تاریخ انتشار: ۰۸:۴۱ - ۲۹ خرداد ۱۳۹۷
حاتم قادری:

منتقد شریعتی هستم چون او را جدی گرفته‌ام

شریعتی «وانمودگر» بسیار بزرگی است و این می‌تواند برای آینده ما خطرناک باشد چراکه گزاره‌هایی که او در وضعیت خطابه عنوان می‌کند و وانمودهایش می‌تواند تا دو سه دهه برای برخی مسلم و موجه جلوه کند.

رویداد۲۴ زمانی که جوانی بیست ساله بودم با شریعتی به عنوان یک متفکر و اصلاح‌طلب دینی آشنا شدم. البته از شریعتی با توجه به زمانه‌ای که در آن می‌زیست توقع خوانش انتقادی از دین ندارم؛ اما پرسش جدی من به آراء او این است که چقدر تصویری که شریعتی از دین ارائه می‌دهد با مستندات تاریخی قابل انطباق است؟

 من منتقد شریعتی هستم چون او را جدی گرفته‌ام. اغلب کسانی که درباره شریعتی صحبت می‌کنند، شریعتی را از بنیاد و متن تعامل و تأمل دینی بیرون می‌آورند و درباره شریعتی به گونه‌ای سخن می‌کنند که گویی، اندیشه‌ورزی بیرون از متن دین است.

نقد من به شریعتی این است که دلبخواهانه گزاره، آیه یا روایت‌هایی را از دل دین بر می‌گزیند و آن آیات و روایات را از تفاسیر رویایی آکنده می‌کند؛ به عنوان مثال، وقتی گزاره‌هایی را در خصوص «ناس» ارائه می‌کند و از عرفان، آزادی و برابری سخن می‌گوید، چگونه می‌تواند این گزاره‌ها را مستند کند؟ شریعتی تصاویری را بدست داد که وقتی در تاریخ اسلام جست‌وجو می‌کنیم کمتر مصداق آن را می‌یابیم

2. امروزه در فلسفه یا در علوم‌ اجتماعی و انسانی به سختی می‌توان بین متفکر و گزاره‌های تعاملی و تأملی‌اش، انفکاک حداکثری برقرار کرد؛ برخی به گونه‌ای با شریعتی برخورد می‌کنند که گویی شریعتی استقلال اندیشه‌ای دارد.

بیش از بیست سال است که تأکید می‌کنم باید شریعتی را با توجه به «تقرر وجودی»‌اش درک کرد و در این راستا، می‌توان از او به عنوان متفکری رمانتیک یاد کرد. برخی از این حرف من چنین استنباط می‌کنند که شریعتی فردی احساساتی بود. در حالی که بحث من این نیست. طرفداران اندیشه نوشریعتی نباید بحث منتقدان خود را تا این اندازه تقلیل دهند.

اندیشه به نوعی متضمن تقرر وجودی آن شخص است نمی‌توان اینها را از هم منفک کرد. از این رو، اگر نوشریعتی‌ها بر این باورند که گزاره‌های شریعتی مستقل از تقرر وجودی‌اش است، باید بتوانند این امر را اثبات کنند ولی اگر نتوانند آن را اثبات کنند باید ربط بین گزاره‌هایی که شریعتی مطرح می‌کند را با تقرر وجودی‌اش عنوان کنند؟

وقتی تقرر را می‌پذیریم، دیگر نمی‌توان مدعی شد که شریعتی اسلام اصیل را به ما معرفی کرده است بلکه باید گفت شریعتی که تقرر وجودی دارد، بر اساس تقرر وجودی‌اش اسلام را به اینگونه درک و معرفی کرده است.

 در این فضا، به اعتقاد من، تقرر وجودی شریعتی «رمانتیک بودن» او است. از همین رو است که او از ابوذر و حضرت ابراهیم(ع) و... اسطوره ساخت. این رمانتیسم بسیار سهمگینی است که شریعتی با آراء و افکارش درمی‌آمیزد که از قضا متناسب با همان فضای فکری دهه 50 ما بود.

3. ویژگی «وانمود کردن» در شریعتی بسیار بارز است. معتقدم شریعتی میزان وانمودهایش بیش از آن چیزی است که در اختیار داشت و درباره شریعتی این می‌تواند بسیار زیانبار باشد. در پس گزاره‌هایی که شریعتی ارائه می‌کند، نفی رقبایی که در دهه 40 و 50 در جامعه بسیار مطرح بودند، نیز وجود دارد. اینجا است که وانمودهای شریعتی بیشتر به چشم می‌خورد؛ یعنی، به گونه‌ای خود را به مخاطبش معرفی می‌کند که گویی من مارکسیسم، اگزیستانسیالیسم، بودائیسم، ادیان، جامعه‌شناسی، تاریخ اسلام و... را به خوبی می‌دانم. این در حالی است که اینها گزاره‌های بسیار سهمگینی هستند. من اگر چنین دعاوی را در کلاس‌های درسم داشته باشم به خاطر برد اجتماعی که دارم نهایتا گفته می‌شود لاف زده‌ام اما وقتی در بردی به وسعت ایران حرف می‌زنید، اینها نیاز به استدلال و اثبات دارد. از این رو، پیشنهاد می‌کنم که نوشریعتی‌ها چند پژوهش را ساماندهی و بررسی کنند که مثلا وقتی شریعتی در مورد سارتر، هایدگر و... حرف می‌زند چه میزان گزاره‌های آنان را مطرح می‌کند. می‌توان یک مقاله جاندار مثلا از سارتر خواند و بیست سال راجع به اندیشه او در جاهای مختلف صحبت کرد. اما آیا مطالعه اصلی انجام شده است؟ آیا می‌توانیم این را با مستنداتمان تلفیق کنیم؟ به اعتقاد من، شریعتی «وانمودگر» بسیار بزرگی است و این می‌تواند برای آینده ما خطرناک باشد چراکه گزاره‌هایی که او در وضعیت خطابه عنوان می‌کند و وانمودهایش می‌تواند تا دو سه دهه برای برخی مسلم و موجه جلوه کند.

در پاسخ به کسانی که معتقدند فارغ از محتوا، ما امروز به فرم اندیشه شریعتی نیاز داریم، باید گفت این اظهارنظر تقلیل دادن شریعتی به «فرم» است. این در حالی است که خود شریعتی از شعور و شعار حرف می‌زند و نمی‌توان شعور را رها کرد و صرفا بر شعار و فرم بیان تکیه داشت.

نظرات شما