عیسی کلانتری: برای نجات دریاچه ارومیه دیر شده و روز به روز بدتر هم میشود
- استفاده از حجم ۹۷ درصد آبهای سطحی مربوط به گذشته بود. اکنون این رقم به ۱۰۷ درصد رسیده است.
- مصارف خانگی، شرب و صنعت در مجموع بر اساس آخرین آمار وزارت نیرو حدود ۱۰ درصد است و عمده مصرف آب مربوط به کشاورزی است. ۹ میلیارد مترمکعب برای شرب، صنعت و بهداشت مصرف میشود و ۸۸ میلیارد مترمکعب دیگر مصارف کشاورزی است.
- بر اساس تعاریف بینالمللی و تفاهمات ارگانهای توسعه سازمان ملل هیچ کشوری حق ندارد بیش از ۴۰ درصد آبهای تجدیدپذیر را استفاده کند. در ایران به جای ۴۰ درصد، ۱۰۷ درصد استفاده میشود. در دنیا به غیر از شش یا هفت کشور بقیه بیش از ۴۰ درصد استفاده نمیکنند و هیچکدام به ۵۵ درصد هم نمیرسد. فقط ایران است که از بیش از ۱۰۷ درصد آبهای تجدیدپذیر استفاده میکند.
- معنای این رخداد این است که ما از مایه میخوریم و آبهایی را که در صدها هزار سال گذشته انباشته شده، استفاده میکنیم.
- نمیتوان گفت چطور غذا تولید کنیم و کشاورزان بیکار میشوند. ما برداشت آبهایمان را باید به شدت کاهش دهیم. یعنی اگر حتی به جای ۴۰ درصد، ۵۰ درصد هم استفاده کنیم، اشتباه است. به جای ۹۷ میلیارد باید ۴۵ میلیارد استفاده کنیم. یعنی ۵۲ میلیارد مترمکعب باید کم کنیم.
- ۵۰ میلیون نفر از ساکنان جنوب البرز و شرق زاگرس باید فکری به حال خودشان کنند. در آن مناطق کشاورزی وجود نخواهد داشت و زندگی در آن بسیار گران خواهد شد. از نظر آبی حتی آب شرب و صنعت بسیار گرانتر از آن چیزی میشود که اکنون هست.
- کشور باید تصمیم بگیرد آیا این سرزمین میخواهد از نظر آبی باقی بماند یا هر چه هست در این ۱۰ تا ۱۵ سال برداشت شود.
- وقتی تجدیدناپذیر میشود و زمانی که منابع را از دست میدهیم، بارشها بیفایده میشود.
- کشور باید برای مصرف آب خودش فکری بکند.
- اگر با روش بهرهبرداری موجود بخواهیم به ۴۰ درصد مصرف آب برسیم، حدود ۲۰ میلیون نفر را میتوانیم پوشش دهیم. اگر بهرهوری موجود را سه برابر کنیم و ۴۰ درصد از آب تجدیدپذیر استفاده کنیم، ۴۱ میلیون نفر را پوشش میدهیم. اگر ۵۰ درصد آب را استفاده کنیم و بهرهوری را سه برابر کنیم، در ۱۵ سال برای ۵۵ میلیون نفر غذا تولید میکنیم اما این غیرممکن است زیرا اگر بخواهیم بهرهوری را سه برابر کنیم، باید بالای صد میلیارد دلار در حوزه کشاورزی سرمایهگذاری کنیم.
- منابع به شدت محدود است و به سرعت تحلیل میرود. اگر مسئولان درباره مصرف و استحصال آب تصمیم جدی نگیرند، عواقب وخیم بازگشتناپذیر دامنگیر مردم خواهد شد. اکنون هم گرفتار شدهایم.
- فاجعه آب مطالبه عمومی نیست؛ برای این که به تدریج در حال مردن است. دریاچه ارومیه ناگهان مرد. وقتی مرد نمکش در گلوی تبریزیها و اهالی ارومیه و... رفت. تمام مناطق اطراف فهمیدند مسئله جدی است.
- آقای روحانی تصمیمهای عاقلانهای در این حوزه گرفته اما وقتی منابع زیرزمینی خشک میشود، کسی نمیبیند. توفان نمک هم روی زمین مشاهده نمیشود تا همگان متوجه عمق فاجعه شوند. آب آهستهآهسته کم میشود. شما میبینید به مرور زمان ۱۰۰ لیتر میشود ۹۵ لیتر و.... مانند بزرگ شدن کودک، تدریجی است و دست آخر میبینید آبی وجود ندارد.
- بارندگی ۱۰ برابر هم شود، فایدهای ندارد زیرا آب جاری میشود. آبهای جاری هم با سرعت و شدت کم میشود. به این دلیل که برف تبدیل به باران و باران به باران غیرمؤثر تبدیل میشود.
- آبها در حال شور شدن است و کیفیت همزمان با کمیت با شدت در حال کم شدن است. اینها فجایعی است که این سرزمین در انتظار آن است. فکر میکنم دیگر دیر شده و روزبهروز هم دیرتر میشود. زمان اقدام مؤثر ۱۰ سال پیش بود.
- در زمان نخستوزیری موسوی دو میلیارد متر مکعب از مخازن زیرزمینی استفاده غیر مجاز کردیم. در زمان هاشمی این رقم شد ۱۲ میلیارد متر مکعب. در زمان خاتمی حدود ۳۰ میلیارد مترمکعب به آبهای زیرزمینی تجاوز کردیم. در زمان احمدینژاد ۷۷ میلیارد متر مکعب اضافه برداشت کردیم و اکنون هم سالانه چیزی حدود ۱۲ میلیارد متر مکعب اضافهبرداشت داریم. باور کنید اینها تمامشدنی است.
- دیگر زمان نداریم و در واقع آبی نداریم که بخواهیم بهرهوری را افزایش دهیم، بعد مصرف را پایین بیاوریم. نسخه آب در این کشور چیز دیگری است. ما به جراحیهای بزرگی نیاز داریم.
- بخش عمدهای از طرحهایی مانند انتقال آب دریای خزر به سمت مرکز کشور و... سیاسی و فانتزی است. مگر چقدر میتوانند آب انتقال دهند؟ این کار حتی فاجعه را به تأخیر هم نمیاندازد. متأسفانه در این کشور مسئله آب، هم سیاسی شده، هم گم شده. نسخهنویسان کسانی هستند که متخصص نیستند. هر کسی هم از جایش بلند میشود، دخالت میکند. در مجلس سدی میسازند، پولی میگذارند و آبی جابهجا میشود. سیاست آب محلی شده است. ما سیاستگذاری آب را در چارچوب سیاستهای مرزهای استانی آورده و آن را محلی کردهایم. حوضه آبخیز و آبریز را تقسیم کردهایم. چهار استان را تقسیم بر چهار کردهایم. هفت استان را تقسیم بر هفت کردهایم. هر کسی هم برای خودش تصمیم میگیرد. استاندار و نماینده و هر دولتی برای خودش تصمیمی میگیرد. احمدینژاد به فیروزکوه رفت و گفت اصلا آبهای منفی یعنی چه؟ تراز منفی یعنی چه؟ منطقه ممنوعه یعنی چه؟ هر کس هر جا خواست چاه بزند و برداشت کند، بسیار بد و نابخردانه عمل کرد. کشور به روزی افتاده که راه برگشت هم نداریم. الان در اوج بحران هستیم.
- همه دارند ضرر میکنند. برخی محبت «خالهخرسه» میکنند. این است که مسئله آب فراتر از جناح سیاسی و فراتر از عمر دولتها و مجالس است. فرصتها را هم به سرعت از دست میدهیم. هزینهها به شدت در حال سنگین شدن است. چیزی که ۲۰ سال پیش مثلا با ۱۰۰ میلیون تومان حل میشد، حالا باید با هزاران میلیون حل شود. مسئله آب وخیمتر از آن است که هر کسی تصور میکند.
- باید بهرهبرداری را کم کرد. باید حداقل ۴۰ میلیارد مترمکعب از برداشت آب کم کنیم.
- آنهایی که منافع کوتاهمدت را بر بلندمدت ترجیح میدهند، اطلاعرسانی نمیکنند. حاضر نیستند بگویند ۵۰۰ هزار کشاورز، کشاورزی نکنند و شهروندان مصرف آب را نصف کنند. میخواهیم همه هر چقدر خواستند استفاده کنند و مشکلی هم پیش نیاید.
- کشور به این مسئله اهمیت نداده و هنوز هم اهمیت نمیدهد. وزیر نیرو به تنهایی نمیتواند کاری کند. دولت هم نمیتواند به تنهایی کاری کند. مسئولان کشور باید تصمیمات خیلی بزرگی بگیرند و همه هم دفاع کنند. مسئله آب بسیار جدی است. الان وضعیت آب وخیم است. عدهای میگویند کوروش آسوده بخواب ما بیداریم. با نسخههای تسکیندهنده میخواهند درد بزرگ را علاج کنند. آنهایی که مطرح میشود، مُسکن است. کشور برای عبور از این جریان به جراحی بزرگ نیاز دارد.
- از روحانی به تنهایی کاری ساخته نیست. همه باید بخواهند و همه با هم تلاش کنند که این بیمار زخمیِ در حال احتضار نجات پیدا کند وگرنه با مسکن و قرص و این چیزها بیمار علاج نمیشود. علاجش جراحی بزرگ است که در پیکره جامعه باید انجام گیرد.
- خارجی در خشکسالی سرمایهگذاری نمیکند اما باید سرمایهگذار خارجی را جذب کنیم تا در زمینه کاهش مصرف آب سرمایهگذاری کند.
- باید صراحت کارشناسی در کشور باشد و مسائل سیاسی را از مسائل کارشناسی تفکیک کرد. آب مسئله سیاسی نیست، مسئله ملی است، حالا چه اصلاحطلب در قدرت باشد چه اصولگرا.
- هشت سال پیش کسی که مسکن مهر میساخت، حرف هیچکس را گوش نمیکرد. نه به مجلس اهمیت میداد نه کس دیگری. اتفاقا عدهای همین موارد را گوشزد کردند اما گوش کسی بدهکار نبود. کسی که به راحتی سازمان برنامه را منحل کرد و کیسه پول کنارش میگذاشت و دست در آن میکرد و... . بنابراین کار خودش را انجام میداد. کارشناسش هم میآید در بیابان مسکن مهر میسازد. دوباره همان فرد میگوید، دشت ممنوعه یعنی چه؟ هر کس هر جایی خواست چاه بزند. نتیجه این رویکرد همین است که میبینید.