تحلیل روزنامه اعتماد از دسته بندیهای اصولگرایان/ ائتلافهای تازه گرد هم می آیند
يکي از انتظاراتي که از همان روزها ايجاد شد، بروز شکاف در ميان اصولگرايان بود زيرا در انتخابات رياست جمهوري همان سال بخشي از اصولگرايان از دکتر روحاني حمايت کرده بودند و اين امر به معناي ظهور اختلاف در ميان نيروهايي است که قبلا در يک جبهه قرار داشتند. اينک که بحث انتخابات رياست جمهوري سال ٩٦ دوباره داغ شده است، قراین و شواهد نشان ميدهد که اصولگرايان به تفاهم نخواهند رسيد و احتمالا با نامزدهاي مختلف در انتخابات شرکت خواهند کرد. اينک چند طيف اصولگرا را ميتوان در اين انتخابات شناسايي کرد:
الف- حاميان اختصاصي احمدينژاد: در سال پاياني دولت قبل، احمدينژاد طرحي را مدنظر قرار داد که مطابق آن رحيممشايي در انتخابات شرکت کند و با انتخاب يک همفکر مورد حمايت احمدينژاد، رياست جمهوري او به نوعي ادامه يابد. اين مدل طبعا در ايران جواب نداد زيرا ساختار قدرت در کشور ما به شکلي نيست که اجازه دهد يک ریيسجمهور، قدرت خودش را تثبيت و ریيسجمهوري بعد از خودش را هم تعيين کند. در انتخابات پيشرو طبعا احمدينژاد تمايل داشت که دوباره به صحنه رقابت انتخاباتي بازگردد و شانس خودش را محک بزند. او به تدريج با توجه به عملکرد ضعيف دولت کنوني در تامين نيازهاي معيشتي مردم، به راي آوردنش اميدوار شد اما نهي رهبري از کانديداتوري، تمام طرحهايش را نقش بر آب کرد و اينک در وضعيتي است که بعيد است به نفع ديگر نامزدهاي اصولگرا هم به صحنه بيايد و از آنان حمايت کند. در واقع حاميان اختصاصي احمدينژاد درصددند تا با تبيين شرايط جهاني و منطقهاي و داخلي، رهبري را به تغيير نظر اعلام شده قبلي ترغيب کنند و مجددا شخص احمدينژاد را به عنوان نامزد اصلي اصولگرايان به عرصه رقابت بياورند اما بعيد است که رهبري نظرش را عوض کند و اجازه شرکت در انتخابات را به احمدينژاد بدهد.
ب- مصباحيون و پايداريچيها: طيف دوم اصولگرايان را بايد کساني دانست که
حول شخصيت سياسي آيتالله مصباحيزدي متمرکز شدهاند و بارزترين احزاب
متعلق به اين طيف را هم جبهه پايداري و جبهه يکتا تشکيل ميدهند. اين دو
جريان قبلا از حاميان احمدينژاد بودند و اينک نيز حاضرند از او حمايت کنند
اما اين امر را مشروط به اعلام برائت وي از جريان انحرافي کردهاند که با
فرد شاخصي مثل رحيممشايي شناخته ميشود. جبهه پايداري را عمدتا شاگردان
مصباحيزدي و اعضاي جبهه يکتا را عمدتا اعضاي سابق کابينه احمدينژاد تشکيل
ميدهند. اينان اکنون درصددند فردي مثل سعيد جليلي را به عنوان نامزد
نهايي خود معرفي کنند و ديگران را به حمايت از نامزد مورد حمايت خود تشويق
کنند. شايد نامزد نهايي آنان فرد ديگري باشد اما يقينا اين تمايل در اين
جريان وجود دارد که نامزد اختصاصي داشته باشد و در انتخابات رياست جمهوري
در سايه ديگر طيفهاي اصولگرا قرار نگيرد.
ج- حاميان قاليباف:طيف بزرگي از اصولگرايان در دورههاي گذشته از نامزدي
قاليباف دفاع کرده بودند و هنوز هم او را نامزد مورد حمايت خود ميدانند.
احتمالا جمعيت ايثارگران و تحولخواهان و جريانهايي که به عنوان
اصولگرايان سنتي شناخته ميشوند، حاميان نهايي نامزدي قاليباف خواهند بود،
هر چند برخي از اين گروهها اکنون نامزد اختصاصي براي خود در نظر گرفتهاند
تا در تشکيل هر جبهه ائتلافي، قدرت چانهزني داشته باشند اما به نظر
ميرسد در نهايت به يکديگر نزديک خواهند شد و شهردار تهران را به عنوان
نامزد نهايي خود تعيين خواهند کرد. البته اين امر هنگامي محقق خواهد شد که
خود قاليباف به نامزدي در يک انتخابات ديگر تن بدهد. با شناختي که از
قاليباف داريم نظر موافق برخي نهادها براي او مهم است و همچنين او هنگامي
نامزد خواهد شد که مورد تفاهم همه جريانهاي اصولگرا بوده و شانس رايآوري
وي افزايش يابد. با اطلاعات موجود چنين به نظر ميرسد که هنوز قاليباف مردد
است و تصميم نهايي خود را نگرفته است.
د- اصولگرايان حامي دولت روحاني: طيفي از اصولگرايان در انتخابات قبلي
رياستجمهوري از دکتر روحاني حمايت کردند و در کنار اصلاحطلبان و
اعتدالگرايان ايستادند و به نظر ميرسد که هنوز هم دکتر روحاني را بهترين
گزينه ميدانند. اينان متشکل نيستند و سازماندهي ندارند اما چهرههاي شاخصي
در اين طيف هستند که هنوز هم از دولت و دکتر روحاني اعلام حمايت ميکنند.
با حمايت دولتيان از اين جريان در انتخابات مجلس، ميزان همکاري آنان با
دولت هم افزايش يافت و به نظر ميرسد که در جريان انتخابات رياستجمهوري
سال بعد به شکل تازهاي بروز خواهد کرد. دکتر علي لاريجاني و حاميان وي را
بايد نماد اين نيروهاي سياسي اصولگرا دانست که از دولت حمايت ميکنند ولو
آن که شخص لاريجاني به صراحت اقدام به معرفي نامزدي خاص نکند.
هـ- ائتلافهايي که شکل ميگيرد: البته هنوز زود است اما بايد انتظار کشيد
که طيفهايي از اصولگرايان براي رسيدن به وحدت و يکپارچگي و معرفي نامزد
واحد، دست به ابتکارهايي بزنند و همه نيروهاي فعال در جريان اصولگرايي را
در ائتلافهاي تازه گرد هم آورند. براي اين هدف شايد جريانهاي سنتي و
نهادهاي قديمي مانند جامعه مدرسين قم يا جامعه روحانيت مبارز تهران اکنون
کارايي نداشته باشند اما اين احتمال وجود دارد که افرادي از طيفهاي مختلف
در کنار هم قرار گيرند و با عنواني تازه (مانند جبهه مردمي نيروهاي انقلاب
اسلامي) وارد رقابت انتخاباتي شوند و با معرفي يک نامزد خاص ديگران را به
حمايت از آن نامزد تشويق کنند.