فیصل دوم آخرین پادشاه عراق و معمار بغداد بزرگ چگونه سرنگون شد؟
رویداد۲۴ تصویر ثبت شده در آبان سال ۱۳۳۶، ملک فیصل دوم، آخرین پادشاه عراق را در کنار جعفر شریف امامی نشان میدهد. ملک فیصل دوم، آخرین پادشاه عراق بود که حدود پنج سال بر این کشور سلطنت کرد و به صورت فجیعی در کودتای افسران ارتش خود به قتل رسید. وی روابط خوبی با بریتانیا و ایران داشت که همین مسئله یکی از دلایل نفرت ناسیونالیستهای عراقی از او بود. افسرانی که فیصل را به قتل رساندند، تحتتاثیر جنبش پانعربیسم قرار داشتند و از بریتانیا به دلیل نقش استعماریش در کشورهای عربی بیزار بودند و از ایران به دلایل نژادپرستانه. بیهوده نیست که یکی از نمایندگان اصیل جنبش پانعربیسم، یعنی صدام حسین، در جریان جنگ ایران و عراق بارها اعلام کرد که کشور عراق «توسط فارسها و متحدان غربی آنها» مورد حمله قرار گرفته است!
فیصل دوم و آرمان «بغداد بزرگ»
عراق پس از جنگ جهانی اول و فروپاشی امپراتوری عثمانی، در سال ۱۹۲۰ میلادی تاسیس شد. این کشور در بدو تاسیس از سه ایالت بصره، بغداد و موصل تشکیل میشد و تحت قیمومیت بریتانیا قرار داشت. یکسال پس از تاسیس عراق، با حمایت بریتانیا و رفراندوم سراسری، فیصل اول به پادشاهی رسید. در سال ۱۹۳۲ قیمومیت انگلستان به پایان رسید و این کشور رسما به استقلال دست یافت و پس از گذشت یکسال، فرزند فیصل با نام غازی اول به پادشاهی عراق رسید. فیصل دوم، فرزند غازی بود و درحالی به پادشاهی رسید که تنها چهار سال داشت.
فیصل دوم در سال ۱۹۵۳ پس از رسیدن به ۱۸ سالگی، سلطنت را به دست گرفت. مهمترین دستاورد او در دوران کوتاه سلطنتش طرحهای عمرانی وی بود. فیصل در طول سلطنت خود، طرحهای گستردهای را برای نوسازی کشور آغاز کرد، که مهمترین آنها طرح بغداد بزرگ بود. هدف از این پروژه بلندپروازانه، بهبود و توسعه زیرساختهای کشور، بویژه بخش مسکن بود. فیصل به اصلاح صنایع ساختوساز اقدام کرد و گروهی از دانشجویان عراقی را برای تحصیل در رشته معماری به اروپا فرستاد. همچنین معماران زیادی از سراسر جهان به عراق دعوت شدند، از جمله آلوار آلتو، والتر گروپیوس (که برج دانشکده و بنای یادبود دروازه دانشگاه بغداد را طراحی کرد)، لوکوربوزیه و بسیاری دیگر. مسابقهای معماری هم برای بانک ملی برگزار شد که معمار سوئیسی، ویلیام دانکل برنده آن شد. فرانک لوید رایت نیز توسط فیصل دعوت شد تا سیمای بغداد مدرن را را طراحی کند. طرح و نقشههای رایت که با الهام از قصر هارونالرشید و قصههای هزار و یک شب تهیه شدند، بسیار مورد تحسین قرار گرفتند. این مسئله بویژه در نسبت با نقدهایی که به غربگرایی فیصل میشد، اهمیت ویژهای دارد.
دوران فیصل همچنین مصادف بود با سالهای رشد اقتصادی عراق که متعاقبا امکان گسترش برنامههای «بغداد بزرگ» را فراهم کرد. دلیل اصلی این رشد اقتصادی مذاکرات دولت فیصل با شرکت نفت عراق بود، شرکتی که تحت کنترل بریتانیا قرار داشت و فیصل در جریان این مذاکرات موفق شد سهم بیشتری از سود نفت برای عراق کسب کند. فیصل همچنین در سال ۱۹۵۵ نیز یک برنامه ششساله توسعه با بودجه کلان تنظیم کرد که یک چهارم آن به ساخت نهادهای عمومی اختصاص یافت.
منتقدان فیصل اقدامات وی را غربگرایی میدانستند و وی را دشمن فرهنگ عربی میخواندند. این مسئله بویژه با توجه به موج پانعربیسم آن دوران قابل توضیح است. حتی بعدها و با کودتای نظامیان علیه حکومت فیصل، دشمنان او اتهام غربگرایی فیصل را به عنوان توجیهی برای به قتل رساندن او و خانوادهاش به کار میبردند.
بیشتر بخوانید:تبلیغات ایران و عراق در جنگ هشتساله
جنبش پانعربیسم علیه حکومت فیصل دوم
از طرف دیگر، فیصل بخاطر روابط گستردهاش با ایران نیز از سوی ملیگرایان عرب مورد هجمه بود و این مسائل حکومت وی را در خطر جدی قرار داده بود. وضعیت سیاسی حکومت فیصل در سال ۱۹۵۶ با وقوع قیامهایی در شهرهای مختلف عراق وخیم شد. مخالفان فیصل با یکدیگر متحد شده و در فوریه ۱۹۵۷، «جبهه اتحاد ملی» تاسیس شد که متشکل از گروههایی، چون دموکراتهای ملیگرا، کمونیستها و حزب بعث بود. روندی مشابه با تشکیل «کمیته عالی افسران آزاد» در ارتش افسران عراق شکل گرفت. دولت فیصل تلاش کرد تا وفاداری ارتش را از طریق مزایای سخاوتمندانه حفظ کند، اما این کار هم بیفایده بود چرا که اغلب افسران ارتش به جنبش نوپای جمهوریخواهی متمایل بودند و عمیقا دل در گرو جنبش پانعربیسم داشتند. محرک اصلی گسترش پانعربسم موفقیت ناصر در بیرون راندن نیروهای فرانسوی از کانال سوئز در مصر بود. حس غرور و افتخاری که از این موفقیت حاصل شد، به موج ناسیونالیسم عربی دامن زد و ناسیونالیستهای عراقی نیز شدیدا تحت تاثیر آن قرار گرفتند.
در سال ۱۹۵۸، کشورهای سوریه و مصر به یکدیگر پیوستند و جمهوری متحد عربی را تشکیل دادند. این کشور نوظهور تحت تاثیر ایدئولوژی پانعربیسم و حول محور شخصیت کاریزماتیک جمال عبدالناصر تشکیل شده بود. جمهوری متحد عربی از بدو شکلگیری از به رسمیت شناختن حکومت عراق امتناع کرد و دیگر پادشاهیهای عربی را نیز مورد حملات کلامی قرار داد. این امر پادشاهیهای عراق و اردن را بر آن داشت تا با ایجاد اتحادی مشابه، روابط خود را تقویت کنند.
ملک حسین بن طلال، پادشاه اردن، وزیر دربار خود را به بغداد فرستاد و با ارسال پیامی به فیصل از وی دعوت کرد تا با برخی از وزرا به اردن برود تا عواقب این رویداد را بررسی کند. در ۲۰ بهمن ۵۸ پادشاه عراق به همراه چند وزیر و رئیس ستاد ارتش و رئیس دربار به آنجا رفت. روز بعد عبدالله به آنها ملحق شد و در آنجا دو حزب در ۱۴ فوریه ۱۹۵۸ به اعلامیه اتحادیه عرب هاشمی بین عراق و اردن رسیدند که به «فدراسیون عرب» نیز معروف است و در ابتدا قرار بود کویت نیز به آن ملحق شود، اما با مخالفت بریتانیا از پیوستن به آن منصرف شد.
تشکیل این اتحادیه هیچ سودی برای فیصل نداشت چرا که اولا اردن کشوری ضعیف بود و ثانیا دولت فیصل بیشتر از همه چیز توسط نیروهای داخلی تهدید میشد. بدین ترتیب، بالاخره در حکومت فیصل در کودتای ۱۹۵۸ که توسط گروهی از افسران ارتش که خود را «افسران آزاد» مینامیدند، سرنگون شد. افسران آزاد به قصر پادشاهی حمله کردند و فیصل دوم را به همراه خانوادهاش به قتل رساندند. افسران آزاد در این حمله کودکان را سلاخی کرده و به زنان دربار تجاوز کردند. در نهایت هم به دستور فرمانده ارتش، تمام ساکنان و کارکنان دربار فیصل به قتل رسیدند.
سرنوشت عراق پس از قتل فیصل
کودتای ۱۹۵۸ عراق، آغاز سلسلهای از وقایع خشونتبار در این کشور بود. پس از قتل فیصل، حکومت پادشاهی عراق به حکومت جمهوری تغییر شکل داد و ژنرال عبدالکریم قاسم با ائتلاف احزاب چپ به قدرت رسید. اما در سال ۱۹۶۳ دوباره کودتا شد و «عبدالسلام عارف» به کمک حزب بعث عراق طی کودتایی خونین ژنرال قاسم را به قتل رساند و حکومت عراق را به دست گرفت؛ ژنرال عارف نیز خود پس از مدتی به مخالفت با حزب بعث پرداخت و در سانحه مشکوک هوایی درگذشت. پس از مرگ عبدالسلام، برادرش «عبدالرحمن عارف» زمام قدرت را در دست گرفت و سرانجام در سال ۱۹۶۸ (۱۳۴۷ هجری) حزب بعث در دومین کودتای خود، دولت عارف را سرنگون کرد و حسن البکر با تشکیل شورای فرماندهی انقلاب، قدرت را به دست گرفت. حسن البکر تا سال ۱۹۷۹ در قدرت بود، اما در سالهای پایانی حکومتش عملا قدرت را به دست صدام حسین و نهایتا هم صدام حسین با کنار زدن البکر به قدرت مطلق رسید و در تمام دوران حکومت خود تلاش کرد به مرتبه و جایگاه جمال عبدالناصر برسد و رهبر جهان عرب شود.