در حسرت حزب و نظام حزبي
در كشور ما از دوران مشروطه شاهد حضور احزاب سياسي هستيم و متناسب با فضاي باز يا بسته سياسي، شاهد رونق يا ركود فعاليتهاي اين احزاب بودهايم.
رویداد24: در سالهاي بسيار دور يكي از روزنامهها اقدام به آسيبشناسي احزاب در ايران كرد و نظر بسياري از سياسيون و دانشگاهيان را پرسيد. مرحوم عزتالله سحابي در پاسخ خبرنگار اين روزنامه تاكيد كرده بود كه به اين پرسش جواب نخواهد داد زيرا مانند اين است كه شما به سراغ جمعي گرسنه برويد و از مضرات پرخوري بپرسيد. بنابراين معنا ندارد در جامعهاي كه فعاليت حزبي را جدي نميگيرند و احزاب در آن فعال نيستند بخواهيم اقدام به آسيبشناسي كنيم و از مضرات تحزب سخن بگوييم. البته مرحوم سحابي با همين اظهارات خويش، آسيبشناسي كرده بود و درباره نبود احزاب فعال و جدي در كشور شكايت داشت؛ امري كه هنوز هم جاي بيان و طرح دارد. واقعيت اين است كه در كشور ما از دوران مشروطه شاهد حضور احزاب سياسي هستيم و متناسب با فضاي باز يا بسته سياسي، شاهد رونق يا ركود فعاليتهاي اين احزاب بودهايم. در عين حال هنوز در كشور ما به شكلي كه در بسياري از جوامع دموكراتيك و مردمسالار شاهديم، احزاب به صورت جدي فعال نيستند زيرا ما از نظام حزبي در انتخابات برخوردار نيستيم و اين به معناي اين است كه مردم در هر انتخابي، افراد را برميگزينند و نه احزاب و برنامههاي آن را و طبعا تا زماني كه در سازوكار انتخاباتي ما چنين امري تعبيه نشود، همين روال ادامه خواهد يافت. احزاب در كشورهاي دموكراتيك از نهادهاي واسط ميان نظام سياسي و مردم هستند و با ايجاد
يك تشكيلات و سازمان منظم، چندين كاركرد مهم را از خود بروز ميدهند:
۱- احزاب، به عنوان يك نهاد مدني براي جامعهپذيري و جامعهپذيري سياسي نسل جوان جامعه داراي كاركرد جدي هستند و در مقطعي از سن و سال جواني كه بهشدت به كسب هويت گروهي نيازمندند، به اين نياز پاسخ ميدهند. اين نقش مهم اجتماعي، بسياري از بيماريهاي روحي و رواني نسل جوان و نيز بسياري از بحرانهاي اخلاقي و اجتماعي اين قشر را درمان ميكند يا دستكم تخفيف ميدهد. ۲- احزاب و گروههاي سياسي، مسووليت ايجاد شور و شعور سياسي در جامعه را بر دوش دارند. اين نقش با شركت در انتخابات و انتشار تحليلهاي مورد نياز جامعه، ايفا ميشود و مردم با رجوع به نشريات و ميتينگها و جلسات آموزش حزبي، آگاهي خود از محيط اجتماعي و سياسي را ارتقا ميبخشند و نسبت به امور جامعه، با حساسيت و شور بيشتري مواجه خواهند شد. ۳- احزاب با عضوگيري و تربيت نيروهاي سياسي مورد نياز براي اداره كشور، مبادرت به كادرسازي كرده و با هزينه خود، مديراني براي اداره جامعه عرضه ميكنند. نيروهاي آموزشديده حزبي، لزوما بدنه كارشناسي يك سيستم سياسي را اشغال نميكنند اما غالبا مديران سياسي در چرخشي هستند كه در مقاطعي، قدرت سياسي را در دست ميگيرند. احزاب توان كارشناسي اعضاي خود را ارتقا ميبخشند. ۴- احزاب سياسي مسووليت تهيه و ارايه برنامه براي اداره بهتر امور جامعه را بر دوش دارند و به جاي تكيه بر شعار و طرح اهداف و آرمانهاي كلي، مبادرت به تدوين برنامه قابل تحقق در كشور ميكنند. اين برنامهها، پشتوانه احزاب بوده و موجب مقبوليت يك حزب سياسي نزد مردم ميشوند. ٥- احزاب سياسي وقتي در قدرت نيستند، نقش نظارتي مهمي را برعهده ميگيرند و با تحت نظر داشتن عملكرد حزب حاكم و دولت رقيب، از هرگونه خطا و خيانت و گريز از برنامه و سوءاستفاده از قدرت و اموال عمومي، جلوگيري ميكنند.
احزاب با چنين كاركردي لازمه يك نظام سياسي دموكراتيك و مردمسالار هستند و اگر تحزب به صورت جدي شكل نگرفته باشد و در كشور، چند حزب سياسي فراگير فعال نباشند، نميتوان انتظار رسيدن به اين دستاوردها را داشت. از منظري ديگر، احزاب سياسي چند كاركرد مثبت ديگر را هم ميتوانند محقق كنند: اولا مطالبات مردم و جامعه را معقول و منطقي ميكنند يعني به جاي ورود صدها تقاضاي غيرمنطقي و برآوردهناشدني به سيستم، احزاب سياسي آن تقاضاها را محدود و معدود ميكنند و با اين روش، صرفا آن دسته از تقاضاها وارد سيستم ميشود كه نظام سياسي قادر به پاسخگويي است. در واقع احزاب سياسي به طرح ديدگاهها و مطالباتي مبادرت ميكنند كه اگر قدرت در اختيارشان قرار گيرد، خودشان قادر به عملياتي كردن آن تقاضاها باشند و همين امر منجر به حذف تقاضاهاي دور از واقعيت در اذهان مردم ميشود. ثانيا در صورت بروز ناكامي در عمل و عملياتي نشدن مطالبات موردنظر مردم، اين احزاب سياسي هستند كه از سوي مردم متهم به ناكارآمدي ميشوند و به همين دليل، كليت سيستم از حمايت مردم برخوردار خواهد ماند. در واقع، فقط احزاب و گروههاي در قدرت هستند كه در اين وضعيت، مورد نقد افكار عمومي جامعه قرار ميگيرند و طبعا با عدم استقبال مردم، جاي خود را به احزاب ديگر ميدهند. ثالثا در صورت وجود دلايل قانعكننده و مقبول براي عدم پاسخگويي سيستم به مطالبات مردم، باز اين احزاب و گروههاي سياسي هستند كه ميتوانند از موضع يك جريان درون حكومت، علل ناكارآمدي و عدم پاسخگويي حكومت را براي مردم توضيح دهند و همين امر، مردم سياسي را در زمينه موجه بودن عملكرد سيستم، بهتر قانع خواهد كرد. اين همه ناشدني است مگر اينكه نخبگان سياسي فعال در احزاب، به وظيفه خود بهدرستي عمل كرده و به تحزب نه تنها به عنوان ابزاري براي كسب قدرت سياسي بلكه به مثابه سازوكاري براي اداي يك مسووليت سنگين اجتماعي بنگرند.
منبع: روزنامه اعتماد