داستان خوابیدن مهرعلیزاده در پارک
محسن مهرعلیزاده در یادداشتی برای ویژهنامه نوروزی «نسیم بیداری» در مورد خاطره خود از نوروز مینویسد: در دو مقطع از سال یعنی تاسوعا و عاشورا و عید نوروز معمولا اهالی شهر مراغه هرکجا که باشند خود را به این شهر می رسانند. در 29 بهمن سال 56 که مصادف با چهلم فاجعه 19 دی قم بود، در بسیاری از شهرها و نقاط کشور مجلس ختم و سوگواری برگزار شد. در شهر تبریز نیز قرار بود مردم در مسجد قزللی تجمع کنند. ما آن زمان در تبریز دانشجو بودیم و با علما برای برگزاری مراسم چهلم هماهنگیهای لازم را انجام دادیم. در چهلم شهدای قم موج مردمی شدن انقلاب آغاز شد و از دانشگاه و حوزه به بطن جامعه رسید.
باتوجه به آنکه امکان نداشت در روزهای عید از مراغه خارج شوم، آن سال
چون دانشجوی دانشگاه تبریز بودم و در ماجراها حضور داشتم، بلافاصله پس از
قیام مردم تبریز تحت تعقیب قرار گرفتم و به همین دلیل به قول معروف مجبور
شدم خودم را گم و گور کنم. همین باعث شد نتوانم ایام نوروز به مراغه بروم و
به ویژه تحویل سال را نتوانستم در مراغه باشم و به همراه خانواده به سمت
مشهد رفتیم.
به یاد دارم که در مسیر در بهشهر شب را در پارک خوابیدیم
چون به هتل هم نمی توانستیم برویم. هتل شناسنامه می خواست و ممکن بود لو
برویم. شب حدود ساعت یازده دوازده بود که هر کسی برای خودش بساطی پهن کرد و
گوشهای خوابید. همان شب، شب تحویل سال بود.
من به واسطه شغل و
پستهایی که داشتم مسافرتهای بسیاری به شهرها و کشورهای مختلف داشتهام و
به هتلهای بسیار خوبی رفته ام اما هیچ یک به شیرینی آن یک شب که در پارکی
در بهشهر خوابیدیم نیست. ما که همیشه در شب تحویل سال جمعهای خانوادگی
گرمی داشتیم آن شب خیلی غریبانه و مظلوم در پارک بساط کردیم و خوابیدیم.