جزئیات جدید از قتل عام خانواده لارستانی از زبان یکی از بستگان
رویداد24| مردم شهرستان لارستان در استان فارس هنوز در شوک حادثه هولناکی هستند که دوشنبه گذشته در این شهر رخ داد؛ قتل بیرحمانه خانم معلم و 3دختر او؛ آنهم برای سرقت یک مشت طلا. حالا رئیسکل دادگستری استان فارس در حالی خبر از رسیدگی ویژه به این پرونده داده که یکی از اقوام قربانیان در جزئیات تازهای را از این جنایت شرح داده است.
جنایتی که در لارستان رخ داد، شامگاه دوشنبه گذشته رقم خورد و در جریان آن، خانم معلم 41ساله و 3دختر 14، 7و 6سالهاش توسط زوجی که در همسایگی آنها زندگی میکردند، بیرحمانه به قتل رسیدند. ندا، یکی از بستگان خانواده خلیلیان (قربانیان) میگوید: قربانیان در یک خانه ویلایی زندگی میکردند. پدر خانواده به نام اصغر مثل همسرش معلم بود و حیاط خانه آنها از طریق یک در، به خانه برادر اصغر راه داشت. در خانه برادر اصغر، زن و شوهری به نامهای مهسا و سعید بهعنوان مستأجر زندگی میکردند که در این سالها رابطه بسیار نزدیکی با خانواده قربانیان داشتند. وی ادامه میدهد: همسر اصغر (یکی از مقتولان) که ربابه نام داشت، معلم بود و با مهسا دوستی نزدیکی داشت؛ به همین دلیل مهسا از جزئیات زندگی آنها خبر داشت؛ مثلا ربابه هر وقت برای پسانداز، طلا میخرید، به مهسا میگفت و برای همین آن زن خبر داشت که ربابه بیش از یککیلو طلا در گاوصندوق خانهشان نگه میدارد. اصغر و ربابه 4فرزند داشتند و در کنار آنها زندگی خوب و آرامی را سپری میکردند تا اینکه حادثه هولناکی رخ داد. ندا میگوید: روز جمعه 13مهرماه ربابه به یک مهمانی رفته و طلاهای زیادی بهخودش آویزان کرده بود.
آن روز مهسا هم در مهمانی بود و متوجه شدم مدام در حال عکس گرفتن از ربابه است؛ تا جایی که ربابه به او اعتراض کرد. حالا معلوم شده که مهسا از ربابه عکس میگرفته و برای شوهرش میفرستاده که نشان دهد ربابه چقدر طلا دارد. شواهد نشان میدهد که مهسا و شوهرش از قبل برای سرقت طلاهای ربابه نقشه کشیده بودند. ساعت 8شب دوشنبه 16مهر بود که مهسا با ربابه تماس گفت و از او خواست که برای درست کردن شیرینی به خانهاش برود. او نیز همراه 2دختر کوچکترش به خانه همسایه رفت، اما آن چیزی که در انتظارشان بود، قرار نبود کامشان را شیرین کند. ندا میگوید: آنطور که گفته شده، مهسا و شوهرش دست و پای ربابه و دخترانش را بستند و بعد آنها را با ضربات چاقو به قتل رساندند. بعد از طریق همان دری که به خانه قربانیان راه داشت، به آنجا رفتند و دست و پای دختر و پسر دیگر ربابه را بستند و دختر را به حمام برده و در آنجا به قتل رساندند. آنها با تهدید پسر 13ساله خانواده که امیر نام دارد، از او خواستند تا جای گاوصندوق را نشانشان دهد.
پس از آن اقدام به سرقت طلاهای این خانواده کردند و امیر را دست و پا بسته در صندوق عقب خودروی پدر خانواده قرار دادند که به بیرون از شهر ببرند و سر به نیست کنند. ندا ادامه میدهد: ماشین پدر خانواده مجهز به ردیاب بود و اگر راه میافتاد، پیامکی برای او ارسال میشد. آن شب پدر خانواده در خانه حضور نداشت. زوج قاتل وقتی امیر را دست و پا بسته در صندوق عقب گذاشتند، مهسا پشت فرمان نشست و از خانه خارج شد؛ این در حالی بود که شوهرش در داخل خانه در حال صحنهسازی بود. او حتی جسد ربابه و 2دخترش را هم به خانه خودشان منتقل کرده بود تا وانمود کند که قربانی دزدان شدهاند. با این حال وقتی ماشین شروع به حرکت کرد، پیامکی برای اصغر (پدر خانواده) ارسال شد و او با همسرش تماس گرفت تا بپرسد که قصد دارد کجا برود؟ اما همسرش جواب نداد. اصغر بارها زنگ زد، اما خبری نشد؛ بنابراین خودش را به خانه رساند و متوجه شد که یک مرد غریبه در خانه است. او پلیس را در جریان قرار داد و با حضور پلیس در خانه، شوهر مهسا (یکی از قاتلان) دستگیر و اجساد قربانیان کشف شد. جسد ربابه و دختر بزرگش آوا در داخل خانه و اجساد آرام و جانان نیز داخل یک بشکه بود. نکته با دستگیری شوهر مهسا و پیدا شدن اجساد قربانیان، تحقیقات برای معلوم شدن سرنوشت پسر 13ساله خانواده که ربوده شده بود، آغاز شد. مهسا پشت فرمان ماشینی که پسر 13ساله در صندوق عقب آن زندانی بود با سرعت زیاد در حال رانندگی بود که پلیس به او مشکوک شد و به تعقیب خودرو پرداخت. کمی بعد و در جریان تعقیب و گریز، خودرو واژگون شد و همان لحظه بود که مهسا از ترس بیهوش شد و مأموران موفق شدند امیر را از صندوق عقب ماشین نجات دهند.
چطور یکی بیاد نون و نمکتو بخوره و این جنایت رو بکنه