اَبَر بحران سالمندی در کمین جمعیت ایران
رویداد۲۴ کاهش نرخ باروری از سویی و پیشرفت علم و تکنولوژی به ویژه در حوزه بهداشتی و درمانی از سوی دیگر، باعث افزایش جمعیت سالمند و شکل گرفتن پدیده سالمندی جمعیت کشورمان شده است. سرشمایهای انجام شده در کشور ما نیز نشاندهنده روند رو به رشد سریع سالمندی جمعیت است که بسیاری از کارشناسان به دلیل نبود زیرساختهای کافی برای مواجهه با این مسئله، از آن به عنوان بحران یا ابَربحران یاد میکنند. برای بررسی ابعاد این مسئله با دکتر احمد دلبری رئیس مرکز تحقیقات سالمندی و متخصص طب سالمندان از دانشگاه کارولینسکا سوئد گفتوگویی داشتیم که در ادامه مشرح بخش نخست این گفتوگو آمده است:
در حال حاضر چند نفر سالمند در کشور داریم؟
در حال حاضر ۱۰.۷ درصد جمعیت کشور را سالمندان یا افراد بالای ۶۰ سال تشکیل می دهند که شامل ۹ میلیون و ۳۰۰ هزار نفر در کل کشور میشود.
وضعیت سالمندی در ایران نسبت به سایر کشورهای جهان چگونه است؟
به پاس زحماتی که در سالهای اخیر در حوزه بهداشتی و درمان کشیده شده است، امید به زندگی در کشور افزایش یافت به طوری که در سال ۱۳۳۵ امید به زندگی در کشور ۳۷ سال بود و در سال ۱۳۹۵ این عدد به بیش از ۷۵ سال رسید!
بنابراین در ۴۰ سال گذشته درصد جمعیت افراد بالای ۶۰ سال دو برابر شده اما در آینده دو برابر شدن جمعیت سالمندان، در ۲۰ سال اتفاق میافتد و انتظارمیرود در سال ۱۴۳۰ این عدد به بیش از ۳۰ درصد جمعیت کشور برسد!
این در حالی است که در کشور فرانسه ۱۲۰ سال طول کشید تا میزان جمعیت سالمند از ۱۰ به ۲۰ درصد برسد؛ در کشور سوئد دو برابر شدن جمعیت سالمندان، ۹۰ سال طول کشید اما روند دو برابر شدن جمعیت سالمند در کشور ما ۲۰ سال طول خواهد کشید.
چرا سرعت افزایش جمعیت سالمند در ایران بیشتر شد؟
علت این است که بیشزایی در دهه ۶۰ اتفاق افتاد؛ در دهه شصت و هفتاد رشد جمعیت بسیار زیادی داشتیم و از سوی دیگر از نظر بهداشتی و درمانی، وضعیت بهتری پیدا کردیم و طول عمر و امید به زندگی افراد بیشتر شد و با بهبود مراقبتهای بهداشتی، میزان مرگ و میر نوزادان و کودان نیز کمتر شد که این مسئله باعث افزایش رشد جمعیت سالمند در کشور ما در سالهای آینده میشود.
این در شرایطی است که کشورهای پیشرفته به موازات افزایش جمعیت، زیرساختهای لازم برای افزایش جمعیت سالمند را نیز فراهم کردهاند و از آن به عنوان یک صنعت استفاده کردهاند در حالی که در کشور ما چنین اتفاقی نیفتاده است و سالمندی را تبدیل به بحران کردیم.
بیشتربخوانید: پیشبینی انفجار جمعیت سالمندی در کشور طی ۲۰ سال آینده
چرا در ایران از سالمندی به عنوان یک بحران یاد میشود؟
زیرا با توجه به وضعیتی که در پیش رو داریم به نظر میرسد با یک عقبافتادگی ۵۰ تا ۶۰ ساله در حوزه سالمندی مواجهیم و بیم آن میرود که در کشور ما با توجه به اینکه آمادگی رویارویی با این حجم از جمعیت سالمند و به خصوص سالمندان آسیبپذیر را نداریم؛ این فرصت تبدیل به یک بحران و چه بسا به یک ابربحران تبدیل شود!
ما تجربه بیشزایی دهه ۶۰ را به خوبی به یاد داریم؛ از نیروی جوان که عامل توسعه است به خوبی استفاده نکردیم و در نتیجه بخشی از این نیروها به جای عامل توسعه به عامل آسیب تبدیل شدند. آسیب های اجتماعی فعلی ناشی از ناکارامدی مدیریتی ما در این برهه زمانی بود و قضیه زمانی بدتر میشود که بدانیم مشکلات حوزه سالمندی، حدوداً ۵ تا ۶ برابرحوزه جوانان است. زیرا اگر جوانان درآمد مناسبی پیدا نکنند و مسکن نداشته باشد یا ازدواج نمیکنند و یا حداقل توان اشتغال به مشاغلی نظیر کارگری برای گذران امور روزمره خود دارند اما سالمندی که دچار سکته مغزی یا مشکلات و بیماریهای خاصی میشود نیاز به افرادی دارد که از او مراقبت کنند در حالی که زیرساختها برای مراقبت از سالمندان به خوبی مهیا نیست و نیروی مراقب نیز کم داریم.
از سوی دیگر سالمندی جمعیت کشورمان در شرایطی در حال وقوع است که اسناد بالادستی به اندازه کافی نداریم و اولویت کشور نیز حوزه سالمندی نیست؛ در چند سال آینده بیشترین رشد سالمندی دنیا را در ایران خواهیم داشت و فرصتی نیز برای رفع این مشکلات باقی نمانده است!
به نبود اسناد بالادستی کافی در حوزه سالمندی اشاره کردید؛ سالهاست که گفته میشود سند ملی سالمندان آماده اجراست اما تاکنون خبری از اجرای آن در کشور نبوده؛ ماجرا چیست؟
سند ملی سالمندان در برنامه سوم توسعه ابلاغ شد که در آن دولت مکلف به ورود به حوزه سالمندی شد؛ در سال ۱۳۸۳ دستورالعمل اجرایی این سند ابلاغ و قرار شد سند ملی سالمندان نوشته شود. در این دستورالعمل آمد که هر سه ماه شورای ملی سالمندان در کشور تشکیل شود و هر ۶ ماه یک بار به ریاست رئیس جمهور یا معاون اول وی برگزار شود یعنی تا الان باید ۶۴ جلسه شورای ملی تشکیل می شد و ۳۲ جلسه آن با رئیس جمهور یا معاون اول برگزار می شد اما تاکنون کمتر از ۲۰ جلسه شورا شکل گرفته که آن جلسات نیز خروجی خاصی نداشته و در هیچ یک از جلسات نیز ریاست جمهوری حضور نیافته است.
این سند در سال ۱۳۹۹ برای سومین بار رونمایی شد و جالب است که سندی که ۱۸ سال طول کشیده تا رونمایی شود هنوز برنامه اجرایی ندارد یعنی مشخص نیست نقش هریک از دستگاه های اجرایی در عمل به آن چیست.
از سوی دیگر در برنامه سوم، چهارم، پنجم و ششم توسعه آمده که ۵۰ درصد سالمندان واجد شرایط تحت پوشش سازمانهای حمایتی قرار بگیرند اما این قانون به خوبی اجرا نشده است. همچنین در سال ۱۳۸۵ اداره کل سالمندان در بهزیستی و در سطح شهر فرهنگسرای سالمند داشتیم اما این اداره و این فرهنگسراها حذف شدند و صورت مسئله کلا پاک شد.
ما قطعاً در سال های آینده دچار ابربحران سالمندی خواهیم شد؛ سالمندی زلزله نیست که نتوانیم آن را پیشبینی کنیم بلکه میتوانیم با آمار و ارقام آن را پیشبینی کنیم و مشکلات را حل کنیم اما اقدامی برای رفع این مشکلات انجام نمیشود.
به هر حال ما در آینده با پدیده سالمندی جمعیت روبهرو میشویم که این مسئله اجتنابناپذیر است. چگونه میتوان با این بحران مقابله کرد؟
در دنیا به سالمندی به عنوان یک صنعت برای سرمایهگذاری و فرصت کارافرینی و اشتغال نگاه میشود و بیشترین اشتغال در کشوری مانند سوئد، مربوط به مسائل سالمندی و نگهداری و مراقبت از سالمندان در منزل بوده است.
اما در کشور ما حتی به عنوان یک فرصت نیز به آن نگاه نمیشود؛ برای مثال الان ۱۵ تا ۲۰ درصد سالمندان نیاز به خدمات مراقبتی دارند یعنی نیاز به مراقبینی دارند که از یک ساعت تا ۲۴ ساعت به آنها خدمات مراقبتی ارائه کنند.
باتوجه به تعداد سالمندان موجود (۹.۳ میلیون نفر) و نیاز ۱۵ تا ۲۰ درصد آنها به این مراقبتها، میتوانیم برای ۱.۵ تا ۲ میلیون نفر شغل مراقبت از سالمند ایجاد کنیم و در عین حال به این سالمندان نیز خدمات ارائه کنیم اما از این ظرفیت استفاده نمیشود.
این مسئله در حالی است که گفته میشود برای ایجاد یک شغل پایدار به ۷۰۰ میلیون تومان پول و بودجه نیاز است در صورتی که در حوزه سالمندی با یک آموزش ساده میتوان برای جوانان جویای کار و یا زنان سرپرست خانوار و جوانان اشتغال ایجاد کرد.
همچنین در سایر حوزهها نیز میتوان اشتغالزایی کرد برای مثال ما همانطور که یک خیابان در تهران برای پوشاک کودکان داریم باید یک خیابان نیز برای پوشاک سالمندان داشته باشیم که این امر میتواند به اشتغال زایی کمک کند اما اصلاً این مسائل برای مسئولین موضوعیت ندارد.
الان بزرگترین چالش خانوادههای دارای سالمند دسترسی به یک مراقب سالمند است؛ الان تعداد زیادی زنان سرپرست خانوار در کشور داریم که به دنبال شغل مناسب هستند و حقوق ناچیزی از سازمانهای حمایتی دریافت می کنند در صورتی که میتوان با منوط کردن پرداخت حقوق آنها به آموختن خدمات حوزه سالمندی، به آنها مهارت بیاموزیم و در کنار آن نیز برایشان اشتغالزایی کنیم.