قیمت دلار؛ کابوس مشترک مردم | وضعیت بازار طلا و ارز چه تاثیری بر روح و روان مردم گذاشته؟
رویداد۲۴| سیر صعودی در بازار دلار و ارز چنان شتاب گرفته که مردم نه تنها به خرید، بلکه به پیگیری اخبار هم نمیرسند! جا ماندن مردم از نرخ دلار و طلا و سکه، اما موضوع سادهای نیست و علاوه بر اقتصاد معیشت خانوادهها، بر وضعیت روح و روان جامعه هم اثر دارد.
روزنامه اصلاح طلب هممیهن در شماره امروز خود به بررسی این آثار پرداخته و نوشته: «مردم هر روز، بیش از آنکه حال هم را بپرسند، با حیرت و نگرانی از قیمت دلار و طلا میگویند و از هم میپرسند: «حالا چه میشود؟»، بعضی از سطور تذکرةالاولیا وام گرفتند و نوشتند: «چگونه باشد حال قومی که در دریا باشند و کشتی بشکند و هر یکی بر تختهای بماند؟» و بعضی از ناامیدی، افسردگی و حال بد، از اینکه ادامهدادن برایشان سخت شده؛ یک کابوس جمعی.»
مریم زارعیان، جامعهشناس و پژوهشگر مسائل اقتصادی گفته: «در حال حاضر نرخ دلار تبدیل به شاخص امیدواری به جامعه شده، یعنی هر میزان جامعه احساس امنیت کند و چشمانداز مثبتتری از آینده ترسیم کند، این نرخ وضعیت باثباتتری هم دارد، اما زمانی که امنیت روانی جامعه دستخوش ناآرامی میشود و افراد احساس میکنند وضعیت در حال وخیمشدن است، این وضعیت در تلاطمهای نرخ ارز خودش را نشان میدهد، یعنی قبل از اینکه مخاطره روی خودش را به بازار نشان دهد، این استرس و فشار به جامعه وارد یا از سوی آنها احساس میشود؛ بنابراین یک چرخه باطل از نگرانی نسبت به آینده تشکیل میشود و درنهایت تقاضای بیشتر برای خرید دلار و افزایش نرخ دلار ایجاد میشود.»
او تاکید میکند: «هرچقدر جامعه سرخوردهتر از اصلاح وضعیت موجود و حل بحرانها شود، نارضایتیها افزایش پیدا میکند و احتمال بروز ناآرامیها و اعتراضات اجتماعی هم افزایش مییابد. برای جلوگیری از این وضعیت، دولت باید به وعدههایش عمل کند و این را بداند که حجم بحرانهای اقتصادی بهقدری بالاست که تعلل در رفع آنها نه به صلاح حاکمیت است، نه جامعه؛ چراکه در گذشته هم شاهد بودیم که نگرانی جدی جامعه برای رفع حداقلهای زیستی، میتواند بهسرعت به بحرانهای اجتماعی و سیاسی تبدیل شود.»
امیرحسین جلالی، روانپزشک اجتماعی گفته: «مردم شرایط را خطرناک میبینند و نمیتوانند آمارهای دولتی را باور کنند، همین مسئله سبب میشود خریدهای هیجانی کنند، به سلامتیشان کمتر توجه کنند، سیگار بیشتری بکشند، الکل تقلبی مصرف کنند و احساس عاملیت نداشته باشند.
آنها این تصور را دارند که نمیتوانند زندگی خودشان را تغییر دهند، احساس گناه و بیعرضهگی میکنند و اگر دست به خودکشی نزنند، به سمت خودکشی خاموش و منفعل میروند. آنها اگر بتوانند غذا تهیه کنند، رژیمشان را بهدرستی رعایت نمیکنند، زندگی پرتنش و بیبرنامهای خواهند داشت، پرخطر رانندگی میکنند، بد میخوابند و. یک جامعه زمانی میتواند تنگناها را تاب بیاورد که ببیند پشت سیاستگذاریها، تفکر درستی وجود دارد، آن زمان است که میتواند محدودیتها را تحمل کند و قانع شود که فردا میتواند به یک کامیابی برسد.»
بهرام صلواتی، پژوهشگر ارشد مهاجرت و بنیانگذار رصدخانه مهاجرت ایران نیز گفته: «در وضعیت بیثباتی اقتصادی، افراد برای دو تا سه ماه آینده هم چشمانداز روشنی از وضعیت ندارند، مثلاً یک گوشی تلفن همراه یا یک خودرو را نمیتوانند بخرند و این مسئله روی امید به زندگیشان تاثیر میگذارد. ما قبلاً برای ناامیدی پسوندی استفاده نمیکردیم، اما شرایط آنقدر بیثبات شده که حالا از آینده نامطمئن ناامید شدهایم، به همین دلیل است که افراد مهاجرت کرده و برای ماندن در کشور دیگر، مصممتر میشوند. آنها ترجیح میدهند که یکبار هزینه زیادی کنند، اما برای سایر عمرشان، در آرامش باشند. زندگی آنها در ایران هر روز، هر ساعت و هر ماه، در قالب تورمهای چندده درصدی که تصور میشود به بالای ۱۰۰ درصد هم برسد، مانند قطرههای آب، تبخیر شود.»
او تاکید کرده: «ما هنوز نوک کوه یخ را میبینیم و اثرات آن را در آینده نزدیک خواهیم دید.»