید به دنبال این باشیم که پشت هر رفتاری یک دلیلی وجود دارد. در چنین مواقعی باید روی حس همدلی و درک متقابل کار کنید و تلاش داشته باشید تا مسائل را از دریچه نگاه دیگران هم ببینید. در این شرایط است که سوال‌هایی مانند اینها مطرح می‌شوند " چرا فلانی به این ماجرا چنین حسی دارد؟" یا اینکه "پشت این قضیه چه خبر است؟"
از این طریق شما می‌توانید تقریبا با هر فردی ارتباط معقولی داشته باشید.

6- نقدها را می‌پذیرید

هیچکس از دریافت بازتاب‌های منفی احساس خوبی نخواهد داشت حتی خود شما. با این حال شما می‌دانید که انتقادات می‌توانند شامل واقعیت‌هایی هم بشوند که شاید خیلی هم برای شما ایده‌آل نباشند اما به هر حال واقعیت هستند.

در واقع انتقادات به شما این درس را می‌دهند که دیگران چطور فکر می‌کنند.

7- دائم فکر می‌کنید دیگران چه واکنشی نشان خواهند داد

از لحظه‌ای که شما یک فرد را ملاقات می‌کنید ،‌مشغول تجزیه و تحلیل او می‌شوید.هر چند این تحلیل‌ها کمکی نمی‌کند اما همه این مشاهدات شما را به یک نتیجه می‌رساند: هر آنچه که شما می‌گویید و انجام می‌دهید روی دیگران تاثیر می‌گذارد. بنابراین صرفا بر روی اینکه چه چیزی می‌گویید تمرکز نکنید بلکه بر روی اینکه چطور یک موضوع را مطرح می‌کنید متمرکز شوید.

8- می‌گویید: معذرت می‌خواهم

آیا می‌دانید واژه‌های "متاسفم" یا "معذرت می‌خواهم" تا چه اندازه واژه‌های قدرتمندی هستند؟ با پذیرش اشتباهات و عذر خواهی به موقع شما کیفیت موضوعاتی مانند انسانیت و صداقت را در مواجهه با دیگران ارتقا می‌دهید.

9- می‌بخشید

مادامی‌که این موضوع را درک کنید که هیچکس کامل نیست ،‌یاد می‌گیرید که نبخشیدن آدم‌ها مانند فرو کردن چاقو داخل زخم و رها کردنش به همان حالت است ،‌در واقع شما هیچوقت شانس این را ندارید که از شر این زخم خلاص ‌شوید. بنابراین به جای گیر کردن در یک نقطه ، دیگران را ببخشید تا این بخشش به شما قدرت حرکت کردن و جلو رفتن در زندگی‌تان را بدهد چون در غیر اینصورت همیشه در یک نقطه باقی خواهید ماند.

10- دایره لغات احساسی گرانقیمتی دارید

زمانی‌که یاد بگیرید احساسات خود را بیان کنید، این توانایی را به دست آورده‌اید که آنها را درک هم بکنید.

وقتی شما غمگین هستید ،‌تلاش می‌کنید تا عمق ماجرا را دریابید ، برای همین با خودتان می‌گویید : "آیا من نا امید شده‌ام؟" یا "آیا دلم گرفته؟" یا "آیا از چیزی ناراحت هستم؟" به این ترتیب با گسترده کردن دایره لغات احساسات خود ، در خواهید یافت که در مواقع ضروری ،‌بنا به احوالات‌تان چه واکنش‌هایی باید نشان بدهید.

11- دیگران را ارج می‌نهید

وقتی همیشه دنبال این باشید که در دیگران نقاط قوت را ببینید و این را به آنها یادآوری کنید و برایشان ارج و ارزش قائل شوید همواره حس خوبی را به آنها تلقین می‌کنید. به این ترتیب آنها از معاشرت و کار کردن با شما لذت می‌برند و همیشه سعی می‌کنند در مقابلتان بهترین‌ها را انجام بدهند.

12- بر روی کنترل افکارتان کار می‌کنید

یک ضرب‌المثل انگلیسی زبان می‌گوید شما نمی‌توانید مانع نشستن پرنده روی سرتان شوید اما می‌توانید نگذارید روی سرتان خانه بسازد!

وقتی شما اتفاق منفی را تجربه می‌کنید ممکن است که نتوانید بر روی افکارتان و پاسخ‌های احساسی‌تان به طور طبیعی کنترلی داشته باشید

اما این را یادتان باشد که آنچه قرار است بعد از اتفاق بیفتد در کنترل شماست آن هم با تمرکز کردن بر روی افکارتان.

به جای اینکه فکرتان را معطوف اتفاق غیر منصفانه‌ای که برایتان واقع شده است بکنید ، به این فکر کنید که چطور می‌توانید شرایط را مدیریت کنید و به جلو بروید.

13- مردم را در یک زمان فریز نمی‌کنید!

زود قضاوت کردن دیگران، بدون آگاهی از موقعیت،‌ حالت‌ها و چگونگی شرایط آنها بدترین عادت ممکن است.

وقتی شما به این نکته واقف هستید که هر فردی ممکن است یک روز بد یا حتی یک سال بد را گذرانده باشد بنابراین بابت رفتار آدم‌ها آنها را قضاوت نادرستی نمی‌کنید ،‌پس شخصیت این افراد در ذهن شما سیال است و با یک اتفاق منفی در ذهنتان به عنوان آدم بد در یک زمان خاص فریز نمی‌شوند. در این حالت است که می‌توانید روابط صحیحی را با دیگران برقرار کنید.

14- ضعف‌هایتان را تجزیه و تحلیل می‌کنید

شما باید بصیرت و بینش کافی داشته باشید تا بتوانید ضعف‌های خود را تجزیه و تحلیل کنید. اما این را هم بدانید که اوضاع شما بهتر نخواهد شد مگر اینکه روی نقاط ضعف خود کار کنید.

با تجزیه و تحلیل موقعیت‌هایی که در آنها کنترل احساسات خود را از دست داده‌اید ،‌استراتژی کنترل احساسات خود را بسط می‌دهید تا بار دیگر که با چنین شرایطی مواجه شدید رفتار بهتری داشته باشید.

15- می‌دانید چه احساساتی ممکن است علیه شما استفاده شوند

شما می‌دانید که هوش احساسی ممکن است هم درست و هم غلط در برابر شما مورد استفاده قرار بگیرد. باید این را بدانید کسانیکه هوش احساسی خود را ارتقا داده‌اند ممکن است از این توانایی در مسیر مقابله با دیگران هم استفاده کنند بنابراین با بالا بردن توانایی هوش احساسی خود از خودتان در چنین شرایطی مراقبت کنید.

برچسب ها: روانشناسی ، رویداد24
نظرات شما