چما مادوز «عکاس فراواقعگرا»
رویداد۲۴ چما مادوز عکاس سورئال اسپانیایی است که برای عکسهای سورئال سیاه و سفید خود شهرت دارد. چما مادوز از سال ۱۹۸۰ تا ۱۹۸۳ در رشته تاریخ هنر در دانشگاه کامپلوتنس شهر مادرید تحصیل کرد. او اولین بار در همان دانشگاه نمایشگاه عکسها و تصاویرش را برگزار کرد.
چما مادوز (عکاس) در مصاحبهای که در سال ۲۰۰۱ از او چاپ شد گفت که برای گرفتن عکس هایش از دوربین ” هسلبلاد” استفاده میکند.
عکسهای کتاب ” چما مادوز آبجکتس ۱۹۹۰- ۱۹۹۹ با همین دوربین گرفته شده اند. قبل از این دوربین او با دوربین مامیا ۶ x ۶ عکس میگرفت.
در نوامبر ۲۰۱۱ پرنس فیلیپ و پرنسس لتیزیا اسپانیا و بانوی اول شیلی سسیلا مورل نمایشگاهی از آثار چما مادوز (Chema Madoz) را در موزه هنرهای معاصر (سانتیگو، شیلی) برگزار کردند.
مادوز از سال ۱۹۸۵ تا به امروز، بیش از هفتاد نمایشگاه انفرادی عکس در شهرهای مختلف دنیا برگزار کرده و در دهها نمایشگاه گروهی هم شرکت داشته است. چند کتاب از آثارش منتشر شده و در موزهها و کلکسیونهای شخصی بسیاری میتوان رد آثار او را یافت.
نگاهی به آثار چما مادوز عکاس سورئال
چما مادوز عکاسی است که با خاطره ایشان بازی میکند تصاویر سیاه و سفید عکاسی شده با دوربین قطع متوسط، استفاده از نو طبیعی، چیدمان صحنههای کوچک و ساده سازی شده، چاپهای درخشان ژلاتین نقره همگی روشهایی هستند که بکارگیری آن در آثار مادوز ما را با ادبیات تصویری آشنایی در تاریخ عکاسی ارجاع میدهد.
هر چند برخی از آثار مادوز طنز آلود به نظر میرسند، ولی اغلب آثار وی در جهتی حرکت میکنند که ساز و کار آگاهی دیداری ما را به چالش میکشد. تصاویر با نگاهی سرسری، متعارف به نظر میرسند، اما نگاهی دقیق تر، لطیفهای فرا واقعی افشا میکند. مادوز با در آمیختن خاطرات ما ناسازهای (پارادوکس) دیداری پدید میآورد.
سنت تجربه شده تصاویری از این دست ما را وا میدارد که در پس این تغییرات ریختی به جست و جوی ایدهای متا فیزیکی- انتزاعی- باشیم، اما با مروری بر دوره آثار مادوز در مییابیم که حقیقاً ایده محوریای در کار نیست.
مادوز به ما گوشزد میکند که چارچوب در یافتهای حسی ما تا چه حد میتواند سست باشد، اما از اینجا، به ایدهای نیرومندتر راه نمیبرد. به این ترتیب وارد حوزهای میشویم که میتوان آن را قلمرو دالهای بی مدلول نامید.
هنرمند با بکار گیری دایره واژگانی که در طی چندین دهه تجربه و تثبیت شده است، به نتایجی تازه و بازیگوشانه میرسد، که از سویی شباهت به روایتهای پارودیک از آثار کلاسیک دارد و از سویی دیگر با تعیین نکردن مقصد ارجاعات مفهومی، مخاطب را در فضایی گنگ، بلا تکلیف باقی میگذارد فضایی که با وجود نسبتهایی مستقیمی که نمودهای تاریخی مشابه اش دارد، تمام این بستگیها را قطع کرده و ما را در جهان سرخوش چما مادوز قرار میدهد.