تاریخ انتشار: ۱۳:۴۵ - ۲۴ ارديبهشت ۱۴۰۰

علی اکبر سیاسی ؛ رئیس دوران کودتا!

علی اکبر سیاسی از مشاهیر ایران بود که در جریان کودتای ۲۸ مرداد رئیس دانشگاه تهران بود. دانشجویان در این دوره بسیار فعال بودند و البته بسیار سرکوب شدند. به همین سبب نقش دکتر سیاسی بیش از دیگر روسای دانشگاه تهران اهمیت دارد. رویداد۲۴ در گزارش چهره‌های خود زندگی او را بررسی کرده است.

علی اکبر سیاسی

رویداد۲۴ مازیار وکیلی: «پاره‌ای از حقایق را مردم به طور یکسان درک نمی‌کنند، چنان که خیر، اخلاق و زیبایی را یکسان در نمی‌یابد. ولی اگر قرار باشد فرد یا گروهی از افراد خود را مبرا از خطا بدانند و از اظهارنظر دیگران جلوگیری به عمل آورند، مفاسدی به وجود می‌آید.» علی‌اکبر سیاسی

علی‌اکبر سیاسی یکی از رجال سیاسی و علمی عصر پهلوی اول و دوم است. سیاسی را مشهورترین رئیس‌ترین دانشگاه تهران دانسته‌اند که مدتی طولانی از سال‌های ۱۳۲۱ تا ۱۳۳۳ رئیس مشهورترین دانشگاه ایران بود.

دوره ریاست سیاسی بر دانشگاه تهران دوره‌ای پرمناقشه و پُر تب و تاب در تاریخ معاصر ایران است؛ دوره‌ای که با روی کارآمدن محمدرضا شاه جوان و باز شدن نسبی فضای سیاسی کشور آغاز شد و یک سال پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و سرنگونی دولت ملی‌گرای مصدق پایان یافت. سیاسی که خود یکی از پایه‌گذاران و تدوینگران قانون دانشگاه در ایران بود، تلاش‌های بسیاری برای استقلال نهاد دانشگاه و جدایی آن از وزارت فرهنگ آن زمان کرد.

در دوران ریاست سیاسی بر دانشگاه تهران اتفاقات مهمی مانند واقعه ۱۳ آذر ۱۳۳۲ که منجر به جان باختن سه تن از دانشجویان دانشگاه تهران شد، تلاش برای اخراج اساتید وابسته به حزب توده و تلاش برای اخراج دوازده تن از اساتید معترض به تصویب لایحه قرارداد کنسرسیوم رخ داد.

سیاسی تلاش کرد در برابر این اتفاقات مقاومت کند و در حد خود کوشید استقلال نهاد دانشگاه از حکومت را حفظ کند. نتیجه این اقدامات سیاسی مجلس شورای ملی قانونی را تصویب کرد که طبق آن برای انتخاب رئیس دانشگاه تهران به جای اینکه شورای دانشگاه رئیس را انتخاب کند سه نفر را پیشنهاد کرد و وزارت فرهنگ یکی را برگزید. در جلسه شورای دانشگاه سه نفر معرفی شدند و منوچهر اقبال به جای سیاسی به ریاست دانشگاه تهران برگزیده شد.

سیاسی همچنین یکی از رجل سطح بالای حکومت پهلوی بود. او در کابینه‌های ابراهیم حکیمی، احمد قوام و علی سهیلی وزیر فرهنگ، در کابینه محمد ساعد مراغه‌ای وزیر خارجه و در کابینه مرتضی قلی‌بیات وزیر مشاور بود. همچنین او را پدر علم روان‌شناسی مدرن در ایران دانسته‌اند و بسیاری از افراد عقیده دارند این رشته با تلاش‌های سیاسی در ایران مستقر شد. علی اکبر سیاسی سرانجام در سال ۱۳۶۹ و در سن ۹۵ سالگی در تهران درگذشت.

علی اکبر سیاسی

بیوگرافی علی اکبر سیاسی

علی اکبر سیاسی در سال ۱۲۷۴ هجری شمسی در تهران و در محله بازارچه مهدی موش متولد شد. دوره ابتدایی را در مداس خرد و سلطانی و دوره متوسه در مدرسه علوم سیاسی که سه سال آن مقدماتی و دو سال آن دوره عالی به حساب می‌آمد گذراند.

سیاسی از آن جهت که هنوز در ایران شناسنامه نیامده بود، علی‌اکبر خان نامیده می‌شد. او چون در سفر اول به اروپا رشته سیاسی خوانده بود، نام خانوادگی سیاسی را برای خود انتخاب کرد. به گزارش رویداد۲۴ سیاسی در کتاب گزارش یک زندگی شرایط تهران آن زمان را این‌گونه توصیف می‌کند: «در تهران پایتخت کشور شاهنشاهی، کوچه‌ها و خیابان‌ها تنگ و تاریک و زمستان پُر از گل و لای و سایر فصول پُر از گرد و خاک بودند. از این رو وسایل نقلیه آن زمان یعنی اسب و اُلاغ و قاطر و درشکه و کالسکه وقتی که می‌گذشت عابران را سر تا پا گل‌آلود می‌کردند یا مقداری گرد و خاک به خوردشان می‌دادند. از آسفالت و آب لوله‌کسی البته خبری نبود. در این پایتخت نه شهرداری وجود داشت نه ثبت اسناد و املاک. نه شناسنامه بود نه نام خانوادگی. هر کس مانند قدیم بنام پدر خود معرفی می‌شد.»

علی‌اکبر سیاسی در چنین شرایط و اوضاعی بزرگ شد و به مدرسه رفت. سیاسی قبل از ورود به سال چهارم مدرسه علوم سیاسی در امتحانات اعزام به دانشجو که ابراهیم حکیمی وزیر معارف وقت صمصام‌السلطنه بود شرکت کرد و آنطور که در شرح و حال فعالیت‌های علمی و خدمات فرهنگی علی‌اکبر سیاسی آمده حائز رتبه سوم یا چهارم شد. آن هم در حالی که برخی شرکت‌کنندگان مانند پروفسور حبیب‌الله شهاب، سیف‌الله شهاب، علی ریاضی، زمان بهنام و محمدعلی میرزا والا دو برابر او سن داشتند.

سیاسی همراه سایر منتخبان این آزمون در سال ۱۲۹۰ و در زمان احمدشاه قاجار به سرپرستی موسیو ریشارخان (مودب الملک) عازم فرانسه شد. در آن‌جا در رشته روان‌شناسی و علوم تربیتی به تحصیل پرداخت. اما پس از چهار سال و نیم و با آغاز جنگ جهانی اول مجبور شد به ایران بازگردد. پس از بازگشت به ایران و در فاصله سفر دوم به اروپا در دارالفنون (هنوز در ایران داشگاه به وجود نیامده بود) مشغول به تحصیل شد و اولین فعالیت عمده سیاسی خود یعنی تاسیس موسسه ایران جوان را انجام داد.


بیشتر بخوانید: غلامحسن صدیقی؛ ناکام در میانه علم و سیاست‌


تاسیس موسسه ایران جوان توسط علی اکبر سیاسی

در سال‌های پایانی حیاتِ قاجار، ایران دچار هرج‌ومرج و ناامنی که جنگ جهانی اول و عدم اعتنایِ قدرت‌های بزرگ به بی‌طرفی ایران به آن شدت بخشیده، بود. برخی از روشنفکران این دوره به‌واسطه ضعف حکومت مرکزی و قطع کمک‌های دولت، توانایی ادامه تحصیل در اروپا را نداشته و به ایران بازگشتند. بازگشت این محصلان و مقایسه وضعیت ایران با سرزمین‌های اروپایی، موجی از نارضایتی را ایجاد نمود که درنتیجه آن گروه‌های ریزودرشتی برای برون‌رفت از آن وضعیت به ایده‌پردازی پرداختند. یکی از این گروه‌ها انجمن ایران جوان بود که معتقد بود ایران پیر و فرسوده باید با قبول تمدن جدید از نو جوان و نیرومند شود.

فرزین وحدت در کتاب رویارویی فکری ایرانیان با مدرنیت نوشته «علی‌اکبر سیاسی مؤسس انجمن، توضیح داد که آن‌ها جوانان میهن‌پرستی هستند که از عقب‌ماندگی ایران در عذاب‌اند و آرزو دارند شکاف میان ایران و کشور‌های اسلامی پر شود. رضاخان پس از مطالعه دقیق منشور این انجمن به آن‌ها اطمینان داد که آنچه آن‌ها به زبان می‌آورند، او در عمل پیاده خواهد کرد.»

رضاخان بعد از تاج‌گذاری و آغاز سلطنت پهلوی در سال ۱۳۰۴ ش، برنامه اصلاحات و نوسازیِ خود در حوزه فرهنگی و اجتماعی را بر سه محور ترویج ناسیونالیسمِ باستان‌گرا، تجددگراییِ غربی و سیاست مذهب‌زدایی تعریف کرد.

فرزندان علی اکبر سیاسی

روشنفکر‌های اولیه دوره رضاشاه تغییر اجتماعی را به‌طور جد در سر داشتند و از طریق مهندسی اجتماعی، برنامه‌های مدونی را برای نوسازی جامعه ایرانی به‌پیش بردند. نقش دانشجویانی از گروه اول مانند علی‌اکبر سیاسی که به برای تحصیل به سفر خارج از کشور رفتند از این جهت مهم بود که ایده‌های غرب‌گرایانه تا پیش از ظهور رضاخان صرفاً ایده‌هایی روشنفکرانه بودند که زمینه‌ای برای بروز و ظهور نداشتند. این ایده‌ها برای بروز و ظهور علاوه بر پادشاهی مانند رضاخان نیاز به یک موتور محرک برای بدل کردن این ایده‌ها به مطالبات عمومی بود.

دانشجویانی مانند علی‌اکبر سیاسی و سایر اعضای انجمن ایران جوان در این زمینه نقش محوری داشتند و نظریات آنان در کنار قدرت سیاسی افرادی مانند علی اکبر خان داور، تیمورتاش و نصرت الله فیروز پایه‌گذار ایده‌های اصلی حکومت رضاخان در دوران پهلوی اول شد.

آن‌طور که در کتاب نقش ساختار سیاسی در شکل‌گیری احزاب در فاصله سال‌های ۱۲۹۹-۱۳۲۰ هجری شمسی آمده است پس از تحکیم پایه‌های قدرت شخصی، دیگر میدان دادن به احزاب و گروه‌های از نظر شاه پسندیده نبود. از طرف دیگر حزب ایران جوان پس از یک‌رشته فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی و فرهنگی، چون در رقابت با احزاب قدرتمند موجود در مجلس چهارم و پنجم ناتوان بود، و همچنین به علت مسافرت‌های اعضای رده‌بالای حزب به خارج از کشور برای ادامه تحصیل، فعالیت‌هایش تقریبا در ادامه سلطنت رضاشاه با رکود مواجه شد.

پس از مدتی با قدرت گرفتن تدریجی حزب ایران نو، برحسب مذاکراتی که میان هیئت‌مدیره حزب ایران نو و جمعیت ایران جوان انجام شد، چون مرام و مقصد خود را قریب یکدیگر یافتند، جمعیت ایران جوان تصمیم گرفت که به حزب ایران نو ملحق شود.

اقدامات علی اکبر سیاسی پس از بازگشت از سفر دوم اروپا

سیاسی در سال‌های ۱۳۰۷ و ۱۳۰۸ به اروپا بازگشت و تحصیلات خود را در رشته روان‌شناسی تکمیل کرد و موفق به اخذ دانشنامه دکترا شد. سیاسی در سال ۱۳۱۰ و پس از بازگشت به ایران به عنوان رئیس تعلیمات عالیه وزارت فرهنگ انتخاب شد.

با تاسیس دانشگاه تهران در سال ۱۳۱۳ به عنوان استاد روان‌شناسی در این دانشگاه استخدام شد. در سال ۱۳۲۱ به عنوان رئیس دانشگاه ادبیات انتخاب شد و هم‌زمان در کابینه احمد قوام السلطنه هم به عنوان وزیر فرهنگ انتخاب شد. در همین ایام بود که با تلاش‌های فراوان توانست دانشگاه را از زیر نظر وزارت فرهنگ خارج و به نهادی مستقل تبدیل کند.

سیاسی در کتاب خاطرات خود می‌نویسد: «کوشش‌های پیگیر و پایداری من سرانجام دانشگاه را موسسه‌ای کرده بود کاملاً مستقل و دور از هرگونه اعمال نفوذ مقامات مختلف، دولت‌ها، نمایندگان مجلس و حتی شاه از این واقعیت رضایت نداشتند. به هیچ تقاضا، توصیه و خواهش و تمنا و حتی هیچ امری که مخالف مقررات دانشگاه بود ترتیب اثر نمی‌دادم. پشتیبان ما عموم دانشگاهیان، استادان، دانشجویان و کارمندان بودند. پس آن دستگاه بزرگ علمی هم مورد اعتماد بود و هم برای مقاماتی موجب نگرانی و هراس! پس برای این‌که حصار حصین، یا به گفته بعضی وکلا پشت تریبون مجلس (این دولت در دولت) شکستی بردارد لازم بود رئیس آن برکنار شود.»

باید به این نکته هم توجه داشت که استقلال دانشگاه تهران به غیر از تاسیس آن است. دانشگاه تهران در سال ۱۳۱۳ و با همت و تلاش علی‌اصغر حکمت به بار نشست. البته سیاسی هم نقش پُررنگی در تاسیس دانشگاه تهران داشت و به همراه محمدعلی فروغی، غلامحسین رهنما و عیسی صدیق قانون تاسیس دانشگاه تهران را در کمیسیون ویژه اداره تعلیمات عالیه که ریاست آن به عهده سیاسی بود تهیه کردند.

سیاسی درباره نحوه تاسیس و ساخت دانشگاه تهران در خاطرات خود آورده است: «وزیر فرهنگ برای محل دانشگاه یکصد هزار متر از اراضی شمال غرب تهران را که در آن زمان بیابانی بی آب و علف بود در نظر گرفت و به شاه پیشنهاد کرد. رضا شاه گفت: فقط امروز را در نظر نگیرید، به فکر فردا هم باشید، زمین بیشتر بردارید. حکمت ۲۰۰ هزار متر از آن اراضی را به بهای پنج ریال و نیم ابتیاع کرد. بعد‌ها معلوم شد نظر دوراندیش شاه را درست درک نکرده و می‌بایستی چندین برابر برداشته بود. به هرحال رضاشاه نخستین سنگ‌بنای دانشگاه را به دست خود در آن اراضی گذاشت.»

رضاشاه در دوران پادشاهی خود و برمبنای ایده حکومتی مدرنیته آمرانه در نظر داشت با قدرت تمام از ایران به زعم او عقب‌مانده یک کشور مدرن بسازد که دانشگاه مدرن یکی از مهم‌ترین نماد‌های این مدرنیزه کردن بود. با تصویب قانونی در ۱۵ بهمن ۱۳۱۳ زمانی که علی‌اصغر حکمت وزیر فرهنگ بود در مجلس شورای ملی به تصویب رسید و براساس آن دانشگاه تهران از ۶ دانشکده پزشکی، حقوق، معقول و منقول، فنی، ادبیات و علوم انسانی تشکیل شد.

علی اکبر سیاسی دانشگاه تهران

اقدامات علمی و اجرایی علی‌اکبر سیاسی

به گزارش رویداد۲۴ از اولین اقدامات سیاسی بعد از ریاست دانشگاه تهران و در دوران وزارت لایحه شانزده ماده‌ای اجباری کردن آموزش و پرورش بود که سیاسی به مجلس ارائه کرد. طبق این لایحه تعلیمات عمومی اجباری و مجانی بوده و مهم‌ترین مسائل درسی و آموزشی از لحاظ جا و مکان، روش تدریس و حقوق معلمین درمتن این قانون است. لایحه‌ای که دکتر سیاسی برای اجباری کردن آموزش و پرورش به مجلس داد، سخت‌گیرانه‌تر از آن چیزی بود که در نهایت به تصویب رسید.

در مذاکرات جلسه ۱۶۲ دوره سیزدهم مجلس شورای ملی ۲۹ اردیبهشت ۱۳۲۲ آمده است او برای والدینی که فرزندانشان را به مدرسه نگذارند، مجازات زندان همراه با جریمه نقدی سنگین در نظر گرفته بود، اما مجلس این مجازات را حذف کرد و سپس به لایحه رأی داد.

از دیگر فعالیت‌های فرهنگی علی‌اکبر سیاسی عضویت در انجمن ایرانی فلسفه و علوم انسانی که وابسته به کمیسیون ملی یونسکو بود اداره می‌شد. بعد از به اتمام رسیدن دوره ریاست سیدحسن تقی‌زاده ریاست انجمن به علی‌اکبر سیاسی رسید.

از دیگر اقدامات مهم اجرایی سیاسی تهیه لایحه قانون تربیت معلم بود. سیاسی زمانی که در وزارت فرهنگ رئیس تعلیمات عالیه بود این قانون را در مجلس سیزدهم شورای ملی تصویب کرد و آموزش و پرورش ایران را دچار تحول کرد.

سیاسی در کتاب خاطرات خود در این‌باره می‌نویسد: «این قانون بدون سر و صدا انقلابی عظیم در فرهنگ ایران اجرا کرد، معلم شدن شرایطی پیدا کرد و تکلیف حقوق و مزایا و ارتقا معلمین را قانون معین کرد، ضمناً اصطلاحات تازه فارسی قانوناً رسمیت یافتند، از آن جمله هستند دبستان به جای مدرسه ابتدائی...»

این قانون از آن جهت مهم است که برای آموزش و پرورش نوعاً سنتی ایران تا آن زمان ساختاری مدرن پایه‌ریزی کرد. آموزش و پرورش ما به جهت این ساختار سازی به علی‌اکبر سیاسی مدیون است. اما به جز این فعالیت‌های اجرایی علی‌اکبر سیاسی نقش مهمی در تاسیس و ورود رشته روان‌شناسی مدرن در ایران داشت.

در سال ۱۳۰۴ که دهخدا رئیس مدرسه علوم سیاسی بود و سیاسی هنوز دکتر نشده بود به سیاسی گفت که در غرب علم‌النفس [روان‌شناسی] از فلسفه جدا شده است. دهخدا که درباره این رشته جدید کنجکاو شده بود از سیاسی خواست که به تدریس این رشته جدید بپردازد. پس از قبول این موضوع، در جلسه‌ای سیاسی برای درس علم‌النفس واژه جدید روان‌شناسی را انتخاب می‌کند و برای تدریس کتاب «علم‌النفس یا روان‌شناسی از لحاظ تربیت» را به نگارش در می‌آورد که پایه ورود علم روان‌شناسی مدرن در ایران می‌شود.

حوادث سیاسی در زمان ریاست سیاسی بر دانشگاه تهران

دوره ریاست سیاسی بر دانشگاه تهران دوران پرماجرایی بود. علی‌اکبر سیاسی در سال ۱۳۲۱ به ریاست دانشگاه تهران رسید. درست یک سال بعد از روی کار آمدن محمدرضا شاه پهلوی که در آن زمان هنوز جوان بود و توانایی و تجربه لازم برای قبضه کامل قدرت و دیکتاتوری کردن فضای سیاسی کشور نداشت. از این رو فرصت مناسبی برای گروه‌های سیاسی اعم از جریان‌های چپ‌گرا و مذهبی به وجود آمد تا آزادنه به فعالیت بپردازند. این فعالیت‌ها خودبه‌خود به فضای دانشگاهی کشور که یکی از قطب‌ها و نهاد‌های مهم ایران به حساب می‌آمد هم کشیده می‌شد.

به نقل از کتاب جنبش دانشجویی در ایران نوشته علیرضا کریمیان با سقوط رضاشاه و آزادی گروه ۵۳ نفر در فروردین سال ۱۳۲۲ سازمان جوانان حزب توده تشکیل شد که وظیفه‌اش تربیت کادر جوان برای فعالیت‌های سیاسی بود. سازمان‌های دانشجویی هم زیر نظر سازمان جوانان حزب کار می‌کرد و این حزب توانست با تشکیل کمیته‌های منظم دانشجویی در دهه بیست فضای سیاسی دانشگاه تهران را تحت سلطه خود داشته باشد. اما گروه دیگری که بعد از باز شدن فضای سیاسی در ایران فعالیت خود را از سر گرفت و به نوعی از بازنشستگی در آمد جبهه ملی ایران بود.

با فعال شدن جبهه ملی به تدریج فضای دانشگاه که تماماً در اختیار حزب توده بود از اختیار این حزب درآمد و دانشجویان بیشتری به جبهه ملی اقبال نشان می‌دادند. رقابت و تنش به قدری میان هواداران دانشجویی این دو حزب زیاد بود که گاهی منازعات آنان به زد و خورد می‌کشید تا جایی که این درگیری‌ها به یکی از دغدغه‌های حکومت نوپای محمدرضا شاه بود. یکی دیگر از گروه‌هایی که در آن سال‌ها خیلی زود و بعد از سقوط رضاشاه فعالیت دانشجویی را آغاز کردند گروه‌های مذهبی بودند که فعالیت‌های سیاسی خود را در قالب تاسیس انجمن اسلامی دانشجویان آغاز کردند. سیاسی در چنین فضای پُرمناقشه‌ای ریاست دانشگاه تهران را برعهده گرفت. سیاسی با مستقل کردن دانشگاه از وزارت فرهنگ این نهاد را از شر برنامه‌ریزی متمرکز و مسائل اداری پیش‌پا اُفتاده راحت کرد.

در کتاب گزارش یک زندگی آمده است «سیاسی معتقد بود دانشگاه فضایی است برای تولید علم و دانش و دانشجویان در گام اول باید به فکر تحصیل باشند، بنابراین در دانشگاه نباید هیچ فکر و عقیده‌ای اعم از مذهبی و غیرمذهبی را بر دانشجویان تحمیل کرد. اما به تدریج و با گسترش دانشگاه تهران تمام گروه‌های سیاسی تلاش کردند درون دانشگاه نفوذ کرده و از دانشجویان عضوگیری نمایند. حتی شاه در جلسه‌ای با سیاسی از او تقاضا می‌کند که یک حزب تشکیل دهد و احزاب شاه دوست را حمایت کند.»


بیشتر بخوانید: محمدعلی فروغی؛ چهره دوگانه یک مدرنیست محافظه‌کار


در کتاب گزارش یک زندگی آمده که سیاسی جواب شاه را این‌گونه می‌دهد: «امر شاه مرا اندکی ناراحت کرد، ولی بی‌درنگ گفتم رئیس دانشگاه تاکنون از نظر سیاسی بی‌طرف بوده و با حفظ این بی‌طرفی توانسته است این موسسه را از گرفتاری‌ها و جدال‌های سیاسی به دور نگه دارد، آیا صلاح نیست این بی‌طرفی هم‌چنان ادامه یابد؟»

نوع نگاه دکتر سیاسی به حوادث دانشگاه باعث شد هر کدام از احزاب سیاسی او را جزء جناح رقیب خود بدانند. سیاسی در گزارش یک زندگی درباره این موضوع می‌نویسد: «یکی از مشکلات من جلوگیری از این بود دانشگاه میدان زورآزمایی و تبلیغات سیاسی واقع شود. من می‌گفتم دانشگاه یک حوزه علمی است. محل تحقیق و تعلیم و تعلم است و فوق احزاب و مرام‌های سیاسی و تبلیغات حزبی و مذهبی قرار دارد این امر سبب شد که چپی‌ها مرا متمایل به راستی‌ها و راستی‌ها متمایل به چپ بپندارند.»

به همین منظور علی اکبر سیاسی همواره تلاش می‌کرد محیط دانشگاه را از امور سیاسی دور نگه دارد هرچند موفقیتی زیادی در این امر به دست نیاورد. به همین خاطر هر زمان که احساس می‌کرد مطالبات دانشجویان رنگ و بوی سیاسی به خود گرفته است به سرعت با دانشجویان برخورد می‌کرد تا بهانه را از نهاد‌های خارج از دانشگاه برای دخالت در امور دانشگاه بگیرد.

یکی از اتفاقات مهم دوران ریاست سیاسی در دوران ریاست او بر دانشگاه تهران ترور محمدرضا شاه در محوطه دانشگاه حقوق این دانشگاه به دست فردی بنام ناصر فخرایی بود که عوامل شاه او را توده‌ای می‌دانستند و به همین منظور سیاسی را تحت فشار گذاشتند تا اساتیدی که به زعم شاه توده‌ای بودند را از دانشگاه اخراج کند. سیاسی، اما در برابر این خواست مقاومت می‌کند و در خاطرات خود می‌نویسد: «رسیدگی به چگونگی سوءقصد نسبت به شاه و پیامد‌های آن پرسش‌هایی پیش می‌آورد. یکی اینکه آیا ضارب واقعاً توده‌ای بوده است؟ گفتند برخلاف اظهارات دکتر اقبال [که همیشه رقیب سیاسی بود] در مجلس این شخص توده‌ای نبوده بلکه به عنوان مخبر روزنامه صدای اسلام که با ایادی سفارت انگلیس بستگی داشته توانسته در آن روز وارد دانشگاه شود.»

یکی از دلایلی که دانشگاه تا زمان حضور سیاسی در این نهاد از استقلال نسبی برخوردار بود، مقاومت‌های همیشه علی‌اکبر سیاسی در برابر فشار‌های دربار و تلاش برای حفظ آزادی و استقلال نهاد دانشگاه است. آنطور که در اسنادی از جنبش دانشجویی ایران آمده است در جریان اعتراضات سال ۱۳۲۹ زمانی که سیاسی متوجه شد اعتراضات صنفی دانشجویان بهانه‌ای برای اعتراضات سیاسی آن‌ها شده است از طریق کمیته انضباطی دانشگاه برخورد سنگینی با دانشجویان کرد به طوری که ۸ نفر از آنان را از امتحان خرداد محروم، ۵ نفر را به مدت یک سال از دانشگاه اخراج و ۱۱ نفر را هم به طور دائمی از دانشگاه اخراج کرد.

سیاسی تا قبل از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ توانست نهاد دانشگاه را از دخالت مستقیم نهاد‌های امنیتی و نظامی محفوظ نگه دارد. اما بعد از کودتای ۲۸ مرداد و بعد از سقوط حکومت مصدق فضای سیاسی کشور عوض شد و حکومت محمدرضاشاه که به سوی یک دیکتاتوری مطلقه حرکت می‌کرد درباره دانشگاه‌ها، خصوصاً دانشگاه تهران حساسیت فراوانی به خرج داد.

یکی از وقایع مهمی که بعد از کودتای ۲۸ مرداد رخ داد و سبب شد حکومت وقت آشکارا در امور دانشگاه تهران دخالت کند، واقعه ۱۶ آذر سال ۱۳۳۲ بود که دانشجویان در اعتراض به حضور نیکسون معاون رئیس جمهور آمریکا در ایران دست به تحصن و اعتصابات گسترده‌ای زدند که باعث ورود ارتش به دانشگاه و کشته شدن سه تن از دانشجویان دانشکده فنی شد.

سیاسی در گزارش یک زندگی نوشته «او خود شخصاً نزد شاه می‌رود و مراتب اعتراض خود را به شاه می‌رساند. اما شاه که دیگر شاه دوران پیش از کودتا نیست از در مخالفت با سیاسی در می‌آید.»

مقاومت سیاسی در برابر اخراج اساتید مخالف قرارداد کنسرسیوم سرانجام باعث می‌شود که او با دخالت و نفوذ دربار و دولت از سمت ریاست دانشگاه تهران برکنار شود و منوچهر اقبال از اعضای نزدیک به دربار ریاست این دانشگاه را برعهده بگیرد. هرچند سیاسی بعد از برکناری از ریاست دانشگاه تهران مسئولیت ریاست دانشگاه ادبیات را همواره در اختیار داشت.

علی اکبر سیاسی رئیس دانشگاه تهران

سیاسی مرد علم بود نه سیاست

علی‌اکبر سیاسی برخلاف نام‌خانوادگی‌اش هیچ‌گاه چهره سیاسی نبود با این‌که در کابینه‌های مختلف پست‌های اجرایی در حوزه فرهنگ و آموزش داشت. او چهره علمی بود که کوشید با مشی محافظه‌کارانه خود دانشگاه را از طوفان حوادث سیاسی دور نگه دارد.

تلاش‌های او برا استقرار مهم‌ترین و مدرن‌ترین نهاد آموزشی در ایران ستودنی است. سیاسی بعد از استقرار دانشگاه همواره کوشید استقلال این نهاد را حفظ کند و دانشگاه را به محلی برای تحصیل و تعلیم علم تبدیل کند که در این کار موفقیتی به دست نیاورد.

بعد از سقوط رضاشاه و روی کار آمدن محمدرضا شاه در سال ۱۳۲۰ فضای سیاسی بسیار باز شد و احزاب سیاسی برخلاف نظر رئیس دانشگاه تهران در این نهاد رشد پیدا کردند. سیاسی البته توانست با مدیریت خود در دهه ۲۰ دانشگاه را از گزند حوادث مصون بدارد، اما بعد از کودتای بیست و هشت مرداد دیگر در توان مرد محافظه‌کاری، چون سیاسی نبود که دانشگاه تهران را از دخالت دربار دور نگه دارد و دانشجویان را صرفاً به کسب علم تشویق کند. به همین منظور قابل پیش‌بینی بود چهره‌ای مانند سیاسی که نه اهل برخورد‌های شدید بود و نه اهل سیاست‌، خیلی زود از دانشگاه تهران کنار برود تا شاه بتواند با گماردن یکی از نیرو‌های نزدیک به خود در این نهاد حساس سیطره سیاسی و امنیتی خود را بر تمام نهاد‌های مهم کشور کامل کند.

منابع:
گزارش یک زندگی / علی اکبر سیاسی / نشر اختران
رویارویی فکری ایران با مدرنیت/ فرزین وحدت / مترجم مهدی حقیقت خواه / انتشارات ققنوس
پیدایش ناسیونالیسم ایرانی‌نژاد و سیاست بی‌جا سازی / رضا ضیا ابراهیمی / نشر مرکز
جابجایی دو انقلاب؛ چرخش‌های امر دینی در جامعه ایرانی / مهدی نجف‌زاده، طیبه حسین‌زاده / انتشارات تیسا
جنبش دانشجویی در ایران / علیرضا کریمیان / انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی

خبر های مرتبط
خبر های مرتبط
نظرات شما