چطور چرندیات رئیس مان را به پرسش بکشیم بدون اینکه از ما عصبانی شود؟
رویداد۲۴-حتمالاً همۀ ما دور و برمان آدمهایی داریم که ید طولایی در چرندگویی دارند و از سیاست بینالملل تا پزشکی و فضانوردی و تاریخ و الاهیات برایمان میبافند. در چنین اوضاعی لازم است استراتژی دقیقی برای مبارزه با چرندیات بچینیم.گروه اندیشه:
آندره اسپایسر، استاد رفتار سازمانی در دانشگاه لندن است. او کتاب «جستوجوی ناامیدانۀ خویشتنسازی: یک سال در جنبش بهینهسازی» را با همکاری کارل سدرستروم نوشته است. چرندیات کسبوکار نیز تازه ترین اثر او است. دسامبر ۲۰۱۷، او یادداشتی را با عنوان «How to fight work bullshit (and keep your job and your dignity)» در وبسایت ایان منتشر کرد و اخیرا این یادداشت با عنوان «آیا راهی برای مقابله با چرند گویی وجود دارد؟» توسط میلاد اعظمی مرام به فارسی برگردانده شده و در سایت ترجمان منتشر شده است. در ادامه گزیده ای از آن ارائه می شود:
احتمالاً همۀ ما دور و برمان آدمهایی داریم که ید طولایی در چرندگویی دارند و از سیاست بینالملل تا پزشکی و فضانوردی و تاریخ و الاهیات برایمان میبافند. اما بدبختی واقعی از آنجا شروع میشود که آن چرندگو رئیسمان باشد، یعنی در موقعیتی قرار میگیریم که باید حرفهایش را جدی بگیریم و به توصیههایش عمل کنیم. در چنین اوضاعی لازم است استراتژی دقیقی برای مبارزه با چرندیات بچینیم.
فانیا پاسکال، دوست و معلم زبان روسی ویتگنشتاین، در پاورقی کوتاهی در کتاب «در باب چرندیات گفتوگوی لودویگ ویتگنشتاین با فانیا پاسکال» را، نقل می کند: «لوزۀ خودم را درآورده بودم و در بیمارستان ایولین دلم به حال خودم میسوخت. ویتگنشتاین تماس گرفت و منم نالیدم: ’حس سگی را دارم که زیرش گرفتهاند‘». ظاهراً ویتگنشتاین دلآزرده شد و گفت: «هرگز حس سگی که زیرش گرفتهاند را درک نمیکنی».
بهظاهر واکنش ویتگنشتاین نه تنها عجیب، بلکه گستاخانه است. اما چرا این فیلسوف بزرگ چنین رفتاری کرد؟ پاسخ این است که ویتگنشتاین در سراسر حیاتش «انرژی فلسفی خود را عمدتاً وقف تشخیص و مبارزه بر سر چیزی کرد که آن را اَشکال نهان و مخرب ’مهملات میدانست». ویتگنشتاین از سخن پاسکال «دلآزرده شد»، زیرا «سخنش پیوندی با توصیف واقعیت نداشت». او «حتی نگران این هم نبود که بیانش درست باشد». اگر قرار باشد هرگاه چرندی شنیدیم مانند ویتگنشتاین رفتار کنیم، احتمالاً زندگی برایمان بسیار دشوار خواهد شد.
به جای پیروی از ویتگنشتاین، راههایی مؤدبانهتری هم هست که بگوییم این حرفها چرند است. قدم نخست این است که با آرامش ببینیم قرائن چه میگویند. احتمالاً این رفتار دیدگاههای مخاطبمان را تعدیل کند، حتی اگر نتایج قطعی نباشند. قدم دوم این است که بپرسیم نحوۀ عملکرد ایدۀ آنها چگونه است. فرانک کیل و لیونیت روزنبلیت از روانشناسان دانشگاه ییل، وقتی از پاسخدهندگان خود پرسیدند از یک تا هفت چه امتیازی به معلوماتشان دربارۀ چیزهای روزمره نظیر توالت میدهند، بیشترشان امتیازی حدود چهار یا پنج به خود دادند. اما وقتی از آنها پرسیدند یک توالت چطور کار میکند، امتیازشان به آشنایی با توالت را به زیر سه کاهش دادند. راه دیگر ساکتکردنشان این است که از چرندگویان بسیار مطمئن بپرسید نحوۀ عملکرد ایدۀ آنها چگونه است. نهایتاً از چرندگویان بخواهید منظورشان را صریح بگویند. چرندگویان ماهر مدام از «الفاظ دهنپرکنی» نظیر «جهانیشدن»، «حساسیتزایی» و «بهینهسازی» استفاده میکنند. رفتن به فراسوی واژگان بیمصرف به ما کمک میکند تا حرف حساب را از سخنان بهظاهر شکیل تشخیص دهیم.
اینکه یک همکار را مؤدبانه به پرسش بکشیم یک چیز است، اما بهچالشکشیدن چرندیات دوستان دبیرستانی از آن مشکلتر است. چندین دهه مطالعه نشان میدهد که مردم به بازخوردهای مثبت پاسخ میدهند و بازخوردهای منفی را نادیده میگیرند. اما فردریک اَنسل از کینگز کالج لندن دریافته است هرگاه مخالفتها متمرکز بر آینده باشند، مردم دوست دارند آنها را بشنوند. بنابراین، به جای اینکه بر چرندی تمرکز کنیم که ممکن است جوانی در گذشته گفته باشد، بهتر است بپرسیم چگونه میتوان این چرندیات را در آینده به حداقل رساند.
اما چگونه میتوان چرندیات مافوقمان را به پرسش بکشیم بدون آنکه باعث خشم او شویم؟ پژوهش ایتن بریس از دانشگاه تگزاس در شهر آستین راهحلهایی ارائه میدهد. او دریافت که شیوۀ کارکنان در پرسیدن بسیار مهم است؛ پرسشهای «چالشی» با تنبیه همراه میشدند، اما پرسشهای دلسوزانه را گوش میدادند. بنابراین، به جای اینکه به رییس خود گیر بدهید و بگویید: «نمیتوانم این چرندیات شما را باور کنم»، بهتر است یادآور شوید: «باید ببینیم قرائن چه میگویند، بعد کمی تغییرش میدهیم تا بهتر شود.»
دفعۀ بعدی که با یک چرند مواجه شدید، وسوسه میشوید مؤدبانه آن را نشنیده بگیرد. اما این کار صرفاً به چرندگویان زبردست زمان و مجال میدهد. یا وسوسه میشوید از ویتگنشتاین پیروی کنید و با آن بجنگید. بدبختانه، چرندگویان معمولاً از مقابلۀ آشکار تأثیر نمیپذیرند. ظاهراً مؤثرترین تاکتیک در جنگ با سخنان پوچ این است که غیر مستقیم به چرندگوی مورد نظر حمله کنیم و پرسیدنهای خود را نه به صورت ابطال و انکار، بلکه بهعنوان اصلاحات جزیی سازنده مطرح نماییم. بدین طریق میتوانید از درون معایب را برطرف کنید نه با عصبانیت و از بیرون .