تاریخ انتشار: ۱۲:۲۹ - ۲۷ دی ۱۴۰۳

روایت رفیقدوست از دلیل حمایت مرحوم هاشمی از جریان بهزاد نبوی

رفیقدوست گفت: به آیت الله هاشمی گفتم چرا از جریان بهزاد نبوی بیشتر حمایت می‌کنی گفت تو عقلت نمی‌رسد. گفت شما من را رهایم نمی‌کنید.

روایت رفیقدوست از دلیل حمایت مرحوم هاشمی از جریان بهزاد نبوی

رویداد۲۴| محسن رفیقدوست، اولین وزیر سپاه و مبارز دوران انقلاب که روزگار ۸۴ سالگی خود را سپری می‌کند، چند روز مانده به هشتمین سالگرد رحلت آیت الله هاشمی مهمان ما در «کافه خبر» بود. او در این گفت‌و‌گو به بیان خاطرات خود از آیت الله هاشمی پرداخت. بخشی از این گفت‌و‌گو را در ادامه می‌خوانید؛

* مخالفان آقای هاشمی می‌گویند که او جام زهر را به امام نوشاند. قبول دارید؟

درمورد جام زهر، امام نامه‌ای سه ماه بعد نوشته است، البته در جلسه‌ای شبیه به این در صدا و سیما، نامه دوم امام را خواندیم. اصلاً آن جام زهر و همه اینها را پاک می‌کرد. به قدری از رزمنده‌های اسلام و کار‌هایی که در جنگ کردند تعریف می‌کرد که می‌گفتیم آیا او همانی است که نامه قبل را نوشته است؟ امام نشناخته آمد و نشناخته رفت، انسانی عجیب بود. من کره بودم و امام فرمان تشکیل سه نیرو را به محسن رضایی داد.

حتی به من زنگ زدند که زود سفر را تمام کن و بیا. من که آمدم گفتند امام گفته که سه نیرو تشکیل شود. البته امروز می‌فهمیم که امام چقدر عالی گفتند. حضور سپاه در دریا و هوا و فضای سپاه، در این مرحله اخیر، آبرو و حیثیت را حفظ کرد. من خدمت آقای هاشمی رفتم، نظریه‌ای داشت که با نظریه مقام معظم رهبری متفاوت بود. به خدمت امام رفتم و گفتم که فرمان داده‌اید من نبودم و آمده‌ام. آقای رضایی هم می‌گویند شروع کن، دو تا آقایان هم دو نظر دارند. با چه روشی پیش بروم؟ گفت با روش خودت کار را راه بینداز. آقای هاشمی با تشکیل سه نیروی سپاه مخالف بود.

هاشمی گفت شما من را رهایم نمی‌کنید اما...
* آقای رفیقدوست! شما قبل از انقلاب کار مبارزاتی کردید و آقای هاشمی هم در آن جریانات بودند. قدرت سازماندهی ایشان را چطور می‌دیدید؟ باتوجه به این که آقای هاشمی از طرفی با جریان بازار مرتبط بود و از طرفی با جریان روشنفکری و از سوی دیگر با جریان روحانیت. ایشان چطور این جریانات را به هم ربط می‌داد؟

آقای هاشمی سه جریان را اداره می‌کرد. هم روشنفکران، هم بازاری‌ها و هم روحانیون. یادم است که به من گفت که فردی، که نمی‌خواهم اسمش را ببرم، چون مشهور نشد ولی مسئول شد، کمونیست است. به نحوی در دانشگاه تهران برو و با آشنایانی که داری بحثی با او شروع کن که ببینی کمونیست است یا نه. او را در دانشگاه پیدا کردم و بحثی هم باهم کردیم. به آقای هاشمی گفتم که نفهمیدم کمونیست است ولی فهمیدم مسلمان نیست (خنده). دقت روی این مسائل داشت و از همه ابزارهایش استفاده می‌کرد. در طیف ما کمتر مخالف داشت. همه دوستش داشتند و او را می‌شناختند.

بعد از انقلاب که سر کار بودم و در دولت بودم، یک روز به او گفتم که آ شیخ اکبر، همه به او این عنوان را می‌گفتیم و عفت خانم هم همین را دوست داشت، از سال‌های قبل با او بوده‌ایم. چرا از آن جناح که در راس آن آقای بهزاد نبوی بود بیشتر حمایت می‌کنی تا ما؟ گفت تو عقلت نمی‌رسد؟ شما که من را رها نمی‌کنید. شما را هر کاری کنم رهایم نمی‌کنید. با من قهر می‌کنید، بدتان می‌آید ولی رهایم نمی‌کنید، چون ریشه دارید. من الان تکلیف خودم می‌دانم که آنها را هم جذب کنم. همین کار را هم کرده بود. هنر جذبش هنر بالایی بود.

خبر های مرتبط
خبر های مرتبط
گوناگون
نظرات شما