تاریخ انتشار: ۱۸:۴۵ - ۲۳ اسفند ۱۳۹۶

روایت محمد محمدعلی از مجله کارنامه

مجله ادبی کارنامه، سال 1377 کارش را با سردبیری هوشنگ گلشیری آغاز کرد و تا آخرین ماه‌های فعالیت دولت اصلاحات منتشر شد. محمد محمدعلی داستان‌نویس پیشکسوت و عضو تحریریه این مجله، روایتی از انتشار کارنامه به دست داد.

رویداد۲۴-مجله ادبی کارنامه، سال 1377 کارش را با سردبیری هوشنگ گلشیری آغاز کرد و تا آخرین ماه‌های فعالیت دولت اصلاحات منتشر شد. محمد محمدعلی داستان‌نویس پیشکسوت و عضو تحریریه این مجله، روایتی از انتشار کارنامه به دست داد.   آنچه از شروع همکاری‌ام با مجله کارنامه به یاد دارم از این قرار است؛ نخست ‌نگار اسکندرفر با همراهی و همدلی شهریار وقفی‌پور آستین همت بالا زدند و یک جلسه نقد و بررسی برای رمان تازه منتشر شده «برهنه در باد» برپا کردند. شرح آن در شماره 19 (خرداد 1380) مجله چاپ شد. به‌نظرم خوشامدگویی و معارفه‌ خوبی بود. من آن زمان از این اقدام به‌عنوان پهن کردن فرش قرمز تعبیر کردم. حالا پس از این همه سال شاید بهتر باشد بگویم با آن سفره رنگین صداقت و مدیریت نمک‌گیرم کردند. همه‌چیز با رویی خوش و دلی پر از مهر و صفا همراه بود. من از شماره 20 تا 49 (بسته شدن اجباری مجله) افتخار همکاری با بانویی مدیر و مدبر و جمعی صمیمی و کاربلد را تجربه کردم. به باور و یقین من خیلی مهم بود که هیأت تحریریه از آغاز تا پایان راه به‌رغم اختلاف سلیقه‌ها و عقیده‌ها بی‌هیچ تنش دست و پاگیر توانستند به کارشان ادامه دهند.

 

چون اغلب با جوانان سروکار داشتیم خود را موظف می‌دیدیم دموکرات باشیم. طبعاً در آن جو دوستانه و منظم، دریافت تازه‌ای نیز از معنای حقوق فردی و احترام متقابل به دیگران را تجربه کردیم. تجربه‌ای ناب که از خاستگاه مدیر و صاحب‌امتیاز و دبیر تحریریه‌ برمی‌خاست. در آن سال‌ها عمده کار من ایجاد فضایی مناسب در انتخاب داستان در انواع سبک‌های ادبی بود. این خود نوعی سیاستگذاری براساس چندصدایی محسوب می‌شد. صفحات داستان را متعلق به همه سلیقه‌ها می‌دیدم. حفظ تشخص نویسندگان، سرلوحه انتخاب‌هایم قرار می‌گرفت. در نتیجه هر داستانی با هر مضمون و محتوا و فرمی که از نظر نثر به حد مقبولیت یا بهتر بگویم به حد نصاب نمره قبولی می‌رسید برگزیده می‌شد و می‌رفت در نوبت چاپ. هرگز داستان‌هایی را که نیاز به ویرایش جدی و اصلاح ساختاری داشت انتخاب نمی‌کردم تا مثلاً آن قدر روی آن کار کنم که به سلیقه خودم نزدیکش کنم. آنچه که برای ارسال‌کنندگان داستان جا انداختم، یا سعی می‌کردم جا بیندازم این بود که من و ما اگر داستان نویسیم باید داستانی داشته باشیم و کمتر ادا و اطوار در بیاوریم و به حاشیه‌ها دامن بزنیم.

 

روی هیچ سبک و فرمی تأکید نمی‌کردم. چرا که حوادث داستانی بی‌شمارند و قالب‌های گفتاری و نوشتاری هم فراوان. تئوری‌ها چشم به حوادث عینی و ذهنی نویسنده دارند. داستان‌نویس اگر مضمون و محتوایی درخور توجه داشته باشد، فرم‌ها اعم از قدیم و جدید هستند که خود را با مضمون و محتوای داستان تطبیق می‌دهند. به‌طور خلاصه سعی می‌کردم بگویم طبیعت داستان‌نویسی با طبیعت زندگی مطابقت دارد. هیچ جمله‌ای را بدون اطلاع نویسنده حذف نکردم. بارها به شهرستان‌ها تلفن زدم و با نویسندگان جوان صحبت کردم و گفتم که چرا نمی‌توانم مثلاً این جمله را چاپ کنم. جهان دموکرات داستان حکم می‌کرد. من نیز در وظیفه‌ای که بر عهده داشتم باید دموکرات می‌بودم و صفحات داستان را صرفاً با سلیقه خودم نبندم.

نظرات شما