ناطقنوری دیگر به جامعه روحانیت بر نمیگردد/ کاهش سبد رای جامعه روحانیت را نفی نمیکنم
قبول دارید نقش جامعه روحانیت و تاثیرگذاریش و سبد رایش نسبت به قبل کاهش یافته است؟
نفی نمیکنم. البته افت و خیز داشته است. در شرایطی در اوج بود و در شرایطی افت کرد و باز در شرایطی وضعیت بهتر شد. این هم به احزاب و جمعیت ها و شخصیتهای همسو با جامعه روحانیت بازمیگردد.
آقای ناطق و آقای هاشمی رفسنجانی الان عضو جامعه روحانیت نیستند؟
اینها بر اساس اساسنامه که بنیانگذاران جامعه روحانیت را اعضای دائم جامعه میداند، همچنان عضو تلقی میشوند. چه تشریف بیاورند و چه تشریف نیاورند.
حتی به رغم انصرافی که آقای ناطق دادند؟
انصراف رسمی اعلام نکردند. تشریف نیاوردند.
مصاحبه کردند که من نمی آیم دیگر.
بله، انصراف رسمی به این معنا است که ایشان یک طور به ما اعلام کنند و کتبی بنویسند. که از عضویت در جامعه منصرف هستم چنین اتفاقی رخ نداده است.
دلخوری آقای ناطق از سال ۸۸ و موضعگیری نکردن جامعه روحانیت در پس آن مناظره است؟
بله. آن مبداء شد. نه اینکه دلخوری باقی مانده باشد. همان مبداء شد که ایشان جلسات را شرکت نکنند. بعداً هم ابراز تمایل برای حضور نکردند. گمان نمیکنم دلخوری باقی مانده باشد.
احتمال دارد ایشان بازگردند؟
احتمالش بعید است.
آخرین صحبتی که با ایشان داشتید چه زمانی بود؟
مکرر صحبت کردیم. الان به یاد ندارم، شاید یک سال بیشتر باشد که فاصله افتاده است. از ایشان خواستیم. از آقای معزی که دوست بسیار نزدیک ایشان است خواستیم. یک بار هم دفتر کار ایشان رفتیم. آنجا هم مفصل گفتوگو کردیم و نتوانستیم موافقت ایشان را برای بازگشت بگیریم.
استدلالهای ایشان را قبول داشتید؟
خیر.
چرا جامعه روحانیت مخالف حضور آقای هاشمی رفسنجانی برای انتخابات ریاست جمهوری ۸۴ بود؟
اصل این که نیایند این بود که سال ۸۴ دنبال این بودیم که فرد دیگری از اصولگرایان به میدان آید و بر آن اتفاق و اجماع شود. از این جهت بار اول ملاقات تنهایی با ایشان داشتم و عرض کردم که قصد کاندیداتوری دارید؟ ایشان گفتند خیر بنا ندارم مگر ضرورتی اقتضا کند و من سرباز نظام هستم و اگر کسی به میدان آید که رای کمی در پشتوانه خود داشته باشد به مصلحت کشور نخواهد بود. آن وقت به عنوان کسی که یک سرباز این نظام است مجددا به میدان می آیم.
دو استدلال داشتند یک استدلال ایشان این بود که دوره ما گذشته است. این را سال ۸۴ فرمودند.
قبل از اینکه اعلام حضور کنند؟
بله. گفتند دوره ما گذشته است و نوبت جوانان است استدلال دوم ایشان هم این بود که دیگران خواهند گفت ما کادرسازی نکردیم. هر دو استدلال به نظر من درست بود. به ایشان گفتم اگر شما قصدتان این بود که بیایید بدانید با سه چالش روبرو هستید. قبلاً در مجلس ششم اصلاحطلبان مقابل شما بودند و کاری کردند که شما کف لیست قرار گرفتید و انصراف دادید. اگر الان به میدان بیایید آنها از شما حمایت میکنند و عده دیگری منتظر هستند اگر به میدان امدید به چالش با شما بپردازند.
این ملاقات یک ساعت و ربع طول کشید و بعداً در شورای مرکزی روحانیت مبارز و گفت وگوی جدی درباره کاندیداتوری آقای هاشمی و حمایت از ایشان کردیم. نظر اکثریت این بود که توصیه کنیم که ایشان کاندید نشوند.
آقای مهدوی هم همین نظر را داشتند؟
بله دیگر، آیت الله موحدی کرمانی و بنده مامور شدیم با ایشان ملاقات کنیم. این ملاقات انجام شد و مسئله منتقل شد. ایشان هنوز آن تصمیم قطعی برای حضور را نگرفته بودند. برای بار سوم جامعه روحانیت جلسه خود را در دفتر ایشان گذاشت و این آخرین جلسه ما بود.
مرحوم آیتالله مهدوی کنی حضور پیدا نکردند. بحث شد. یک خرده چالش در این جلسه پدید آمد. بین ایشان و برخی از دوستان که جدی مقابله میکردند. ایشان هم آنجا مقاومت نشان دادند. ایشان راه خود را رفتند و البته در دوره اول انتخابات جامعه روحانیت با اکثریت آرا حمایت از آقای هاشمی را اعلام کرد که ایشان رای نیاورد و در دوره دوم همین حمایت را هم اعلام نکرد.
آقای مهدوی برای چه در آن جلسه حضور نداشتند؟
داب آقای مهدوی این بود که جلساتی که در دفتر آقای مهدوی یا جامعیت روحانیت برگزار می شد یا دفتر آیتالله یزدی برگزار میشد شرکت میکردند. داب شان این بود که دفتر آقای هاشمی حضور پیدا نمیکردند.
چه سالی ازدواج کردید؟
سال ۵۱ عقد کردیم و در سال ۵۲ به خانه آوردیم.
خطبه عقد را چه کسی خواند؟
خطبه عقد را مرحوم آیتالله سید علی علمالهدی، پدر آقای علمالهدی خواندند. من شاگرد ایشان بودم.وقتی که در مشهد بودم. شاگرد پدر آقای علم الهدی بودم.
ویژگی ایشان همانند آقای علمالهدی بود؟ با حرارت و ...
خیر. متفاوت بودند. بسیار آرام و نرم و بسیار هم خواستنی بودند. البته درسی که من میگرفتم درس خصوصی بود. با اخوی کوچکتر آقای علمالهدی، آقای سید مصطفی، همدوره بودیم. هر دو از آقای علمالهدی درس معالم الاصول میگرفتیم.
مهریه چه بود؟
ده هزار تومان وجه رایج ایران که سه هزار تومان نقدی پرداخت شد و هفت هزار تومان بر ذمه.