ابهامات پرونده وحشتناک گروگانگیری در رشت
رویداد۲۴| «۲۹ ماه گروگانگیری در خانه» عنوان داستان تازهای است از رشت. شاید شنیدن همین یک خط از ماجرا که عدهای توانستهاند ۲۹ ماه تمام یک خانواده ۹ نفره را در خانه خودشان گروگان بگیرند، همه را در بهت فرو ببرد. رسانهها از این روایت با عنوان هولناکترین گروگانگیری ایران یاد میکنند، آن چنان که نمونهاش در هالیوود هم پیدا نمیشود. روایت کامل ماجرا، اما پر است از، چون و چرا: از بیخبری عالم و آدم از وضعیت این خانواده گرفته تا مرگ مادربزرگ خانواده در دوران گروگانگیری، بدون آن که احدی به رازهای پشت آن پی ببرد...
خبر گروگانگیری را اولین بار همین چند روز پیش، «مرور»، یک رسانه محلی در گیلان، منتشر کرد. آنطور که این رسانه نوشته است خود اعضای خانواده علمخواه خواستهاند برای اولین بار داستان گروگانگیری را افشا کنند. این خانواده میگویند یک باند حرفهای به سرکردگی یکی از آشنایانشان، از ۱۵ بهمن ۱۴۰۰ تا ۹ تیر ۱۴۰۳ آقای علمخواه، همسر، سه فرزند و پدر مادر و خواهر برادر همسرش را گروگان گرفتند.
این خانواده میگویند گروگانگیرها در این مدت با استفاده از داروهای روانگردان و خوابآور، آنها را تحت کنترل داشتند و تمام اموال این خانواده را به شکل قانونی تصاحب کردند. مادر همسر آقای علمخواه در این مدت از دنیا میرود و آنها اکنون ماههاست که با صدمات روانی این حادثه دست و پنجه نرم میکنند.
داستان گروگانگیری سه سالهها این خانواده رشتی جزئیات جالبی دارد که آن را ترسناکتر هم میکند، اما در عین حال پرسشها و ابهامات بسیاری را بر میانگیزد.
۲۹ ماه بیخبری از یک خانواده، بدون پیگیری حتی یک نفر
«مرتضی علمخواه»، پدر این خانواده، وکیل است. او به عنوان یک وکیل دادگستری طبیعتا پرونده و موکل و همکارانی داشته است. با این حال، هیچ اشارهای نشده است که چطور در این سه سال حتی یک نفر هم از محل کار به غیبت ناگهانی او شک نکرده است. اگر شبیه هر وکیل دیگری، آقای علمخواه مشغول وکالت بوده و موکلانی داشته که به خاطر آنها در دادگاه حاضر شود، چطور مقامات قضایی برای پیگیری غیبت او در جلسات دادگاه کاری نکردهاند؟
این در حالی است که عدم حضور در دادگاه برای وکلا تخلف محسوب شده و میتواند شامل توبیخ یا در مراتب بالاتر مشمول مجازات انفصال از خدمت شود. تمامی فرایندهای حقوقی دفاع از موکل تا برخورد با تخلف وکلا به آنها ابلاغ میشود. مشخص نیست که در طول این سه سال، فعالیت کاری پدر خانواده به چه صورت تحت تاثیر قرار گرفته است. خانواده علمخواه اظهار داشته که گروگانگیرها به زور چاقو و شکنجه آنها را مجبور میکردند فامیل و آشنایان را به بهانهای دست به سر کنند. با این حال، خواهر و برادر و بستگان خود آقای علمخواه چطور با چند پیامک و تلفن به غیبت یک شبه او مشکوک نشدهاند؟
بگذریم از این که خواهر و برادر همسر او هرکدام شغل و خانوادهای داشتند که حتی آنها هم پیگیر وضعیت گروگانها نشدهاند. افزون بر این، چطور همسایهها به رفتوآمد مرتب غریبهها به این خانه آن هم بدون این که اثری از اسبابکشی خانواده علمخواه باشد، مشکوک نشدهاند. این که چرا هیچیک از مسئولان مدرسه یا آموزش و پرورش غیبت طولانیمدت سه فرزند دانشآموز این خانواده، آن هم وسط سال تحصیلی را پیگیری نکردهاند، نقطه ابهام دیگری است.
آزادی با وثیقه متهمان، بدون هیچگونه پیگیری قضایی؟!
پدر خانواده در مصاحبه با روزنامه جامجم و مرور اعلام کرده است که گروگانگیرها سوسابقه داشتهاند و پیش از این نیز اقدام به گروگانگیری کرده بودند. جامجم بر اساس اظهارات مرتضی علمخواه که به پرونده قضایی استناد کرده، نوشت: «براساس محتویات پرونده، این باند فعالیت خود را از هشتگرد آغاز کردند.
نحوه آشنایی نیز به این شکل بود که زن سرکرده گروگانگیران حسابدار شرکتی در هشتگرد بود که پس از نفوذ و به دست آوردن اطلاعات لازم، صاحب کارخانهای که در آن کار میکرد را به همراه سایر اعضای باند به گروگان گرفت. آنها در مدت ۱۰، ۱۲ روز نجات پیدا کردند و گروگانگیران نیز دستگیر، اما با قرار وثیقه آزاد شدند.»
بر اساس قانون، مدت زمان آزادی با وثیقه بستگی به روند قضایی پرونده دارد. در صورتی که دادگاه به تاخیر بیافتد یا تحقیقات بیشتری نیاز باشد، مدت زمان آزادی نیز ممکن است طولانیتر شود. اما در هر صورت، متهم باید تا زمان برگزاری دادگاه و صدور حکم نهایی در دسترس مقام قضایی باشد. با توجه به اظهارات آقای علمخواه، مشخص نیست آیا گروگانگیرها در طول این سه سال در دسترس مقام قضایی بودهاند یا اصلا دادگاهی برای پرونده اول آنها در این مدت برگزار شده است. فعالیتها و اقدامات این باند گروگانگیری چطور توجه نیروی انتظامی و مقام قضایی را جلب نکرده است؟
رفتوآمد به بیرون، بدون تلاشی برای نجات یافتن
آقای علمخواه در مصاحبه با سایت مرور گفته است که بیشتر اموال به نام همسرش بوده و مابقی به نام برادر و پدر همسرش که آنها البته با تهدید و ترس در دفترخانه حاضر میشدند تا برای تصاحب اموال، به گروگانگیرها وکالتنامه محضری بدهند. جدای از این، مادر همسر آقای علمخواه در مدت گروگانگیری فوت میکند و گروگانگیرها به مادر، دایی و پدربزرگ خانواده اجازه میدهند در مراسم خاکسپاری شرکت کنند. تمام این قضایا از رفت و آمد گروگانها به بیرون خانه خبر میدهد. چطور میشود آنها حتی یک بار هم برای نجات خود تلاشی نمیکنند که به طریقی دیگران را از وضعیت خود مطلع کنند؟
پزشکی قانونی اصلا از مصرف دارو و اعتیاد مطلع نشده؟!
مادربزرگ خانواده، در خانه بدحال میشود و گروگان گیرها او را به بیمارستان منتقل میکنند. آن طور که اعضای این خانواده گفتهاند، گروگانگیرها برای کنترل آنها از داروهای خوابآور و روانگردان استفاده میکردند به طوریکه همه روزانه ۱۷ ساعت خواب بودند. هرچند زمان فوت مادربزرگ را اعلام نکردهاند، به نظر میرسد در بازه زمانی شروع گروگانگیری تا فوت او، آثار مصرف این دوز از دارو خود را نشان داده باشد. عجیب است که پزشک معالج و پزشکی قانونی به این مسئله پی نبرده و وضعیت او را پیگیری نکرده باشند. معلوم نیست چه چیزی به عنوان علت فوت در گواهی دفن نوشته شده است.
تناقض میان ادعای خانواده و مقام قضایی
جدای از تمام این، چون و چراها، میان آنچه خانواده علمخواه میگوید و آنچه تا امروز از سوی مقامات قضایی اعلام شده، فاصله زیادی است. پس از بازنشر وسیع خبر گروگانگیری خانواده رشتی در رسانهها، خبرگزاری فارس گزارش داد که «بر اساس پیگیری انجامشده از مقامات مسئول، تاکنون اصلا شکایتی با موضوع گروگانگیری مطرح نشده و پروندهای هم تشکیل نشده است.»
روایت پدر خانواده، اما در نقطه مقابل این خبر تمام میشود؛ گویا گروگانها با دستور مستقیم قضایی آزاد میشوند و گروگانگیرها اکنون در بازداشت هستند. مرتضی علمخواه روز شنبه به روزنامه جامجم گفت: «آنها قرار بود پس از فروش و تقسیم پول ما را با قرص برنج یا باز کردن گاز بکشند و بعد بگویند خودکشی دستهجمعی کردهایم، اما ناگهان بر سر تقسیم پول و اموال بینشان اختلاف افتاد و کار به شکایت کشید. وقتی گروگانگیران از یکدیگر شکایت کردند، موبایل آنها در اختیار بازپرس پرونده قرار گرفت.
با تحقیقات انجامشده پلیس متوجه عمق فاجعه و گروگانگیری شد و ما را نجات داد. از تعداد دقیق گروگانگیران اطلاعی ندارم، اما گویا شش هفت نفر دستگیر شده، همگی به جرم خود اعتراف کرده و خواستار بخشش شدهاند.»
هرچند ماجرای گروگانگیری این خانواده رشتی در شبکههای اجتماعی و رسانههای رسمی منتشر شده است، مقامات قضایی و نیروی انتظامی استان گیلان و کشور هنوز واکنشی به این موضوع نشان ندادهاند. به همین دلیل، پرسشهای متعددی درباره صحت و ابعاد این ماجرا بی پاسخ مانده است. نحوه طولانیمدت گروگانگیری بدون هیچ جلب توجهای، رفتوآمد به بیرون برای انتقال سند و فوت یکی از اعضای خانواده بدون تلاشی برای نجات یافتن، و تناقض روایتها از مهمترین نقاط ابهام این داستان است.
عدهای گمان میکنند که اختلافات سیاسی یا مالی بر سر موضوعی خاص علت اصلی سر و هم کردن این داستان است و عدهای با ترس و ناراحتی نسبت به این اتفاق، با آنها همدردی میکنند. در هر حال، تا زمان ارائه توضیحات رسمی از سوی نهادهای مسئول، نمیتوان درباره این ماجرا قضاوت قطعی داشت.
منبع: فرازدیلی
خر خودتی