بطحایی در گفتوگویی مطرح کرد؛
ماجرای نامهی وزیر آموزش و پروش به رهبر انقلاب چه بود؟
بطحایی گفت: روزی که این نامه را نوشتم پس از طی یک مسیر بود. اگر ۶ ماه قبلتر چنین نامهای مینوشتم حتماً خودم به خودم انتقاد میکردم، اما من یک مسیری را رفتم و وقتی دیدم این مسیر بدون حمایت مقام معظم رهبری به سرانجامی که میخواهم نمیرسد آن نامه را خدمت ایشان نوشتم.
رویداد۲۴ تقریبا یک سال پیش بود که سیدمحمد بطحایی در گفتوگویی از نبرد با موسسههای آموزشی گفت و اشاره کرد که نمیتوان به آنها لقب مافیا داد. آذر ماه امسال البته مناقشه مشق شب تبدیل به یکی از خبرسازترین موضوعات آموزش و پرورش شد.
بعد از دیدار ناشران کتابهای کمک آموزشی با بعضی از مراجع قم بود که موسس انتشارات گاج در مصاحبه با روزنامه صبح نو گفت: «ما سنگ کف رودخانه هستیم، سبزی لب آب نیستیم که یک شبه رشد کرده باشیم. من ۱۰ وزیر آموزش و پرورش در این سالها دیدهام، ولی تصمیمهایی که گاهی مسوولان میگیرند، دغدغه ماست.»
بطحایی یکی از همان ۱۰ وزیری است که موسس انتشارات گاج دیده است، وزیری که همچنان میگوید این موسسهها مافیا نیستند، کاسب هستند و به دنبال کسب منفعت اقتصادی. با این حال در همان روز سفر ناشران به قم نامهای به رهبری نوشت و بعدتر نامههای دیگری به وزارت ارشاد و صنعت و معدن و صداوسیما فرستاد تا مگر کمی از سرعت حرکت این کاسبان بکاهد.
وزیر آموزش و پرورش در گفتگو با اعتماد گفته است که ماجرای سفر به قم را چندان جدی نگرفته است، مافیای واقعی به گفته او تصور اشتباه خانوادههاست نسبت به مفهوم آینده خوب برای فرزندانشان. او در این گفتگو اشارهای هم به ادامه پیگیری پرونده یکی از معلمان و فعالان صنفی داشت. بخشی از این گفتگو را امروز میخوانید و متن کامل آن را در سالنامه ۹۸ اعتماد خواهید خواند.
آخرین صحبتی که سال گذشته در مصاحبهتان با روزنامه ما داشتید این بود که فکر نمیکنید موسسههای آموزشی آنقدر قدرت داشته باشند که بشود نام مافیا به آنها داد. امسال یکی از خبرسازترین اتفاقات آموزش و پرورش ماجرای مناقشه مشق شب بود. آقای جوکار، موسس انتشارات گاج در مصاحبهای گفت که ما سنگ کف جوبیم و به نظر میرسد، درست میگوید، چون وزیران آموزش و پرورش میآیند و میروند و کسانی مثل ایشان میمانند و قدرتشان بیشتر میشود. هنوز هم فکر میکنید قدرتشان آنقدرها زیاد نیست؟
البته در خاطر نداشتم که سال گذشته این سوال را مطرح کردهاید و من چنین جوابی دادم. اما حالا که برمیگردم و به یک سال گذشته نگاه میکنم، میبینم که با وجود همه موانع و مشکلاتی که در سر راه این موضوع وجود دارد، پیشرفت ما قابل توجه و امیدوارکننده بوده است. سال گذشته که این سوال را پرسیدید، افکار عمومی شاید خیلی پذیرش این باور را نداشت که آزمونها، کتابهای کمک درسی و فضایی که من به عنوان دایه مهربانتر از مادر از آن اسم میبرم، اینقدر آسیبزاست، دایهای که در کنار مادر اصلی تعلیم و تربیت، یعنی آموزش و پرورش خودش را مهربانتر نشان میدهد. شواهد نشان میدهد که موقعیت آنها نسبت به سال گذشته که از من مصاحبه گرفتید، ضعیفتر شده است. امروز افکار عمومی برای پذیرش این باور آمادهتر است.
بعد از دیدار ناشران کتابهای کمک آموزشی با بعضی از مراجع قم بود که موسس انتشارات گاج در مصاحبه با روزنامه صبح نو گفت: «ما سنگ کف رودخانه هستیم، سبزی لب آب نیستیم که یک شبه رشد کرده باشیم. من ۱۰ وزیر آموزش و پرورش در این سالها دیدهام، ولی تصمیمهایی که گاهی مسوولان میگیرند، دغدغه ماست.»
بطحایی یکی از همان ۱۰ وزیری است که موسس انتشارات گاج دیده است، وزیری که همچنان میگوید این موسسهها مافیا نیستند، کاسب هستند و به دنبال کسب منفعت اقتصادی. با این حال در همان روز سفر ناشران به قم نامهای به رهبری نوشت و بعدتر نامههای دیگری به وزارت ارشاد و صنعت و معدن و صداوسیما فرستاد تا مگر کمی از سرعت حرکت این کاسبان بکاهد.
وزیر آموزش و پرورش در گفتگو با اعتماد گفته است که ماجرای سفر به قم را چندان جدی نگرفته است، مافیای واقعی به گفته او تصور اشتباه خانوادههاست نسبت به مفهوم آینده خوب برای فرزندانشان. او در این گفتگو اشارهای هم به ادامه پیگیری پرونده یکی از معلمان و فعالان صنفی داشت. بخشی از این گفتگو را امروز میخوانید و متن کامل آن را در سالنامه ۹۸ اعتماد خواهید خواند.
آخرین صحبتی که سال گذشته در مصاحبهتان با روزنامه ما داشتید این بود که فکر نمیکنید موسسههای آموزشی آنقدر قدرت داشته باشند که بشود نام مافیا به آنها داد. امسال یکی از خبرسازترین اتفاقات آموزش و پرورش ماجرای مناقشه مشق شب بود. آقای جوکار، موسس انتشارات گاج در مصاحبهای گفت که ما سنگ کف جوبیم و به نظر میرسد، درست میگوید، چون وزیران آموزش و پرورش میآیند و میروند و کسانی مثل ایشان میمانند و قدرتشان بیشتر میشود. هنوز هم فکر میکنید قدرتشان آنقدرها زیاد نیست؟
البته در خاطر نداشتم که سال گذشته این سوال را مطرح کردهاید و من چنین جوابی دادم. اما حالا که برمیگردم و به یک سال گذشته نگاه میکنم، میبینم که با وجود همه موانع و مشکلاتی که در سر راه این موضوع وجود دارد، پیشرفت ما قابل توجه و امیدوارکننده بوده است. سال گذشته که این سوال را پرسیدید، افکار عمومی شاید خیلی پذیرش این باور را نداشت که آزمونها، کتابهای کمک درسی و فضایی که من به عنوان دایه مهربانتر از مادر از آن اسم میبرم، اینقدر آسیبزاست، دایهای که در کنار مادر اصلی تعلیم و تربیت، یعنی آموزش و پرورش خودش را مهربانتر نشان میدهد. شواهد نشان میدهد که موقعیت آنها نسبت به سال گذشته که از من مصاحبه گرفتید، ضعیفتر شده است. امروز افکار عمومی برای پذیرش این باور آمادهتر است.
افکار عمومی امروز باور دارد که یک کودک، نوجوان و جوان شاد و سرزنده و امیدوار به مراتب ارزش بالاتری از نوجوانی دارد که مثلا معدل ۲۰ دارد، اما خموده و ناتوان از حل مسائل زندگی است. اگر از خانوادهای بپرسید که دوست دارید بچهتان شاد و سرزنده و پرشور باشد یا درسخوان و آرام و گوشهگیر حتما گزینه اول را انتخاب میکند. این یکی از نتایج همین گفتنهای مدام است که این دایه دارد، اهداف تعلیم و تربیت رسمی ما را به انحراف میکشاند. من بدون اینکه نامی از کسی ببرم که در سوال مطرح شد همچنان تاکید میکنم که اطلاق واژه مافیا بر اینها درست نیست. اینها افرادی هستند که به هر حال جنبه اقتصادی یک حرفه را در نظر میگیرند و بر اساس عقل اقتصادی تصمیم میگیرند و مثل هر کاسب دیگری به فکر سود بیشترند.
البته هر کاسبی نمیتواند به دیدن مراجع برود.
حالا من را به حاشیه سیاسی نکشانید، اما در همین مورد من بعدش شنیدم که آن مرجع محترم برداشت را تصحیح کرده بود و در حقیقت ماوقع آنگونه که در خبرها آمده نبوده؛ بنابراین فکر میکنم با وجود اینکه یک سال از مصاحبه قبلیمان میگذرد، داریم رو به جلو حرکت میکنیم و راستش توقع بیشتری هم ندارم. ببینید شرایط و متغیرهایی که بر این موضوع تاثیرگذارند یکی دو تا نیست و دست یکی دو نفر هم نیست که بتوان به راحتی مدیریتش کرد.
البته هر کاسبی نمیتواند به دیدن مراجع برود.
حالا من را به حاشیه سیاسی نکشانید، اما در همین مورد من بعدش شنیدم که آن مرجع محترم برداشت را تصحیح کرده بود و در حقیقت ماوقع آنگونه که در خبرها آمده نبوده؛ بنابراین فکر میکنم با وجود اینکه یک سال از مصاحبه قبلیمان میگذرد، داریم رو به جلو حرکت میکنیم و راستش توقع بیشتری هم ندارم. ببینید شرایط و متغیرهایی که بر این موضوع تاثیرگذارند یکی دو تا نیست و دست یکی دو نفر هم نیست که بتوان به راحتی مدیریتش کرد.
من خیلی خوشحالم که امروز عرض کنم برخی از این ناشران و موسسان آموزشگاهها با واسطه به من پیغام دادند ما آمادهایم که مسیر کارمان را بر اساس سیاستهای جدید آموزش و پرورش تصحیح کنیم. این یک پیام خیلی مثبت و خوب است یعنی میگویند، حاضریم سمت و سوی ظرفیتها و کارشناسیها و منابع خودمان را بر اساس سمت و سویی که شما میگویید بر اساس تعلیم و تربیت صحیح است، هدایت کنیم. خب این به نظرم پیام بسیار امیدوارکنندهای است که دوستان من با جدیت دارند دنبال میکنند، جلسههایی را گذاشتهاند که ما ماموریت جدیدی را از منظر آموزش و پرورش برای آنها تعیین کنیم. به نظر من مافیا این افراد نیستند به نظرم مافیا آن تصور غلط و عادت جامعه به این است که همچنان فکر میکند اگر فرزندشان در یک دانشگاه و رشته معتبر پذیرفته شود به مراتب مهمتر از این است که فردی اهل تعامل با خانواده و جامعه باشد، اهل مشارکت در حل مسائل اجتماعی باشد و نسبت به آنچه در اطرافش میگذرد، بیتفاوت نباشد.
این تصور غلط یک مافیاست و ما باید به جنگ با این مافیا برویم. از همین مصاحبه شما میخواهم استفاده کنم و بگویم رسانهها باید کمک کنند که پیشانی این مافیا را به خاک بمالیم. افکار عمومی باید تصحیح شود مثل خیلی از کشورهای دیگر که توقعشان از مدرسه این است که بچهای را تحویلشان بدهد که شاد و بانشاط باشد و در خانه و محیط زندگیاش آدم موثری باشد. نمیخواهم معدل ۲۰ داشته باشد یا مدام در حال حفظ کردن فیزیک باشد. اگر بتوانیم بر این تفکر غلبه کنیم حتما آن مافیا زمین خورده و ما توانستهایم، تعلیم و تربیتمان را به مسیر اصلی و صحیح خودش برگردانیم.
۱۷ آذر بود که به رهبری نامه نوشتید که اگر قرار است تبلیغی از تلویزیون در مورد موضوعات درسی و آموزشی پخش شود باید به تایید آموزش و پرورش برسد. این همان روزی است که ناشران به قم رفتند. شما احیانا از این سفر خبر داشتید؟
نه، نه! اصلا خبر نداشتم. البته فکر میکنم موضوع آن سفر به قم را نباید خیلی مهم جلوه داد.
به نظر شما مهم نبود؟
نه!
یعنی بعدش تصمیمی نگرفتید یا کاری نکردید که دلیلش آن سفر بوده باشد؟
ابدا! اولا من اصلا اطلاع نداشتم، ثانیا به نظرم علما و مراجع با اقشار مختلف مردم ملاقات دارند. من میخواهم کمی خوشبینانه به این موضوع نگاه کنم و بگویم آن ملاقات هم احتمالا در قالب همین ملاقاتهایی است که مراجع با اقشار مختلف دارند و گروهی از افرادی هم که گفتهاند ما داریم در حوزه فرهنگ کار میکنیم، خدمت آنها رسیدهاند و مشکلاتشان را گفتهاند و در خلال آن اشاره ناصحیحی به یکی از سیاستهای آموزش و پرورش داشتند. بر اساس گزارش ناصحیحی که ارایه شده یک موضعگیری هم اتفاق افتاد که عرض کردم تا جایی که مطلع هستم آن موضعگیری تصحیح شد. خلاصه تاریخ آن نامه و همزمانیاش با آن ملاقات کاملا تصادفی بود.
پس چه شد که آن نامه را نوشتید؟ از متن نامه مشخص است که شما تاکید دارید به اجرایی شدن مصوبهای که در شورای عالی انقلاب فرهنگی تعریف شده. چرا اجرایی شدن آن مستلزم این بود که شما به بالاترین مقام یک کشور نامه بنویسید؟
سوال دقیقی را مطرح کردید. من برای آنکه آن نامه را بنویسم خیلی با خودم کلنجار رفتم. علتش هم همین فرمایش شما بود که آیا واقعا این موضوع در سطحی هست که ما بالاترین مقام کشور که دهها و صدها مساله استراتژیک و مهم برایش مطرح است را درگیر چنین چالشی کنیم؟ روزی که این نامه را نوشتم پس از طی یک مسیر بود. اگر ۶ ماه قبلتر چنین نامهای مینوشتم حتما خودم به خودم انتقاد میکردم. اما من یک مسیری را رفتم و وقتی دیدم این مسیر بدون حمایت مقام معظم رهبری به سرانجامی که میخواهم نمیرسد آن نامه را خدمت ایشان نوشتم. ما مکاتبات متعددی با صداوسیما انجام داده بودیم، مذاکرات متعددی را با مسوولان این سازمان داشتیم. با وزارت ارشاد هم مذاکراتی داشتیم که هر گونه تبلیغ برای کتابهای کمک درسی و کلاسهای آمادگی کنکور و آزمون و مواردی از این دست حتما باید با بررسی و اجازه کارشناسی آموزش و پرورش اتفاق بیفتد. ضمن اینکه در هر جلسهای که نشستم و این بحثها را مطرح کردم، همه مخاطبان من و طرفهای صحبتم این منطق و استدلال را تایید میکردند، اما در عمل آنچه باید اتفاق نیفتاده بود تا اینکه آن نامه را نوشتم و تا جایی که اطلاع دارم ایشان پینوشتی روی نامه زده بودند که تا حدود زیادی در حوزه تبلیغات و اشاعه این روشها تاثیر گذاشت.
۱۷ آذر بود که به رهبری نامه نوشتید که اگر قرار است تبلیغی از تلویزیون در مورد موضوعات درسی و آموزشی پخش شود باید به تایید آموزش و پرورش برسد. این همان روزی است که ناشران به قم رفتند. شما احیانا از این سفر خبر داشتید؟
نه، نه! اصلا خبر نداشتم. البته فکر میکنم موضوع آن سفر به قم را نباید خیلی مهم جلوه داد.
به نظر شما مهم نبود؟
نه!
یعنی بعدش تصمیمی نگرفتید یا کاری نکردید که دلیلش آن سفر بوده باشد؟
ابدا! اولا من اصلا اطلاع نداشتم، ثانیا به نظرم علما و مراجع با اقشار مختلف مردم ملاقات دارند. من میخواهم کمی خوشبینانه به این موضوع نگاه کنم و بگویم آن ملاقات هم احتمالا در قالب همین ملاقاتهایی است که مراجع با اقشار مختلف دارند و گروهی از افرادی هم که گفتهاند ما داریم در حوزه فرهنگ کار میکنیم، خدمت آنها رسیدهاند و مشکلاتشان را گفتهاند و در خلال آن اشاره ناصحیحی به یکی از سیاستهای آموزش و پرورش داشتند. بر اساس گزارش ناصحیحی که ارایه شده یک موضعگیری هم اتفاق افتاد که عرض کردم تا جایی که مطلع هستم آن موضعگیری تصحیح شد. خلاصه تاریخ آن نامه و همزمانیاش با آن ملاقات کاملا تصادفی بود.
پس چه شد که آن نامه را نوشتید؟ از متن نامه مشخص است که شما تاکید دارید به اجرایی شدن مصوبهای که در شورای عالی انقلاب فرهنگی تعریف شده. چرا اجرایی شدن آن مستلزم این بود که شما به بالاترین مقام یک کشور نامه بنویسید؟
سوال دقیقی را مطرح کردید. من برای آنکه آن نامه را بنویسم خیلی با خودم کلنجار رفتم. علتش هم همین فرمایش شما بود که آیا واقعا این موضوع در سطحی هست که ما بالاترین مقام کشور که دهها و صدها مساله استراتژیک و مهم برایش مطرح است را درگیر چنین چالشی کنیم؟ روزی که این نامه را نوشتم پس از طی یک مسیر بود. اگر ۶ ماه قبلتر چنین نامهای مینوشتم حتما خودم به خودم انتقاد میکردم. اما من یک مسیری را رفتم و وقتی دیدم این مسیر بدون حمایت مقام معظم رهبری به سرانجامی که میخواهم نمیرسد آن نامه را خدمت ایشان نوشتم. ما مکاتبات متعددی با صداوسیما انجام داده بودیم، مذاکرات متعددی را با مسوولان این سازمان داشتیم. با وزارت ارشاد هم مذاکراتی داشتیم که هر گونه تبلیغ برای کتابهای کمک درسی و کلاسهای آمادگی کنکور و آزمون و مواردی از این دست حتما باید با بررسی و اجازه کارشناسی آموزش و پرورش اتفاق بیفتد. ضمن اینکه در هر جلسهای که نشستم و این بحثها را مطرح کردم، همه مخاطبان من و طرفهای صحبتم این منطق و استدلال را تایید میکردند، اما در عمل آنچه باید اتفاق نیفتاده بود تا اینکه آن نامه را نوشتم و تا جایی که اطلاع دارم ایشان پینوشتی روی نامه زده بودند که تا حدود زیادی در حوزه تبلیغات و اشاعه این روشها تاثیر گذاشت.
عرض من همیشه این بوده که این کتابهای کمک درسی، این کلاسهای به تعبیری تقویتی و تکمیلی، نقش یک دارو و مکمل را برای بدنه تعلیم و تربیت ما دارند. یعنی اگر کسی به هر دلیلی در فرآیند یاددهی و یادگیری دچار اختلال شد باید به سراغ آنها برود. نقش اینها مثل دارو است، آیا شده ما دارو را تبلیغ کنیم و بگوییم این آنتیبیوتیک از آن یکی بهتر است و مردم بروید فلان آنتیبیوتیک را بخرید؟ مردم اگر سرتان درد گرفت بیایید از فلان قرص مسکن استفاده کنید؟ با همین استدلال، کتابهای کمک درسی و کلاسهای کمک آموزشی نباید تبلیغ شوند. اینها نسخهای در دست معلم هستند، اگر او به نتیجه رسید که مثلا این بچه به هر دلیل دچار اختلال یا عقبافتادگی در درسش شده باید نسخه تجویز کند که برو فلان کتاب کمک درسی را بگیر یا در فلان کلاس شرکت کن. در حالی که ما با تبلیغات بسیار بسیار فزایندهای که انجام میدهیم، نوعی رقابت کاذب را ایجاد میکنیم که تیشه به ریشه تعلیم و تربیت ما میزند و هدفهایش را مستقیما تحت تاثیر خودش قرار میدهد.
مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی هم حتما با همین منطق به تصویب رسیده حرف این است که چرا اجرایی نمیشود؟
خب تمکین نمیکنند، مثل خیلی از قوانین دیگر که اجرا نمیشوند. آیا همه قوانینی که در این سالها به تصویب رسیده، اجرا میشود؟ خیلیهایش اجرا نمیشود. حالا اگر یک رسانه باشم و از من بپرسید چرا این قانون را اجرا نمیکنید؟ من دهها دلیل دارم، میگویم اولا من منابع کمی دارم و برای تامین منابع نیاز به تبلیغات دارم و اینها پول خوبی به من میدهند. دوم اینکه بالاخره این صفحه روزنامه یا فضای مجازی یا برنامه تلویزیونیام را باید پر کنم و از آن استفاده میکنم. این توجیهات وجود دارد و بخشیاش هم درست است به خصوص بخشی که مربوط به اعتبارات است. بالاخره صداوسیما با کمبود منابع مواجه است و این موضوع درآمد خوبی برایشان دارد پس از آن استفاده میکنند. اما آنچه مهم است این است که قانون گفته است تو که میخواهی کتاب کمک درسی را تبلیغ کنی باید از مرجع تخصصیاش که آموزش و پرورش است، مجوز بگیری.
آخر شهریور در مورد وضعیت پرونده آقای محمد حبیبی از شما سوال کردم و شما گفتید دارید تلاش خودتان را میکنید و به مصلحت نیست چندان وارد جزییات شوید. دیگر حکم ۷ سال و نیم حبس ایشان قطعی شده حالا میتوانید توضیح بیشتری بدهید؟
والا من نمیتوانم انتظار داشته باشم که مرجع قضایی ریز پرونده افراد را در اختیار من قرار دهد، این توقع درستی نیست. اما من به عنوان کسی که یکی از همکارانم محکوم است و در زندان به سر میبرد و از آنجا که من عضو این خانواده هستم و در دولت حضور دارم باید پیگیری کنم تا ببینم چگونه میتوان این مجازات را تخفیف داد، چگونه میتوان سختیهای کار را لااقل تا حدی که قانون به مرجع قضایی اجازه داده است به خاطر معلم بودن این فرد آسانتر کرد. در مورد آقای حبیبی هم من مستمر پیگیری کردهام لااقل تا یک ماه و نیم پیش که مرتب آن را دنبال میکردم، مرجع قضایی و نهادهای امنیتی میگفتند که برخی اتهامهای فراتر از فعالیت صنفی در مورد ایشان وجود دارد. یعنی ۷ سال و نیم حکم ایشان مربوط به اعتراض ایشان به وضعیت معیشت معلمان و عدالت آموزشی در کشور مربوط نبوده است.
یعنی این پایان ارتباط شما با این پرونده است؟
حتما نه! من هم قانونا و هم به عنوان یک معلم و از همه مهمتر به عنوان عضو دولت باید مرتب این کار را پیگیری کنم و این قول را میدهم که نه فقط برای آقای حبیبی بلکه برای همه کسانی که عضوی از آموزش و پروش بودهاند و بنا به دلایلی گرفتار شدهاند، تلاش کنم. حتی برای کسانی که بنا بر محکومیتهای کیفری هم در زندان هستند و معلم بودهاند، بنده پیگیریهایی را انجام میدهم. وضعیت معلمانی که مشکلات حقوقی و قضایی داشتهاند را داریم پیگیری میکنیم و برای آقای حبیبی و موارد مشابه ایشان هم انشالله این کار را پیگیری خواهیم کرد.
مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی هم حتما با همین منطق به تصویب رسیده حرف این است که چرا اجرایی نمیشود؟
خب تمکین نمیکنند، مثل خیلی از قوانین دیگر که اجرا نمیشوند. آیا همه قوانینی که در این سالها به تصویب رسیده، اجرا میشود؟ خیلیهایش اجرا نمیشود. حالا اگر یک رسانه باشم و از من بپرسید چرا این قانون را اجرا نمیکنید؟ من دهها دلیل دارم، میگویم اولا من منابع کمی دارم و برای تامین منابع نیاز به تبلیغات دارم و اینها پول خوبی به من میدهند. دوم اینکه بالاخره این صفحه روزنامه یا فضای مجازی یا برنامه تلویزیونیام را باید پر کنم و از آن استفاده میکنم. این توجیهات وجود دارد و بخشیاش هم درست است به خصوص بخشی که مربوط به اعتبارات است. بالاخره صداوسیما با کمبود منابع مواجه است و این موضوع درآمد خوبی برایشان دارد پس از آن استفاده میکنند. اما آنچه مهم است این است که قانون گفته است تو که میخواهی کتاب کمک درسی را تبلیغ کنی باید از مرجع تخصصیاش که آموزش و پرورش است، مجوز بگیری.
آخر شهریور در مورد وضعیت پرونده آقای محمد حبیبی از شما سوال کردم و شما گفتید دارید تلاش خودتان را میکنید و به مصلحت نیست چندان وارد جزییات شوید. دیگر حکم ۷ سال و نیم حبس ایشان قطعی شده حالا میتوانید توضیح بیشتری بدهید؟
والا من نمیتوانم انتظار داشته باشم که مرجع قضایی ریز پرونده افراد را در اختیار من قرار دهد، این توقع درستی نیست. اما من به عنوان کسی که یکی از همکارانم محکوم است و در زندان به سر میبرد و از آنجا که من عضو این خانواده هستم و در دولت حضور دارم باید پیگیری کنم تا ببینم چگونه میتوان این مجازات را تخفیف داد، چگونه میتوان سختیهای کار را لااقل تا حدی که قانون به مرجع قضایی اجازه داده است به خاطر معلم بودن این فرد آسانتر کرد. در مورد آقای حبیبی هم من مستمر پیگیری کردهام لااقل تا یک ماه و نیم پیش که مرتب آن را دنبال میکردم، مرجع قضایی و نهادهای امنیتی میگفتند که برخی اتهامهای فراتر از فعالیت صنفی در مورد ایشان وجود دارد. یعنی ۷ سال و نیم حکم ایشان مربوط به اعتراض ایشان به وضعیت معیشت معلمان و عدالت آموزشی در کشور مربوط نبوده است.
یعنی این پایان ارتباط شما با این پرونده است؟
حتما نه! من هم قانونا و هم به عنوان یک معلم و از همه مهمتر به عنوان عضو دولت باید مرتب این کار را پیگیری کنم و این قول را میدهم که نه فقط برای آقای حبیبی بلکه برای همه کسانی که عضوی از آموزش و پروش بودهاند و بنا به دلایلی گرفتار شدهاند، تلاش کنم. حتی برای کسانی که بنا بر محکومیتهای کیفری هم در زندان هستند و معلم بودهاند، بنده پیگیریهایی را انجام میدهم. وضعیت معلمانی که مشکلات حقوقی و قضایی داشتهاند را داریم پیگیری میکنیم و برای آقای حبیبی و موارد مشابه ایشان هم انشالله این کار را پیگیری خواهیم کرد.
منبع: روزنامه اعتماد
خبر های مرتبط