تاریخ انتشار: ۱۱:۳۵ - ۱۰ مهر ۱۳۹۷
عباس عبدی:

چرا مجوز نهضت آزادی صادر نشد؟ / ماجرای انتشار روزنامه سلام

گفت و گو با عباس عبدی به عملی شدن فکر تشکیل سلام، تشکیل کمیسیونی برای صدور مجوز برای نهضت آزادی، شورای مشورتی محسن امین زاده در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، وضعیت مالی روزنامه سلام و صفحه گزارش اکبر اعلمی و مواردی از این دست می پردازد.

چرا مجوز نهضت آزادی صادر نشد؟ / ماجرای انتشار روزنامه سلام

رویداد۲۴فکر تاسیس روزنامه سلام به این ترتیب به واقعیت تبدیل شد؟

بله. وقتی مجمع روحانیون مبارز دید به عنوان یکی از مهم‌ترین نهاد‌های سیاسی امکان انتشار یک بیانیه را ندارد، به فکر دیگری افتاد.

متن آن بیانیه چه بود؟

نقد سیاست‌های شورای نگهبان در رد و تایید صلاحیت ها. وقتی این بیانیه چاپ نشد مجمع متوجه شد که با خلایی ارتباطی در قدرت اجتماعی و سیاسی خود مواجه شده بطوری که دسترسی اش به افکار عمومی را نیز از او سلب کرده است. اینجا بود که به این نتیجه رسیدند که یک روزنامه داشته باشند.

مجمع آقای موسوی خویینی‌ها را مامور تاسیس روزنامه کرد و ایشان نیز درخواست انتشار آن را به وزارت فرهنگ و ارشاد داد.

اما در آن گیر و دار اتفاق مهم دیگری این بار در وزارت ارشاد افتاد. از سال ۶۸ آقای محسن امین زاده معاون مطبوعاتی و تبلیغاتی این وزارتخانه شد. ایشان شورایی مشورتی در این معاونت تشکیل داد که فکر کنم بین ۱۰ تا ۱۲ عضو داشت.

اعضای شورا از مدیران کل معاونت مطبوعاتی، برخی اساتید دانشگاه مثل آقایان کاظم معتمدنژاد و نعیم بدیعی، و تعدادی از فعالان رسانه‌ای مثل آقای کیومرث صابری و هادی خانیکی و همین طور بنده تشکیل شده بود.

یکی از مباحث مطرح شده در جلسات این شورا پاسخ به این سوال بود که «سیاست مطبوعاتی ارشاد در شرایط جدید چه باید باشد؟»

آن موقع همانطور که گفتم فقط چند روزنامه منتشر می‌شد و چند نشریه کم یا بی اثر. بعد از چند جلسه صحبت به اینجا رسید که برویم از آقای هاشمی رفسنجانی سوال کنیم. پیشنهاد به رییس جمهور وقت این بود که وقتی شما می‌خواهید توسعه اقتصادی ایجاد کنید این توسعه بدون گسترش ارتباطات و رسانه امکان پذیر نیست. در حالی که برنامه توسعه اقتصادی نوشته شده فقط به دو مساله اقتصاد و جمعیت توجه شده است و به سیاست و فرهنگ و ارتباطات توجهی نشده است.

من بر اساس تجربه‌ای که دو سال قبل آن یعنی در سال ۶۶ داشتم گفتم این کار را انجام ندهید. آن تجربه این بود که نهضت آزادی ایران درخواست حزب شدن خود را به کمیسیون ماده ۱۰ احزاب داد. من نماینده دادستان کل کشور در این کمیسیون بودم. ۴ عضو دیگر این کمیسیون شامل نماینده وزارت کشور، نماینده دیوانعالی کشور و دو نماینده مجلس بودند. بحث بر سر تایید یا رد درخواست نهضت آزادی بود.

آقای محتشمی پور وزیر وقت کشور مطلبی را درست یا نادرست به استناد به نامه‌ای از امام به نهضت آزادی منتسب کرده بود. در این جلسه بحث زیادی بین اعضای کمیسیون درگرفت، ولی نتیجه‌ای در بر نداشت. در نهایت قرار شد سراغ اشخاصی که نمایندگی شان را بر عهده داشتیم برویم و نظر آن‌ها را جویا و طبق آن عمل کنیم.

دو نماینده مجلس نزد آقای هاشمی رفتند، نماینده دیوانعالی کشور پیش آقای موسوی اردبیلی، نماینده وزارت کشور نزد آقای محتشمی پور و من هم سراغ آقای موسوی خویینی‌ها رفتیم. استنباط ما این بود که این مساله‌ای نیست که خود ما پنج نفر بتوانیم درباره آن تصمیم گیری کنیم و لازم است نظر بالادستی‌های خود را منتقل کنیم.

آقای موسوی خویینی از من پرسید نظر خودت چیست؟ گفتم این گروه مشکل قانونی برای انجام فعالیت ندارند و ما باید مطابق قانون عمل کنیم پس از توضیحات کافی ایشان گفتند نظر من هم همین است.

وقتی سایر اعضای کمیسیون هم از روسای خود کسب تکلیف کردند جلسه رای گیری برگزار شد و درخواست نهضت آزادی با ۴ رای مخالف رد شد. تنها کسی که در این کمیسیون پنج نفره رای مثبت به فعالیت نهضت آزادی داد من بودم. به همین دلیل در شورای مشاوران معاونت مطبوعاتی هم گفتم از آقای هاشمی سوال نکنید، چون نظر مثبتی نخواهید گرفت. گفتند پس چه کنیم؟ ما که نمی‌توانیم این تصمیم را بگیریم.

گفتم پیشنهاد من این است که خود این معاونت تصمیم اصلی را بگیرد. اگر معتقد است روزنامه‌ها نباید توسعه پیدا کنند چنین وضعیتی الان در مطبوعات برقرار است و نیازی به اتخاذ روش جدیدی نیست. ولی اگر بنا بر توسعه مطبوعات است، شما در این جهت حرکت کنید. نگران هم نباشید اگر آقای هاشمی خوشش نیامد خودش بلد است جلوی کار را بگیرد.

پس از گفت: وگو تقریبا همه اعضا موافقت کردند و مصوب شد که مطبوعات توسعه یابد. اگر به سال‌های ۶۸ و ۶۹ نگاه کنید می‌بینید که نه تنها به نشریات متعددی مجوز داده شد، بلکه به آن‌ها کمک هم داده شد تا رشد کنند.

البته نمی‌خواهم بگویم که مجوز دادن به سلام و جهان اسلام ذیل این سیاست انجام شد، چرا که نمی‌توانستند به این دو درخواست مجوز ندهند. ولی سیاست توسعه مطبوعات از آن سال‌ها شروع شد. ابتدا سلام به میدان آمد، بعد جهان اسلام، همشهری و سپس ایران. در واقع یک فضای مطبوعاتی جدید شکل گرفت.

سلام چه زمانی منتشر شد؟

گمان می‌کنم سلام حدود ۱۳ پیش شماره طی سه ماه منتشر کرد تا بتواند شماره‌های اصلی و هر روزه خود را چاپ کند. نخستین پیش شماره از ۲۰ بهمن ۱۳۶۹ آغاز شد و شماره‌های اصلی از حدود اردیبهشت ۷۰.

درباره نیرو‌های سلام عرض کنم که برخی از نیرو‌هایی که به سلام آمدند سابقه کار مطبوعاتی داشتند از جمله آقای ابراهیم اصغرزاده که آن زمان نماینده تهران در مجلس بود، ولی قبلا در کیهان بود.

آن وقت تمام روزنامه‌ها بعدازظهر روی دکه‌ها می‌آمدند. یعنی کادر آن‌ها باید صبح‌ها سر کار می‌آمدند تا روزنامه بعدازظهر در دسترس مخاطبان قرار گیرد. اما این امکان برای نیرو‌های سلام مهیا نبود. خود من صبح‌ها در مرکز تحقیقات استراتژیک معاون بودم. دیدیم نمی‌توانیم صبح‌ها در دفتر روزنامه باشیم. در جلسه‌ای پیشنهاد انتشار روزنامه در صبح مطرح شد و من نیز حمایت کردم. اما گفتند کار نمی‌گیرد و مردم صبح‌ها روزنامه نمی‌خوانند.

گفتم: من چنین اعتقادی ندارم. دنیا دنیای صبح است. انتشار روزنامه در عصر امر غلطی است که جامعه به آن عادت کرده و می‌توان آنرا تغییر داد. در نهایت با انتشار صبح موافقت کردند بیشتر از روی اجبار بود. در آن جلسات پیشنهاد دیگری دادم که حرفم را گوش ندادند و این بود که آن موقع قیمت روزنامه‌ها دوتومان بود. من گفتم بهای سلام را پنج تومان قرار دهیم تا منبع درآمد خوبی از طریق تک فروشی ایجاد شود و بتوان امورات روزنامه را به راحتی چرخاند و دستمزد خوبی هم پرداخت. چون باور داشتم که باید به روزنامه نگاران پول خوب داد. اما گوش نکردند و سلام با همان نرخ دوتومان پا به مطبوعات گذاشت. در حالی که اگر از همان ابتدا بها را ۵ تومان تعیین می‌کردیم وضع خیلی تفاوت می‌کرد.

مگر در ادامه به مشکل مالی برخوردید؟

حقوق‌ها خوب نبود. مثلا من به عنوان سردبیر این روزنامه حقوق ناچیزی در حد ۲۵ هزار تومان می‌گرفتم. البته این مبلغ به سال‌های پایانی کار سلام مربوط بود که درآمد خوبی محسوب نمی‌شد.

اگر قرار بود ما تمام وقت کار کنیم و در جای دیگری نباشیم باید بیشتر می‌دادند. این حقوق در حد امرار معاش عادی و پول محدود برای اجاره خانه و این‌ها بود و آنقدر نبود که رفاهی برای روزنامه نگاران به ارمغان بیاورد. هر چند من بعدازظهر‌ها به سلام می‌رفتم، ولی حجم کار زیاد بود و خیلی وقت‌ها تا ساعت یک نیمه شب در تحریریه بودم.

حقوق دیگر همکاران سلام چقدر بود؟

اخلاق من این بود که راجع به مسائل مالی هیچ وقت سوال نمی‌کردم.

تیراژ سلام چه تعداد بود؟

شمارگان سلام به سرعت به ۶۰ تا ۷۰ هزار نسخه رسید، ولی در جریان دوم خرداد ۷۶ بعضا به ۱۷۵ هزار نسخه در روز هم رسید. ولی مساله کلیدی سلام تیراژ آن نبود، بلکه خوانندگانش بودند. در تحقیقی که خود من انجام دادم هر نسخه سلام به طور میانگین توسط سه نفر خوانده می‌شد.

از این مهم‌تر هم نکته‌ای وجود داشت و آن محتوای مطالب خوانده شده بود.

طبق تحقیقی که انجام شد پنجاه درصد خوانندگان سلام سرمقاله آن را می‌خواندند در حالیکه فقط چهار درصد مخاطبان همشهری سرمقاله آن را مطالعه می‌کردند. سلام از نظر خوانده شدن سرمقاله فاصله بسیار زیادی با روزنامه‌هایی داشت که ۲۰۰- ۳۰۰ هزار نسخه تیراژ داشتند.

آن موقع همشهری این تیراژ را داشت؟

علاوه بر همشهری، کیهان هم تیراژ بالایی داشت؛ کیهان را بعدا خراب کردند. اطلاعات هم فروشش بد نبود. البته همشهری داشت به سرعت جای این دو را می‌گرفت، ولی خب همشهری روزنامه‌ای نبود که بخواهد سرمقاله پر و پیمانی داشته باشد. کادر سلام از نظر محتوایی محصول قابل قبولی بود، ولی به لحاظ شکلی تجربه قبلی حرفه روزنامه نگاری نداشتند.

در آن سال‌ها  فقط دو روزنامه کیهان و سلام توانستند نیرو‌های خوبی تربیت کنند. خود من در سلام سعی می‌کردم بیشتر از فارغ التحصیلان روزنامه نگاری استفاده کنم. خیلی از این نیرو‌ها بعد از سال ۷۶ که سلام تا حدی از تک و تاب افتاد راهی روزنامه‌های اصلاح طلبی شدند که به تازگی پا به میدان گذاشتند.

مطالب سلام چطور تهیه می‌شد؟

روزنامه بیشتر حول محور سرمقاله و یادداشت‌ها و مقالات و خبر‌های ویژه می‌چرخید. البته بخش‌های دیگری هم داشت. مثلا سرویس گزارش آن دست آقای اکبر اعلمی بود. سرویس خارجی اش در اختیار آقای وفا تابش بود که بخش اثرگذاری هم بود. سرویس اقتصادی اش هم ابتدا دست من بود، ولی بعد به آقای علی مزروعی داده شد.

خبر های مرتبط
خبر های مرتبط
نظرات شما