روز دانشجو؛ نمادی از جدال برای استقلال دانشگاه
رویداد۲۴| دانشگاه در طول تاریخ یک نهاد سیاسی بوده است. این سیاسی بودن معنایی خاص دارد و از ابتدای شکلگیری دانشگاه تا کنون وجود داشته است. نخستین دانشگاه جهان توسط افلاطون در یونان باستان تشکیل شد و «آکادمیا» نام گرفت.
در یونان باستان چیزی مهمتر از امور سیاسی وجود نداشت و اعتقاد فلاسفه این بود که تنها کسانی که تربیت فلسفی دارند، باید بر اریکه قدرت تکیه بزنند و وارد کار سیاسی شوند. افلاطون آکادمیا را برای تربیت سیاستمداران خوب و آموزش علم حکومت تاسیس کرد و آرمان آکادمیا از آن زمان تا کنون_حتی در دوران قرون وسطی_ محلی برای آزاداندیشی، نقد فرایندهای سیاسی و اجتماعی، تربیت اذهان فرهیخته و پیشبرد علم و رفاه بشری بوده است. آرمان آکادمیا در دورههایی از تاریخ مخدوش شده و هنوز هم نیروهای ورای آکادمی، مانند سرمایه و ایدئولوژی، در پی چیرگی بر آن هستند، اما آرمان آکادمیا پابرجاست. در ایران نیز از دوران تاسیس دانشگاه تا کنون، جدال میان «نیروهای سرکوبگر» و «استقلال دانشگاه» در جریان بوده است.
آرمان دانشگاه ایرانی
در میان دانشگاههای مختلف، دانشگاه تهران به عنوان مهمترین و نخستین دانشگاه ایران مدرن، اصلیترین کانون مبارزات و تحولات سیاسی کشور بوده است. نخستین درگیری نیروهای سرکوبگر با دانشجویان به دوران کودتای ۲۸ مرداد بازمیگردد که شکافی پرناشدنی بین حکومت و جبهه ملی ایجاد کرد و محمدرضاشاه پهلوی کشور را به سمت استبداد مطلقه سیاسی برد.
ایران در سالهای دهه چهل از نظر اقتصادی و فرهنگی پیشرفتهای فراوانی داشت، اما این استبداد سیاسی موجب عدم توسعه سیاسی در کنار توسعه اقتصادی و اجتماعی شد و نهایتا موجبات سقوط حکومت پهلوی را فراهم کرد. نقش ایالات متحده در کودتا عیان بود و زمانی که در آذرماه همان سال اعلام شد که ریچارد نیکسون معاون رئیس جمهور آمریکا در آستانه سفر به ایران است دانشجویان دو روز پیش از ورود وی به ایران تظاهراتی را سازمان دادند که برای همیشه در تاریخ ایران ثبت شد.
حکومت پهلوی میدانست که سفر نیکسون باعث تحریک و واکنش دانشجویان خواهد شد و به همین دلیل سربازان ارتش را در دانشگاهها مستقر کرد و فضای دانشگاه و خیابانهای مرکزی تهران در نیمه آذرماه امنیتی شد. دانشجویان قرار بود در روز ورود نیکسون تظاهرات کنند، ولی یک روز پیش از ورود نیکسون دو دانشجو که اعلام شد سربازان را به سخره گرفتهاند وسط کلاس درس و با وجود اعتراض استادان دستگیر شدند و این دستگیری باعث اعتراض دانشجویان دانشکده فنی و سر دادن شعارهای ضد حکومت از سوی آنان شد.
حکومت کودتا با دستور فضلالله زاهدی سریعا تصمیم به سرکوب تظاهراتکنندگان گرفت و سربازان و نیروهای ویژه ارتشی پس از هجوم به دانشگاه، به کلاسهای درس حمله کرده و صدها دانشجو را بازداشت و زخمی کردند.
نیروهای امنیتی در دانشکده فنی، اقدام به شلیک ۷۰ تیر جنگی کردند که موجب جان باختن سه دانشجو به نامهای احمد قندچی عضو جبهه ملی، مصطفی بزرگنیا و مهدی شریعت رضوی اعضای سازمان جوانان حزب توده شد. حکومت حتی اجازه دفن این سه دانشجو را به خانوادههای آنها نداد. غلامرضا شریعت رضوی برادر آذر شریعت رضوی (برادر همسر دکتر علی شریعتی) ماجرا را اینگونه تعریف میکند: «برای تحویل گرفتن جسد آذر با برداشتن شناسنامه و مدارک مربوط او به طرف گورستان مسگرآباد رفتیم که آنجا میگفتند با دستور فرمانده نظامی، دیشب سه شهید را به خاک سپردهاند و اجازه نشان دادن قبر آنها را نداریم. آنان گفتند اگر کاری دارید به دفتر فرمانداری نظامی مراجعه کنید. ما ساعتی را در گورستان ماندیم و در بین گورها دنبال قبر گمشدگان خود که به دست جلادان شاهی شهید شده بودند میگشتیم.»
بیشتر بخوانید: سفر رییس جمهور آمریکا به ایران
کشته شدن سه دانشجو در دانشگاه رخدادی بود که به شدت پتانسیل نمادین شدن را داشت و حکومت پهلوی این موضوع را خوب میدانست. به همین دلیل اقدامات امنیتی خود را آغاز کرد تا از تبلیغات و اعتراضات بعدی جلوگیری کند.
دولت فردای روز ۱۶ آذر اعلامیهای صادر کرد که خشم مردم از این اقدام جنایتبار را کم کند. در اعلامیه آمده بود که «دانشگاه سنگر تظاهرات خیانتآمیز نیست بلکه محل «تحصیل و پیشرفت فرهنگی است و باید منزه بماند.»
جالب اینجاست که خود حکومت بیش از همه به سیاسی شدن دانشگاه دامن بود. اعلامیه دولت کودتا چنین بود: «دولت از واقعه غیرمنتظرهای که روز دوشنبه در دانشگاه تهران پیش آمد متآسف و متاثر میباشد و دستور داده است مرتکبین و محرکین حقیقی این واقعه را معلوم و تحت تعقیب قرار دهند. دانشجویان که فرزندان گرامی ما هستند به خوبی میدانند که دانشگاه محیطی منزه برای ملت ایران میباشد؛ مخصوصا برای دولت که مسئول تربیت نسل آینده است. ولی متاسفانه عده معدودی بیوطن که همه چیز ما را میخواهند بر باد دهند و برای ما نه دانشگاه باقی بگذارند و نه دانشجو، در این مکان رخنه کرده و آنجا را سنگر تظاهرات خیانتآمیز قرار دادهاند. دولت موظف است با نهایت جدیت وسائل تحصیل و پیشرفت فرهنگ را فراهم سازد و مخصوصا نسبت به دانشگاه و دانشجویان کمال علاقه را دارد. بدینوسیله به اطلاع آن عده میرساند که با کمال قدرت از اقدامات مضره آنها جلوگیری و دانشگاه را محیطی آرام و آماده برای تحصیل و تربیت مردان آینده ایران خواهد نمود.»
در این بیانیه مخالفان سیاسی حکومت پهلوی، «بیوطن» معرفی میشوند و آینده ایران نیز قرار است توسط «مردان» ایران اداره شود و نامی از «زنان» هم آورده نشد!
روزی که جاودانه شد
اما هر چه حکومت تلاش میکرد تا لکه این خون را پاک کند و از تبدیل نمادین ۱۶ آذر به روزی یا اهمیت سیاسی و ارزشی جلوگیری کند؛ حافظه ملی و وجدان اخلاقی مبارزان مترقی استبداد مانع آن میشد. از آن تاریخ تا سرنگونی شاه بارها و به طور خاص در زمستان ۴۰-۴۱ دانشگاه مورد حملات نیروهای امنیتی قرار میگیرد.
در آذر ۱۳۴۰ شورای دانشگاه تهران اعلامیهای خطاب به دانشجویان صادر میکند و در این اعلامیه متدکر میشود که «دانشگاه فقط محیط تعلیم و تربیت و تحقیق است، دانشجویان نباید کاری انجام دهند که دولت ناگزیر به مداخله در امور دانشگاه شود.» (روزشمار تاریخ ایران - جلد دوم - باقر عاقلی) تحرکات دانشجویی در آغاز دهه ۴۰ و در زمان نخست وزیری امینی موجب تعطیلی دانشگاه به مدت ۷۲ روز شد.
دانشگاه ساکت نماند و آرمان خود را رها نکرد. سرکوب فقط میتوانست موقتا شعلهها را خاموش کند؛ اما پس از هر بار سرکوب آتش زیر خاکسترش باقی میماند و بعدها شعله میگرفت. در دهه پنجاه اعتراضات دانشجویی مکرر رخ دادند و دیگر محدود به دانشگاه تهران نیز نماندند. دانشگاه تبریز و اصفهان نیز در دهه پنجاه ملتهب شد و به زودی دانشگاههای خارج از ایران نیز بدل به صحنه تظاهرات دانشجویی علیه حکومت پهلوی شدند. هر بار که محمدرضاشاه به کشورهای اروپایی و یا آمریکا سفر میکرد، دانشجویان تظاهراتی گسترده علیه وی ترتیب میدادند و نکته جالب توجه این بود که بسیاری از این معترضان توسط حکومت شاه یا دفتر فرح پهلوی برای تحصیل در آمریکا و اروپا بورسیه شده بودند.
جنبش دانشجویی
با وجود تلاشهای حکومت پهلوی، ۱۶ آذر فراموش نشد و در دو سال ابتدایی پس از انقلاب روز ۱۶ آذر با شکوه تمام برگزار میشد و احزاب مختلف، از جمله حزب توده و جبهه ملی، در این روز برنامههای سیاسی و فرهنگی خود را اجرا میکردند. اما با تکقطبی شدن کشور پس از سال ۱۳۶۰، روز دانشجو نیز حالتی دولتی و تشریفاتی پیدا کرد. پس از پیروزی انقلاب جنبش دانشجویی نیز سرکوب شد و زیرفشار فضای ایدئولوژیک دهه شصت از نفس افتاد. اما در نیمه دهه هفتاد و با انتخاب سیدمحمد خاتمی به ریاست جمهوری، جنبش دانشجویی جانی تازه گرفت و دوباره فعال شد و تا همین امروز، با وجود تمام فشارها، زنده است.
سابینه فون دیرکه در کتاب مبارزه علیه وضع موجود: جنبش دانشجویی آلمان مینویسد: «جنبش دانشجویی در دهه هفتاد میلادی مرده بود؛ اما خیزشهایی که اعتراضات دانشجویان به راه انداخته بود اجازه بازگشت اوضاع به حالت عادی را نمیداد. خلائی که جنبش دانشجویی در قلمرو مفاهیم برجا گذاشته بود صحنه را برای مبارزه میان گروههای اجتماعی و سیاسی که میکوشیدند آن را پر کنند مهیا کرد.» این موضوع درباره جنبش دانشجویی در ایران نیز صادق است. دهه هفتاد را میتوان اوج شکوفایی و خلاقیت در جنبش دانشجویی دانست؛ زمانی که فضای سیاسی تکقطبی بود و از شهروندان به طرق گوناگون سیاستزدایی شده بود، دانشگاه همچون «وجدان بیدار جامعه» دست به اعتراض برده و امر سیاسی را در قلمرو عمومی احیا کرد.
وزیر اقتصادش هم مشکلات اقتصادی مملکت رو به فیلتر بودن چند سکوی آمریکایی مثل تلگرام و اینستاگرام دانسته یا ندانسته، برای تسلط کامل بر ذهن و روح و اندیشه مردم ایران توسط بیگانگان و....ارتباط میده
#درد_بیدرمان_غربزدگی_در_دولت_اصلاحات
صحنه روشن است .
میخواهند امورات مملکت را به سکوها و نسخه های تجویزی بیگانگانه ای گره بزنند،که به گواه تاریخ تشنه به خون مردم ایرانند،
همانهایی که در یک نمونه جنایت تاریخی و نسلکشی آشکار، ۹میلیون ایرانی را با قحطی اجباری برای منافع خود به کام مرگ و ذلالت کشاندند ...