گزارش رویداد۲۴ درباره پدیدهای که شانس ظهور و بروز پیدا کرد
از انکار گرسنگی در سال ۹۰ تا گورخوابی در سال ۹۵
گورخوابی از سالها پیش در ایران رواج داشت و پدیده نوظهوری هم نیست. اما روزی روی گورخوابی سرپوش گذاشته شد که در این مملکت بالاترین مقام اجرایی کشور به دوربین خیره شده و خطاب به مردم مدعی شد که ایران تنها کشوری در جهان است که در آن هیچ خانوادهای گرسنه نیست.
رویداد۲۴- دیدن تصاویر گورخوابها اگر تکان دهنده است به دلیل فقر، گرسنگی، اعتیاد یا نداشتن لباس گرم و مناسب نیست. اگر گورخوابی وجدان عمومی و حتی وجدان دولت مردان (به معنای عام دولت) را به درد میآورد، به دلیل پذیرفتنن مرگ از ترس مرگ است. آدمهایی که در گورستان میخوابند، پیش از آنکه مرگ به سراغشان بیاید برای نجات از بیسرپناهی در قبرستان میخوابند.
این درحالی ست که گورخوابی از سالها پیش در ایران رواج داشت و پدیده نوظهوری هم نیست. اما روزی روی گورخوابی سرپوش گذاشته شد که در این مملکت بالاترین مقام اجرایی کشور به دوربین خیره شده و خطاب به مردم مدعی شد که ایران تنها کشوری در جهان است که در آن هیچ خانوادهای گرسنه نیست.
محمود احمدینژاد، رئیس جمهور سابق، در ۲۶ اردیبهشت ماه سال ۱۳۹۰ در گفتوگوی به صورت مستقیم از نهاد ریاستجمهوری درباره عملکرد دولت در حوزههای مختلف و به ویژه هدفمندی یارانهها با مردم سخن گفت در بخشی از اظهاراتش مدعی شد: «میتوانیم با افتخار اعلام کنیم شاید تنها کشور روی زمین، (احتمال دارد یکی دو کشور اروپایی کوچک هم باشند) که مردم آن گرسنه نیستند هستیم. یعنی مردم به اندازه پوشاک و غذا پول در اختیار دارند. این اتفاق بزرگی در جمهوری اسلامی ایران است. این موضوع اگر ۲۰ تا ۳۰ سال ادامه پیدا کند ۵۰ سالی که یارانهها نامتعادل توزیع شده بود جبران میشود و فاصله طبقاتی کم میشود.»
محمود احمدینژاد ۸ سال بر کرسی ریاست جمهوری کشور تکیه زده بود. در این سالها هر چند او معتقد بود هیچ کس سر گرسنه بر بالین نمیگذارد اما حاشیه تهران جولانگاه مرگ از فرط گرسنگی و سرما بود. این فقط وضعیت کلان شهرها بود. هر چند کپرنشینان و شهرهای مرزی فقیر بودن بخشی از زندگیشان شده است.
در همان سالها بود که پدرها و مادرهای خانوادههایی که از طبقه متوسط به تهی دست کوچانده شده بودند، گرسنه میماندند تا فرزندانشان چند لقمه بیشتر غذا نصیبشان شود. اینها تجربیات دردآوری است که از کوره پس خانههای ورامین تا قبرستانهای شهریار تکرار میشوند.
درست همان سالهایی که میگفتند مردم ایران گرسنه نمیخوابند، روبروی بیمارستانها مردهایی ایستاده بودند که بنا بود کلیهشان را بفروشند تا هزینههای روزمرهشان را تامین کنند.
اما همان روزها که احمدینژاد رفاه چند کشور اروپایی کوچک را با ایران مقایسه میکرد، مردم سر گرسنه بر بالین میگذاشتند. مردم همان روزها را هم از سرما جان میدادند، مثل همین چند روز پیش که یک نوزاد نفسهای اول بعد از حیاتش، آغاز مردنش بود. آغاز مردن در شهری که اگر در آن زنده میماند، فروخته میشد تا مادرش هزینه مواد مخدرش را تامین کند.
همان نوزاد شاید اگر زنده میماند، قبل از آنکه عروسکی برای بازی داشته باشد، ازدواج میکرد تا همسر چندم یک پیرمرد شود. این زخمها اما امروز و امسال بر بدنه ایران وارد نشدند. این زخمها قدمتی چندین ساله دارند. همان لحظه که احمدینژاد بر طبل شادانه میکوفت که هیچ گرسنهای در کشور نیست، فقر عمیق و عمیقتر میشد. گورخوابهایی که امروز خبر آن داغ شدهاند، گوشهای از شهر خواب بودند و حتی نمیدانستند، رئیس جمهور کیست؟ امروز هم وضعیت همین است همانطور که دیروز اینگونه بود و فردا هم یقینا آش همان آش است و کاسه همان کاسه.
گور خوابهای قبرستان نصیر آباد فقط شانس این را داشتهاند که یک خبرنگار به سراغشان برود. اما همان لحظه که از درد و رنجشان میگفتند، نمیدانستند قرار است کمی بعد از انتشار گزارش و تصاویر، نیروی انتظامی به بهانه جمع آوری معتادان متجاهر، در گور خوابیدن را هم از آنها دریغ کند.
حالا دوباره زنگ برخوردهای ضربتی به صدا در آمده است. این بار هم قرار است مثل همه دردهایی که بر پیکر جامعه وارد میشود به جای درمان، یک مسکن قوی تزریق شود و همه چیز فراموش شود. برچسب معتاد متجاهر در چنین شرایطی بیش از هر چیز، بار بیشتری از فقر را بر دوش گورخوابها خواهد گذاشت.
اگر گورخوابهای نصیرآباد، معتاد متجاهر هستند، بخشی از جامعه هم شهروندان فقیری هستند که هرگز در گرسنگی متجاهر نبودند. مردم، فقرشان را پنهان میکنند و تا لحظهای که میتوانند زیر پوشش تظاهر به فقیر نبودن زندگی میکنند.