گزارش رویداد۲۴ به مناسبت تولد کارگردان مطرح سینمای ایران
داریوش مهرجویی در گرداب تلخی بیپایان فیلمهای بد
داریوش مهرجویی برای سالها موفقترین کارگردان در میان کارگردانان پیش کسوت سینمای ایران بود. منهای عباس کیارستمی که فیلمهایی خارج از جریان اصلی سینمای ایران میساخت و سبک منحصربه فرد خودش را داشت مهرجویی تنها کارگردانی از میان کارگردانان قدیمی سینمای ایران بود که توانست خیلی زود خودش را با شرایط جامعه ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی تطبیق دهد و تا سالها فیلمهای مهمی بسازد.
رویداد۲۴- مازیار وکیلی: داریوش مهرجویی برای سالها موفقترین کارگردان در میان کارگردانان پیش کسوت سینمای ایران بود. منهای عباس کیارستمی که فیلمهایی خارج از جریان اصلی سینمای ایران میساخت و سبک منحصربه فرد خودش را داشت مهرجویی تنها کارگردانی از میان کارگردانان قدیمی سینمای ایران بود که توانست خیلی زود خودش را با شرایط جامعه ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی تطبیق دهد و تا سالها فیلمهای مهمی بسازد.
موج نوی سینمای ایران را مهرجویی و کیمیایی پایهگذاری کردند. سبک، شکل و ساختار فیلمهای این دو نفر خیلی با هم متفاوت بود، اما هر دو توانستند با ساخت گاو و قیصر سینمای ایران را متحول کنند. تا پیش از این دو فیلم جریان اصلی سینمای ایران تحت تاثیر فیلمفارسیها قرار داشت و تک و توک تلاشهای روشنفکران ایرانی برای ساخت آثاری متفاوت راه به جایی نبرده بود.
خشت و آئینه، فریدون در تخت جمشید و جنوب شهر تلاشهای روشنفکران ایرانی برای ساخت آثار متفاوت در سینمای ایران بودند که همگی با شکست مواجه شدند. این فیلمها فارغ از کیفیتشان نتوانستند موجی راه بیاندازند. این مهرجویی و کیمیایی بودند که نیم قرن پیش با ساخت گاو و قیصر توانستند سینمای متفاوت ایران را پایهریزی نمایند.
گاو که از مجموعه داستانهای عزاداران بَیَل اقتباس شده بود با تمام ضعفهایش توانست وجه دیگری از سینمای ایران را به مخاطبان جدی سینما عرضه کند. فیلمی بود به شدت روانکاوانه که به مدد بازی استثنایی عزتالله انتظامی استحاله شخصیت اصلیاش بینقص از کار در آمده بود. فیلم یک خرق عادت کامل برای سینمای ایران بود. جایی خارج از جریان اصلی ایران میایستاد، بازیگرانش نه ستارههای سینمای فارسی که بازیگران تحصیلکرده تئاتر بودند و داستانش نه در کافهها و محیطهای شهری که در روستایی دورافتاده اتفاق می افتاد. این برای تماشاگری که به دیدن رقص و آواز و بزن بزن سینمای فارسی عادت کرده بود یک آشنازدایی کامل بود.
با گاو سینمای روشنفکری صاحب نمونه مناسبی برای عرضه به مخاطب شد و توانست اولین حضور جدی سینمای ایران در جشنوارههای خارجی را رقم بزند. هر چند نباید این نکته را از نظر دور داشت که اگر فروش بینظیر قیصر نبود ممکن بود گاو هم به سرنوشت فیلمهایی همچون خشت و آئینه و سیاوش در تخت جمشید دچار شود. فروش و استقبال همه جانبه از قیصر بود که گاو را هم در کانون توجه قرار داد. هر چه بود مهرجویی توانست با گاو بدل به مهمترین کارگردان سینمای ایران در کنار کیمیایی شود.
مهرجویی بعد از گاو در همان راستا به فعالیت ادامه داد. فیلمهای متفاوتی ساخت که اگر چه به لحاظ کیفیت آثار یکسانی نبودند اما اعتبار او را به عنوان کارگردانی متفاوت حفظ کردند. بهترین فیلم مهرجویی در سالهای پیش از انقلاب بدون شک دایره مینا است. فیلمی سرد و تیره و تار درباره تزریق خونهای آلوده به بیماران بیمارستانها. مهرجویی با روایتی سرد و بیپیرایه داستان استحاله پسری را تعریف میکرد که درگیر بازار سیاه خونهای آلوده میشد و از طریق این درگیری خودش تبدیل به جزئی از آن سیستم آلوده میشد. تاثیرگذاری دایره مینا علیرغم اکران کوتاهش بسیار بالا بود. این تاثیر گذاری به حدی بود که برخی اعتقاد دارند تشکیل سازمان انتقال خون پس از اکران جنجالی این فیلم به جریان افتاد.
مهرجویی تنها کارگردانی بود که با کمترین حاشیه و افت به سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی پا گذاشت. بعد از فیلم توقیفی و فراموش شده حیاط پشتی مدرسه عدل آفاق/مدرسهای که میرفتیم مهرجویی یکی از بهترین کمدیهای تاریخ سینمای ایران را ساخت. اجاره نشینها یکی از بهترین کمدیهای تاریخ سینمای ایران است.
مهرجویی داستان روشنفکرانه و نمادپردازانهاش را در اوج تعریف میکند.این یکی از معدود دفعاتی است که یک خالق در سینمای ایران توانسته نمادهایش را در دل یک داستان درست روایت شده جا دهد. نمادهای مدنظر مهرجویی در اجاره نشینها با اینکه کاملاً قابل شناسایی هستند اما آزار دهنده نیستند. اجاره نشینها انقدر روایت درست و شوخیهای بامزه داشت که نخواهد از نمادهایش بیش از حد لازم استفاده (بخوانید سوءاستفاده) کند. علاوه بر این اجاره نشینها چند غافلگیری اساسی برای تماشاگران ایرانی داشت. یکی از این غافلگیریها صحنه رقصیدن اکبر عبدی بود که در آن سالها به مثابه یک بمب عمل کرد و گیشه را ترکاند.
مهرجویی بعد از چند سال و فیلمی فراموش شدنی (شیرک) یکی از جنجالیترین و سوءتفاهم برانگیزترین فیلمهای سینمای ایران را ساخت، هامون. هامون هم جوایز اصلی جشنواره فجر را درو کرد، هم منتقدان ستایشش کردند و هم مردم از آن استقبال بینظیری به عمل آوردند. عشق و علاقه به هامون تا به امروز ادامه دارد. عدهای هامون باز شدهاند. قسمتهای مختلف فیلم را حفظ کردند. ادای مهشید و هامون را درآورند و سعی کردند شبیه آنها باشند. اما تمام این موفقیتها باعث نمیشود هامون را فیلم خوبی بدانیم. هامون فیلم بدی است. نگارنده پس از بارها تماشای هامون هنوز نفهمیده درد اصلی هامون چیست؟ نفهمیده چرا هامون باید طوری رفتار کند که باعث شود مهشید از او منزجر شود؟ علی عابدینی کیست که هامون انقدر رویش تعصب دارد؟ چرا هامون او را مراد خود میپندارد؟ اصلاً چرا چنین آدمی با چنین رفتاری باید نماد روشنفکری در سینمای ایران باشد؟ مشتاقان و هواداران فیلم هامون البته به این مسائل کاری ندارند. آنها هامون و ادا و اطوارهایش را(که به مدد بازی بینظیر خسرو شکیبایی جذاب از کار درآمده) دوست دارند.
هامون یک راه میانبر برای روشنفکر شدن است. با تقلید از هامون میشود جلب توجه کرد و روشنفکر شد. دوستی داشتیم که هامون بازی طراز اول بود. انقدر عاشق هامون بود که رفت ترس و لرز کیرکهگور را خرید تا مثل هامون شود. اما نه از کتاب چیزی فهمید و نه روشنفکر شد. هامون به خاطر همین القائاتش فیلم بدی است. کسانی که از آشفتگی امروز فیلمهای مهرجویی شاکی هستند باید ردپایش را در هامون جست و جو کنند. مهرجویی بعد از هامون سراغ زنان رفت و ملودرامهایی شهری با محوریت زنان ساخت که نقطه اوجش بدون تردید لیلا است. مهرجویی در لیلا از دل داستانی ساده و خالهزنکی که روی کاغذ حتی ارزش مطالعه ندارد یکی از پیچیدهترین ملودرامهای سینمای ایران را خلق کرد. مهرجویی با تاکید روی بیپناهی لیلا بدون اینکه به دام سانتیمانتالیسم بیافتد او را به یکی از خاصترین قهرمانهای سینمای ایران بدل کرد. بخشیدن وجوه عارفانه به لیلا باعث میشد، تسلیم و رضای لیلا او را به عالم بالاتر وصل کند و لیلا بدل به یک عارف عامی شود.
بعد از لیلا افت مهرجویی شروع شد. میکس، دختر دایی گمشده و حتی فیلم ستایش شده درخت گلابی فیلمهای خوبی نبودند. مهمترین فیلم این سالهای مهرجویی که زیادی تحویلش گرفتند مهمان مامان است. مهمان مامانی که کپی ضعیف و عامیانهای از اجاره نشینها بود. بعد از توقیف سنتوری مهرجویی نزول کرد. فیلم به فیلم بدتر شد. فیلمهایش بدل شد به کمدیهای ناخواسته. از همه بدتر واکنش مهرجویی به نقدها بود. او همه منتقدان را بیسواد و نادان خواند و تاکید کرد آثارش عالی هستند. این اصرار بیهوده به فیلم ساختن و ستایش بیدلیل برخی هواداران باعث شد مهرجویی کاریزمای خودش را از دست بدهد و بدل به کپی کیمیایی شود. دو کارگردانی که زمانی پایه گذار سینمای متفاوت ایران بودند امروز در گرداب تلخی بیپایان فیلمهای بدی که میسازند گیر افتادهاند. به نظر میرسد مثل کیمیایی باید کار مهرجویی را هم تمام شده دانست. از این ذهنهای آشفته فیلم خوب بیرون نمیآید.