تاریخ انتشار: ۱۲:۴۳ - ۲۴ خرداد ۱۳۹۵
تعداد نظرات: ۲ نظر
گزارش رویداد۲۴ در پاسخ به این سوال که چرا به حسن روحانی رای دادیم؟(1)

فضای دانشگاه در دوران تدبیر و امید

آیا دانشجویان ورودی سالهای 1392 به بعد، از آنچه بر دانشگاه در سال های «نه چندان دور» گذشته است آگاهند و یا با خود می اندیشند که همیشه به همین نحو بوده است؟
رویداد۲۴- بارها در قرآن کریم، خطاب به برخی بندگانی که غرق در نعمات الهی هستند ولی گذشته اسف بار خود را فراموش کرده و نسبت به وضع موجود نیز شاکی هستند از عبارت «ناسپاسان» و یا «ناشکران» استفاده شده است.یعنی کسانی که خواسته ها و حوائجی داشته اند و آرزوی خلاصی از وضع موجود خود و بهتر شدن شرایط زندگی را دارا بوده اند اما به محض بهتر شدن شرایط و تحقق نسبی خواسته ها، گذشته خود را فراموش نموده و صدای خود را به شکایت بلند می کنند.

24 خرداد، سومین سالروز انتخاباتی است که مردم برای بازگشت تدبیر و امید به مدیریت کلان اجرایی کشور و رستن از خفقان موجود، پای صندوق های رای آمدند تا هوای تازه ای بر فضای غبارآلود کشور دمیده شود و عوام فریبانی که ایران مقتدر اسلامی را به وضع فلاکت باری کشانده بودند از چرخه قدرت خارج شوند.

اینک و پس از گذشت سه سال از انتخاباتی که «حماسه سیاسی» نام گرفت لازم است شرایط قبل از 24 خرداد و بعد از آن در بوته نقد 
صاحبان اندیشه و مردمان روشن ضمیر کشور قرار گیرد تا بتوان تفاوتهای حاصله و پیشرفت های محسوس را مشاهده نمود.

در بخش اول این نوشتار کوتاه، به برخی از تفاوت های بدست آمده در فضای دانشگاهی کشور به صورت اختصار، اشاره می شود.
اگر نگاهی کوتاه به فعالیت های تشکل های دانشجویی در دوران دولت های نهم و دهم داشته باشیم متوجه می شویم که آرزوی دانشجویان و تشکل های متبوع آنها، انجام بی دغدغه فعالیت های دانشجویی و سیاسی در سطح دانشگاه است.

دانشجویان آرزو داشتند بتوانند به راحتی جلسات سیاسی خود را برگزار کنند، بتوانند به نقد مسوولین دانشگاه بپردازند، بتوانند به نقد حکومت بپردازند، بتوانند آزادانه اظهار نظر کنند، نشریاتشان توقیف نشود، مجوز انتشار نشریات تشکل هایشان صادر شود، هر روز به کمیته انضباطی دانشگاه احضار نشوند، حکم تعلیق برایشان صادر نشود، از دانشگاه اخراج نشوند، ستاره دار نشوند و بتوانند حداقل در سال، مراسم روز دانشجو را برگزار کنند.

اما به جز بسیج دانشجویی و جامعه اسلامی دانشجویان و انجمن اسلامی مستقل؛ که همگی هوادار دولت مهرورز بودند، هیچکس اجازه فعالیت نداشت و اگر اجازه داشت به کمترین بهانه ای، با برخورد قهری مواجه می شد. تنفس در دانشگاه به سختی انجام می شد و روزبه روز بر انگ های سیاسی افزوده می شد.اساتید را به اجبار و پیش از موعد، بازنشته می کردند. افرادی را بدون داشتن ظرفیت علمی لازم و فقط بنابر سفارش مسوولان وقت ، به عنوان هیئت علمی دانشگاه برمی گزیدند. دانشجویان خودی را با معدل های بسیار پایین، بورسیه می کردند و قص علی هذا.

24 خرداد شد. دانشگاه متحول شد. توفیقی آمد. فرجی دانا آمد. 

16 آذر برگزار شد؛ هم بسیج برگزار کرد و هم انجمن اسلامی.

نشریات منتشر شدند؛ هم جامعه اسلامی منتشر کرد و هم کانون آزادی اندیشه.

دانشجویان به دانشگاه بازگشته و در مقاطع بالاتر پذیرفته شدند، هم دانشجوی حامی احمدی نژاد در مقاطع بالاتر قبول شد و هم دانشجوی ستاره دار.

اساتید بازنشته، فراخوانده شدند. بار دیگر از ظرفیت های علمی آنان، استفاده شد. تکریم اساتید، سرلوحه اقدامات قرار گرفت.
نقد دولت، آغاز شد. دانشجویان در حضور رئیس جمهور، هرچه خواستند گفتند. به روحانی گفتند احمدی نژاد.به روحانی جسارت کردند اما کسی ستاره دار نشد.

رئیس جمهور، تعداد دفعات حضورش در دانشگاه را بیشتر کرد اما دهان کسی بسته نشد. در حضور رئیس جمهور، انواع شعارها را بدون لکنت زبان بیان کردند اما کسی بازداشت نشد. همه می دانستند که فضای دانشگاه، باید پر شور باشد و دانشجو هم مطالبه گر. فضای برگزاری آزاد جلسات دانشجویی و سیاسی فراهم شد و هوای تازه ای در دانشگاه دمید.

آیا دانشجویان ورودی سالهای 1392 به بعد، از آنچه بر دانشگاه در سال های «نه چندان دور» گذشته است آگاهند و یا با خود می اندیشند که همیشه به همین نحو بوده است؟ اگر از گذشته ها بدانند از حجم توقعاتی که در موضوع آزادی بیشتر فعالیت های دانشجویی دارند کاسته خواهد شد و انتظارات را بر اساس شرایط و امکانات، خواهند سنجید.

نباید فراموش کرد که دوران «خفقان احمدی نژادی» در دانشگاه، پس از یک دوره گشایش سیاسی در دوران اصلاحات، به وقوع پیوست. 

دانشجویانی که در سال 1383، رئیس دولت اصلاحات را با انتقادهای فراوانی مواجه کردند با خود فکر می کردند که فضا باید بازتر شده و رئیس دولت، توانایی این کار را ندارد غافل از آنکه همین فضای به وجود آمده در دوران اصلاحات هم از صدقه سری رئیس دولت و مسوولین دولتی می بود و لذا هیچگاه در مخیله دانشجویان نمی گنجید که فضای باز حاکم بر دانشگاه در دوران اصلاحات، به فضای بسته و خفقان آور دوران عدالت محوری!!! تبدیل شود.

لذا باید از فضای موجود استفاده بهینه کرد و از اقداماتی که منجر به روی کار آمدن تفکر «دگم اندیش» سابق می شود خودداری کرد.
خبر های مرتبط
خبر های مرتبط
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۲
عبداله اکرامیان
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۰:۴۸ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۵
0
0
«...و متاسفانه همه آنچه گفتم واقعیت است»
پیش نوشت 1: مخاطبم در این یادداشت دانشجویان اصلاح طلب فعال و منتقد به وضع موجود است.

آدمی وقتی یادداشت ها و مقالات موجود در رسانه ها را مطالعه میکند، حدی از اغراق را در تعریف ها و تمجید ها، و حدی از سیاه نمایی را در نقدها طبیعی می داند. در حقیقت، مبتنی بر این اصل که هیچ رسانه ای بی طرف نیست، مدیران هر رسانه می کوشند لبه تیز نقد را به سمت مخالفان ببرند و بوسه های تمجید را به موافقان هدیه کنند. بنابراین وقتی شما در جایگاه انسانی که تلاش می کند منصف باشد و عادل، یادداشتی را میخوانید که حس می کنید هر چند دولتی را به شدت نقد کرده، اما همه آن نقدها واقعیت است، شوکه می شوید، زیرا انتظار دارید حداقل بخش کوچکی از آن سیاهنمایی باشد اما نیست. و با خود می اندیشید و می اندیشید که چه باید کرد.
خود را در جایگاهی نمیدانم که که دانشجویان امروز را نصیحت کنم و یا حتی به آنان پیشنهادی دهم، چرا که همیشه دانشگاه را پاکترین نهاد کشور و قلب تپنده پیشرفت و تعالی جامعه ایران می دانم. بنابراین وظیفه ی خود دانستم تا به عنوان یک شاهد عینی، صرفا و در حد توانم حقانیت این یادداشت را گواهی دهم.
ما سال 84 وارد دانشگاه شدیم، و تا سال 89 در انجمن اسلامی دانشگاه به فعالیت پرداختیم. حقیقتا سالهای بسیار سختی بود. سالهایی که ناشی از فشارهای روانی آن تا چند سال بعد از فارغ التحصیلی نیمه شب ها از خواب می پریدم و خدا را شکر می کردم که آن سالها تمام شده است. هر لحظه احتمال تعطیلی انجمن می رفت. نشریه انجمن، بر خلاف قانون نشریات دانشجویی قبل از چاپ توسط نماینده هیئت نظارت یک بار کامل بررسی می شد و بعد اجازه چاپ صادر می شد اما با این حال از هر گوشه چند نفر به اسم مدعی العموم از نشریه انجمن شکایت می کردند و هر دم مدیر مسئول می بایست برای ادای پاره ای توضیحات به هیئت نظارت مراجعه می کرد. در این روال ناجوانمردانه چند بار هم نشریه انجمن توقیف شد تا نشریات رقیب بتوانند با اندک نوری، که شاید آن را هم نداشتند، در آن تاریکی ها به چشم بیایند. در نشریه ما، چاپ مطالبی که موثق و عین سخنان مقامات دولت وقت در دیگر رسانه ها یا حتی صدا و سیما بود، از سوی مقامات سیاه نمایی لقب می گرفت ولی نشریات رقیب در تهمت و افترا با هم مسابقه گذاشته بودند و کسی جلودارشان نبود.
برای گرفتن مجوز برای یک مراسم نسبتا خنثی باید ماه ها منتظر می ماندیم، نص صریح قانون در مورد مهلت هیئت نظارت برای پاسخ به درخواست انجمن نادیده گرفته می شد و شکایات ما به هیچ جا نمی رسید. در اکثریت قاطع موارد هم جواب منفی میشنیدیم. در برخی سالها با سختی فراوان می توانستیم فقط و فقط یک مراسم برگزار کنیم، تجسم کنید یک سااااااال می دویدیم تا شاید برای یک مراسم بتوانیم مجوز بگیریم آن هم با هزار و یک پیش شرط و محدودیت و بعد چه شادی عظیمی دانشگاه و دانشجویان را فرا می گرفت که دوباره قرار است سرود یار دبستانی در دانشگاه طنین انداز شود. زمزمه سرود یار دبستانی در سالن دانشگاه برای دانشجویان مسکنی بود که بر دردها و زخم ها می نشست. با تمام این اوصاف بعد از مراسم تیر و ترکش انتقاد برخی از دوستانِ بسیار کم تحمل دامان انجمن و برخی دوستان ما را می گرفت.
این قصه کوتاه مال سال های قبل از 88 است. بگذارید بقیه قصه را تعریف نکنم، شما خود بخوانید آن سر این قصه را.
و متاسفانه همه آنچه گفتم واقعیت است.

پی نوشت: منظور از این یادداشت هرگز این نیست که دولت کنونی ایرادی ندارد یا نباید مورد نقد واقع شود.
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۰:۴۰ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۶
0
0
واقعا یاد آن دوران خفقان به شر.چه خفقانی بود.فقط دانشجویان توانستند به رئس جمهور توهین کنند.بعد خفقان بیشتر شد.طوری که خصوصا در سال88بعد انتخابات خیلی روزها دانشگاه تظاهرات ضد دولتی بود.سخنرانی ها را قطع می کردند.تریبون صدا وسیما رو نذاشتن زمین بمونه.چه خقانی بود!!!
نظرات شما