تاریخ انتشار: ۱۵:۱۸ - ۱۸ بهمن ۱۳۹۹
تعداد نظرات: ۲ نظر

انقلابیون ایران با پلاکاردهای دکتر علی شریعتی

آثار دکتر علی شریعتی از دهه‌های ۴۰ تا ۷۰ به شدت در ایران خوانده شدند. در دهه ۵۰ آثار او بر بسیاری از انقلابیون تاثیر گذاشت؛ تا آنجا که آن‌ها تصاویر دکتر شریعتی را در خیابان حمل می‌کردند و علیه شاه شعار می‌دادند.

زندگی نامه دکتر علی شریعتی

رویداد۲۴ علیرضا نجفی: تصویر ثبت شده در جریان انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷ که انقلابیون تصاویر دکتر علی شریعتی، دکتر محمد مصدق و آیت الله خمینی را به صورت همزمان همراه دارند. 

دکتر علی شریعتی در ۲۹ خرداد سال ۱۳۵۶ یعنی یک سال پیش از انقلاب به مرگ طبیعی درگذشت، اما پیروانش وی را شهید خواندند. او از سال‌های نخست دهه پنجاه تبدیل به معلم انقلاب شده بود و در سال‌های بعدی نیز معلم انقلاب ماند. در راهپیمایی‌های روز‌های انقلاب تصویر شریعتی در کنار تصاویر آیت الله خمینی دیده می‌شد و شعار‌هایی مانند «دکتر علی شریعتی / معلم شهید ما» یا «الا الا چه همتی / معلم شهید ما / دکتر علی شریعتی» به کرات سر داده می‌شد.

شریعتی با کلام نافذ و ادبی خود مفاهیم انقلابی و سوسیالیستی را با اسلام سنتی آشتی داده بود و به واسطه او اسلام برای بسیاری از طبقات متوسط و پایین دیگر امری شخصی و مربوط به معنویت فردی نبود بلکه آیینی بود انقلابی و ستیزه جو.

شریعتی آیین‌ها و روایات سنتی را با جدیدترین مکاتب سیاسی و فلسفی تلفیق می‌کرد و مکاتب فلسفی جدید را نیز با مثال‌های دینی و مقدسات دین تبیین می‌کرد. به همین دلیل ابوذر و سلمان در نظر او سوسیالیست‌های مومن بودند و ارنستو چه‌گوارای کمونیست ادامه دهنده راه کربلا خوانده می‌شد. اما همه این‌ها نه با روش علمی، عقلی یا استدلالی بلکه به واسطه پرشور ادبی صورت می‌گرفت.


به گزارش رویداد‌۲۴ پیوند‌ها و کلاژ‌های تاریخی ایدئولوژیک شریعتی جز با زبان و آرایه‌های ادبی به یکدیگر نمی‌چسبیدند؛ به همین دلیل روش او خطابه‌خوانی بود و کمتر جایی از آثارش را می‌توان دید که دارای بصیرتی علمی باشد و دارای روشی استدلالی. این سخنرانی‌های آتشین برای جوانان دهه‌های چهل و پنجاه جذابیت خاصی داشت.

اختلاف طبقاتی باعث شده بود بسیاری از جوانان به نوشته‌های شریعتی روی بیاورند. چرا که دین شریعتی دین مستضعفین بود و راهی برای رهایی از ظلم و جور طاغوتیان و سرمایه‌داران. در دورانی که ایده‌های انقلابی هژمونیک بودند و آرمانگرایی در میان انسان‌ها زنده بود، آثار شریعتی هواخواه پیدا می‌کرد و می‌درخشید.

شریعتی گفتمان خود را بر اساس جدایی ریشه‌ای شرق و غرب بنا کرده بود. وی غرب را منحرف و بت پرست می‌دانست و شرق را تجلی‌گاه معنا. شریعتی برای حل معضل عقب‌ماندگی مسلمانان ندای «بازگشت به خویشتن» را مطرح کرد، اما نه خویشتنی که غرب معرفی می‌کرد بلکه مقصود شریعتی از بازگشت به خویشتن، احیای اسلام ناب و تشیع علوی بود. به همین دلیل بود که آرای وی با انقلاب و شعار‌های جمهوری اسلامی همخوانی داشت.

مهرزاد بروجردی در کتاب روشنفکران و انقلاب می‌نویسد: «غرب‌ستیزی شریعتی همان ضدیت با غربی است که در جمهوری اسلامی ایران به سیاستی رسمی بدل شد. از نظر شریعت در شرق سیاست نه بر اساس انسان‌باوری بلکه بر پایه معنویت استوار است و یک بخش مهم آن نیز نقش رهبر در معنویت است. در شرق رهبران و پیامبرانی هستند که رسالت آن‌ها از وحی سرچشمه گرفته است و حال آنکه در غرب سیاستمداران بر پایه عرف و قانون انسانی تصمیم می‌گیرند. به تعبیری خاستگاه قدرت در غرب سیاسی است و در شرق معنوی.»

این جدایی ریشه‌ای غرب و شرق جدایی جغرافیایی نبود؛ بلکه تقابل ایدئولوژیک بود و شریعتی زمینه را برای این تقابل‌ها آماده کرد. آنچه در سال‌های پس از انقلاب بر اثر این تقابل بر مردم ایران رفت، اما شکست ایده‌های شریعتی را در عمل نشان داد.

خبر های مرتبط
خبر های مرتبط
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۲
محمد نجاتی
|
Switzerland
|
۰۰:۵۳ - ۱۳۹۹/۱۱/۱۹
0
2
هر که را چشم عقل کور بود.
نبود آدمی ستور بود.
پاینده ایران.
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۱:۴۹ - ۱۴۰۰/۱۱/۱۰
1
1
واقعا این پرت و پلاهایی که شریعتی نوشته ارزش بحث کردن و جدل داره ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چه ساقی توپی داشته این شریعتی و جلال آل احمد
نظرات شما