وقتی «آلیس» سهیلا بود و «تنتن» بهروز! (تصویر)
در یکی از نخستین روزهای تابستان گرم ۱۳۹۵ سری به موزه هنرهای معاصر زدیم تا با عبور از گالریها، مروری داشته باشیم بر آنچه در این نمایشگاه عرضه شده است. در این بازدید، علی بختیاری - یکی از برگزارکنندگان نمایشگاه - حضور داشت و برای هر بخش، توضیحات لازم را ارائه میکرد.
ابتدای نمایشگاه «کارنامه» به قبل از دهه ۳۰ میپردازد، به این علت که مخاطب یک دفعه و ناگهانی با موضوع مواجه نشود. مدارس مدرنی که قبل از سال ۱۳۱۰ فعالیت خود را آغاز کردند و جایگزین سیستم مکتبخانهای شدند یا جنبش مهم پیشاهنگی که تعریف جدیدی از نوجوان ارائه میداد، بهعنوان اولین حرکتهای جدی ابتدای قرن برای آموزش مورد توجه قرار گرفتند.
در این دوران، در حوزه تصویر کودک اتفاق خاصی نمیافتد. اتفاق شاخص این دوران تصویرسازی برای یک مجله کودکانه در سال ۱۳۲۳ است و چون ارزش اجتماعی کودک پایین بود، سایز مجله از کاغذپرتیها بهوجود میآمد. این مجله کوچک هشت صفحهای اولین تلاش برای بهوجود آمدن یک محصول دیداری - شنیداری برای کودکان بود که بعد از چند سال، چاپ آن متوقف شد.
در بخش دیگری از نمایشگاه به «موش و گربه» عبید زاکانی اشاره شده است. دلیل انتخاب این کتاب آن است که موش و گربه بهدلیل متن سادهفهمی که دارد از دوره مکتبخانهها به بعد، جزو منابع درسی بچهها بوده است. تصویرسازیهای جوادیپور و تالبرگ جزو اولین کارهای شاخص تصویرسازی در این زمینه بودند.
در این بخش، نقاشیهای اردشیر محصص نیز که حدود سالهای ۵۶-۵۷ کار کرده بود، بهنمایش گذاشته شدهاند. آثار محصص به نمایشگاهی در سال ۵۶ مربوط است که با عنوان «موش و گربه» در گالری «زند» برگزار شد. موزه هنرهای معاصر اغلب کارهای این نمایشگاه را در همان زمان خرید و به گنجینه خود اضافه کرد. این آثار پس از نمایش در سال ۵۶ برای اولینبار است که از گنجینه موزه خارج و بهنمایش گذاشته شدهاند.
در بخش بعدی نمایشگاه، نمونهای از شهر فرنگ قرار داده شده که ارجاع به تصویر ایرانیها از فرنگ است.
در بخش دیگر «کارنامه» نمونههایی از آثار تصویری «فردریک تالبرگ» بهنمایش درآمده است. به گفتهی بختیاری، تالبرگ از نخستین کسانی بود که در حوزه گرافیک کودکان فعالیت میکرد. او اصالتا سوئدی بود و در سال ۱۳۱۴ تابعیت ایران را گرفت. در کارهای او شاهد تصویرهای ایرانی و الهام از معماریهای ایرانی - اسلامی هستیم.
ایدهی اصلی نمایشگاه از جایی شروع میشود که یکسری ویدئو از روز کودتای ۲۸ مرداد در میدان بهارستان بهنمایش گذاشته شده است.
بختباری دربارهی این ویدئوها به ایسنا توضیح میدهد: این ویدئوها خیلی مهم هستند، چون قبل از این اصلا بهنمایش درنیامدهاند و به آرشیو فیلمخانه ملی متعلقاند. نسخه کامل این ویدئو ۹ دقیقه بود که در اینجا برای همخوانی با موضوع نمایشگاه، از سه دقیقهی آن استفاده شده است.
او همچنین تأکید میکند: پیامد کودتای ۲۸ مرداد، تسلط پرقدرت آمریکا بر ایران بود. آمریکاییها بودجهی میلیون دلاری برای فعالیتشان در ایران اختصاص دادهاند که بخشی از آن مربوط به اتفاقات فرهنگی بود. بعد از کودتای ۲۸ مرداد و فراگیر شدن مدارس مدرن، سواد در قشرهای مختلف گسترش پیدا کرد و آدمهای باسواد به مواد خواندنی نیاز داشتند. بنابراین ادبیات تخصصی کودک بهوجود آمد و بهواسطه آن تصویر کودک هم پا به عرصه گذاشت. در این دوره، محمود جوادیپور و لیلی تقیپور بهصورت حرفهای اولین کتابهای دهه ۳۰ را تصویرسازی کردند. بعد از آنها کلانتری، بهرامی و وزیریمقدم وارد کار شدند.
ایدهی نیمکتهای چیدمان که بخش دیگری از این نمایشگاه را تشکیل میدهد، به فراگیر شدن مدارس مدرن اشاره دارد. در اینجا جایگاه آموزشی بچهها در فرهنگ عمومی مشخص میشود. تعریف کودک در این دوره اینگونه است که باید به مدرسه برود و آموزشپذیر باشد.
در ادامهی این نمایشگاه، کتابهایی را میبینیم با تصویرهای آشنا از کاراکترهای انیمیشینی آمریکا که با اسمهای ایرانی خودنمایی میکنند.
بختیاری دربارهی تغییر این اسمها توضیح میدهد: در دههی ۳۰ ادبیات غربی بهصورت گسترده و با گسترش تکنولوژی چاپ به ایران وارد میشود آن هم بهصورت ترجمه، اما چون اسمها برای کودک ایرانی نامأنوس هستند، تغییر میکنند، مثلا «آلیسِ» سرزمین عجایب به «سهیلا» تبدیل میشود، «تنتن» به «بهروز»، «سیندرلا» به «پری»، «پیتر پن» به «مانی»، «سفیدبرفی» به «فرنگیس» و ... بعدها که بچهها به تصاویر عادت کردند و توانستند با آنها ارتباط برقرار کنند، اسامی شخصیتهای کارتونی بهصورت اصلی چاپ شد.
یکی دیگر از بخشهای نمایشگاه، به معرفی «اسفندیار احمدیه» میپردازد. او اولین انیماتور ایرانی بود که بهصورت تجربی کار خود را آغاز و همراه چند نفر دیگر در سال ۱۳۳۸ واحد انیمیشن فرهنگ و هنر را پایهگذاری کرد.
بختیاری دربارهی «اسفندیار احمدیه» هم به ایسنا میگوید: اگرچه کار او بهصورت تجربی بود، اما اهمیتش بهخاطر اول بودنش است، یعنی اگر بخواهیم کسی را با عنوان «پدر انیمیشن ایران» معرفی کنیم، قطعا او احمدیه است. اولین ساختهاش با اولین اثر نورالدین زرینکلک - انیماتور و تصویرگر - ۱۲ سال فاصله دارد و زودتر از او، کارش را آغاز کرده است.
در بخش دیگری از نمایشگاه، یک سردر سینما بهنمایش گذاشته شده که باز هم نمایشی از تصویرهای غربی است. به گفتهی بختیاری، نمایش این سردر از این نظر مهم است که تولید اینها فراموش شده و از بین رفته است. این سردر سال ۱۳۴۸ در تهران نصب شد و برای نمایش در «کارنامه» مورد مرمت قرار گرفت.
در ادامهی نمایشگاه، به بخش «ایران در میانه غرب و شرق» میرسیم که یکی از مهمترین بخشهای «کارنامه» است.
این بخش به این موضوع اشاره دارد که وقتی آمریکاییها در ایران یکهتاز بودند، نمونههای عجیبی در فرهنگ تصویری کودکان ایران بهوجود آمد.
بختیاری در اینباره نیز توضیح میدهد: در این دوره بهعنوان مثال، تصویر یک کودک ایرانی در میان انبوهی از کاراکترهای انیمیشنی آمریکایی چاپ شد یا سری کتابهایی با عنوان «حسین و جانی» چاپ شد که داستان یک پسر ایرانی و یک پسر انگلیسی است که با هم به اروپا سفر میکنند. این داستانها تم نژادپرستانهای داشتند، چون در روند داستان، پسر ایرانی در حال یاد گرفتن فرهنگ است. در این کتاب نژاد «سفید برتر» غرب است و «نژاد سیاه» ایران که حتی در نوع طراحی کاراکترها هم این تفاوتها به وضوح دیده میشود.
نمونههایی از کمیکاستریپها بخش دیگری از نمایشگاه را تشکیل میدهند. سال ۱۳۳۵ کمی بعد از کودتا، کتاب کمیکاستریپ «داستان مصور ایالات متحده» توسط ادارهی اطلاعات آمریکا در این کشور به فارسی چاپ و به ایران وارد شد. در این کتاب، تاریخ آمریکا در قالب کمیکاستریپ که یک قالب آمریکایی بود، به ایران وارد شد.
بختیاری دربارهی تأثیر قالب کمیکاستریپها، اظهار میکند: با گذشت ۱۰ سال، دوباره چپها قدرت میگیرند. ما از دههی ۴۰ تودهایها و جنبشهای وابسته به شوروی را داریم. در همین دوران، تاریخ مصور شوروی توسط مجلهی «اخبار» که مجلهی رسمی سفارت روسیه بود باز هم با قالب کمیکاستریپ چاپ میشود. یعنی آنها هم مجبور میشوند از همین قالب آمریکایی استفاده کنند. سالها بعد کتاب «عظمت بازیافته» نیز در دههی ۵۰ با موضوع تاریخ پهلوی با همین قالب به چاپ میرسد.
در قسمت دیگر نمایشگاه به انیمیشن معروف «زندگی» ساخته نصرت کریمی میرسیم.
بختیاری دربارهی تأثیر این هنرمند بر فرهنگ تصویری کودکان، میگوید: سال ۱۳۴۳ با آمدن نصرت کریمی به ایران، اتفاق تازهای میافتد. او که در چکسلواکی انیمیشن خوانده بود، آن را بهصورت آکادمیک در ایران پیاده کرد و نتیجهی آن، فیلم درخشان «زندگی» شد. «زندگی» ایرانیترین فیلم آن دوره بود که براساس اندیشههای مولانا ساخته شد و در ساخت آن از موسیقی کاملا ایرانی و مینیاتور نیز بهره گرفته شد. برخی از اتودهای آن که توسط کریمی در چکسلواکی کار شده بود، در نمایشگاه روی دیوار قرار گرفته است.
در بخش دیگری از نمایشگاه، به حضور کودک در فیلمفارسیها اشاره شده است. در این فیلمها، کودکان نقش جدی نداشتند و بیشتر بهعنوان نمک فیلم از آنها استفاده میشد.
همچنین در نمایشگاه بر نقش نشر «امیرکبیر» بهعنوان ناشر مهم دههی ۵۰ تأکید شده است.
مرتضی ممیز دیگر هنرمندی است که در «کارنامه» مورد توجه قرار گرفته است. او یکی از افراد فعال در زمینهی تصویر کودک از نیمهی دههی ۴۰ بود. ممیز کارش را با نشر «بنگاه» شروع کرد و در ادامه، با کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و کتابهای جیبی اوج گرفت.
قسمت مهم دیگر نمایشگاه «کارنامه» به آغاز فعالیت کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان اشاره دارد.
بختیاری دربارهی این مرکز توضیح میدهد: این انستیتو در ابتدا با هدف پر کردن اوقات فراغت کودکان و نوجوانان تشکیل شد. براساس قانون، شورای کتاب کودک همهی مدارس موظف بودند اتاقی را با عنوان اتاق کتاب در مدرسه داشته باشند که عمدتا هم خالی بود، چون کتابی برای پر کردن آنها وجود نداشت. اینجا بود که یک تیم با نیروهای جوان و با حضور فیروز شیروانلو کار خود را شروع کرد. «عمو نوروز» از نخستین تولیدات کانون، موفق میشود جایزه «بلونیا» را دریافت کند. استودیوی گرافیک کانون توسط فرشید مثقالی آغاز به کار میکند و آثار متعددی تولید میشوند.
او ادامه میدهد: سال ۱۳۴۹ شیروانلو بخش سینمایی کانون را راهاندازی میکند. او با آوردن سیرک مسکو به ایران، از عواید حاصل از فروش بلیت آن، تجهیزات سینمایی میخرد و این بخش را پایهگذاری میکند. عباس کیارستمی، بهرام بیضایی و محمدرضا اصلانی از جمله کارگردانانی بودند که در آن دوره در کانون مشغول فعالیت شدند. واحد موسیقی کانون نیز سال ۱۳۵۱ زیر نظر احمدرضا احمدی تأسیس شد.
فرشید مثقالی بهعنوان یکی از تأثیرگذارترین افراد در تاریخ تصویری کودکان، بخشی را در نمایشگاه «کارنامه» به خود اختصاص داده است. او از پرکارترین و پرافتخارترین تصویرگرانی بود که توانست جایزه «هانس کریستین اندرسن» را نیز دریافت کند. در نمایشگاه، نسخه اصلی چاپ تصویر «ماهی سیاه کوچولو» برای مخاطبان نمایش داده شده است.
ناشران «پیام اسلام» و «معراجی» بهعنوان دو ناشر فعال در زمینهی ادبیات مذهبی کودکان، بخش دیگری از این نمایشگاه را به خود اختصاص دادهاند. در دههی ۵۰ نیز انتشارات «معارف اسلامی» با همکاری صادق صندوقی تصاویری را راهی بازار نشر کرد که تا سالها جزیی از ناخودآگاه ما شد.
بخش ادبیات مذهبی در کانون زیر نظر علیاکبر صادقی بود. او در تصویرگریهایش از فیگور استفاده نمیکرد و بیشتر از تایپوگرافی و تذهیب برای طراحی کمک میگرفت.
بخش مهم دیگر نمایشگاه «کارنامه» تصویرهایی است که تأثیراتی از انقلاب و جنگ را با خود دارند.
بختیاری در اینباره نیز میگوید: با پیروزی انقلاب اسلامی، تعریف کودک نیز تغییر کرد. بعد از انقلاب، کودک به عضو فعال جامعه تبدیل شد. تصویر کودک از یک تصویر فانتزی خوش رنگ و لعاب، به یک تصویر جدی و مستند تغییر کرد. محصولات کانون نیز طبیعتا تغییر کردند و تولیدکنندگان، نقش اجتماعی برای کودک قائل شدند. با شروع جنگ، این نقش ادامه پیدا کرد و ما در آثار، تصویر کودک سرباز و شهید را داریم. کسانی مانند شهید حسین فهمیده به یک شمایل تأثیرگذار تبدیل میشوند. برای واضحتر نشان دادن این تغییرات در بخشی از نمایشگاه، عکسهایی از مریم زندی، رعنا جوادی، بهمن جلالی، سیفالله صمدیان و ... نمایش داده شده که در همهی آنها کودک حضور دارد.
تصویری از فیلم «شهر موشها» آخرین تصویر این نمایشگاه و آغاز دورهای تازه است. به گفتهی بختیاری، فیلم «شهر موشها» به این دلیل انتخاب شده که فانتزیهای بچگانه را در قالب آموزشی و متعهد در خود دارد و اصلاحشدهی تمام دورههای قبل است.
اینجا پایان نمایشگاه «کارنامه» است، اما بختیاری میگوید که «کارنامه» اینجا تمام نمیشود و ادامه پیدا خواهد کرد. نمایشگاه برپاشده در موزه هنرهای معاصر فقط قسمتی از یک پروژهی بزرگ است.