تاریخ انتشار: ۲۰:۴۴ - ۱۵ دی ۱۳۹۵

موسویان: سیاست آمریکا در قبال ایران تهاجمی می‌شود

حسین موسویان در گفت‌وگو با «وقایع‌اتفاقیه» وضعیت برجام و رابطه ایران - آمریکا - روسیه بعد از ترامپ را بررسی کرد؛

رویداد۲۴-انتظارها در حال پايان‌يافتن است و کمتر از 20 روز ديگر، ميلياردر نيويورکي که کمتر کسي پيش‌بيني آن را مي‌کرد، قدرت را در کاخ سفيد بر عهده خواهد گرفت و رهبران جهان، بايد آماده تعامل يا تعارض با او دست‌کم براي چهار سال باشند. جمهوري‌اسلامي ايران نيز به‌عنوان يکي از کشورهاي منتقد نظام بين‌الملل کنوني و نظم حاکم‌يافته بر جهان، قطعا در دوران رياست‌جمهوري ترامپ از تصميمات و رويکردهاي او و دولتش تأثير خواهد پذيرفت. اينکه ترامپ و کاخ سفيد تحت سيطره او چه رويکردي را در برابر ايران از خود نشان خواهند داد، پرسشي است که در مدت اخير بارها مطرح شده و هر کدام از تحليلگران از زوايه‌اي تلاش کرده‌اند به اين سؤال پاسخ دهند. هرچند او در دوران تبليغات انتخاباتي خود شعارها و وعده‌هاي جنجالي زيادي را مطرح کرده است اما ترديدي نيست که خودش نيز کمتر احتمال مي‌داد شرايطي فراهم شود که سکاندار کاخ سفيد شود، آن هم در شرايطي که حتي برخي از هم‌حزبي‌هايش نيز در اتفاقي نادر، پشت او را خالي کرده بودند. در هر حال، ترامپ جمهوري‌خواه به‌زودي با شرايط واقعي سياست، چه از نوع داخلي و چه بين‌المللي آن مواجه خواهد شد و قطعا خود و مشاورانش به اين درک رسيده‌اند که ديگر زمان حرف‌زدن از «پاره‌کردن برجام» و «کشيدن ديوار بين آمريکا و مکزيک» گذشته است. بااين‌حال، اما ترديدي نيست که رويکرد او و تيمش در زمينه‌هاي مختلف تفاوت‌هاي عمده‌اي با تيم سابق کاخ سفيد، يعني باراک اوباماي دموکرات خواهد داشت. بدون شک، بسياري از افراد هستند که براي روي‌کارآمدن ترامپ و آغاز روند تصميم‌گيري او بر کاخ سفيد لحظه‌شماري مي‌کنند تا ببينند ايران و جهان آيا با چالش‌هاي خارق‌العاده‌اي مواجه خواهد شد يا خير؟ سيد‌حسين موسويان، مذاکره‌کننده ارشد هسته‌اي سابق ايراني، در گفت‌وگو با «وقايع‌اتفاقيه» از پيش‌بيني دوراني مي‌گويد که ترامپ صدر تصميمات در کاخ سفيد را بر عهده خواهد داشت. موسويان که هم‌اکنون در دانشگاه پرينستون فعاليت مي‌کند و فضاي داخلي ايالات‌متحده را به خوبي مي‌شناسد، در اين گفت‌وگو بر اين باور است که پيروزي جمهوري‌خواهان در سنا و مجلس نمايندگان آمريکا، وضعيت بد نسبت به ايران را مضاعف کرده است زيرا جمهوري‌خواهان در يک ‌سال گذشته راجع به برجام و ارائه لوايح متعدد تحريم عليه ايران اقدامات متعددي را انجام داده‌اند. او همچنين بر اين باور است: «خانواده ترامپ، تيم شوراي امنيت ملي او، سنا و مجلس نمايندگان آمريکا روابط بسيار نزديکي با نتانياهو دارند؛ بنابراین وضعيت منفي روابط آمريکا با اسرائيل نسبت به دوره اوباما متحول خواهد شد.» او از هم‌اکنون مي‌گويد: بايد راهکارهايي براي اين فرضيه طراحي کنيم که در دوره ترامپ، سياست خارجي کاخ سفيد درباره ايران، تهاجمي بوده و مواضع و اقدامات ضدايراني آمريکا افزايش خواهد يافت.

با روي‌کارآمدن ترامپ، بحث‌هاي زيادي درباره امکان تندروي‌ و کندروي‌هاي احتمالي در سياست خارجي آمريکا مطرح شد. اگر بخواهيم درباره روند سياست خارجي آمريکا در دوران ترامپ يک برآورد راهبردي داشته باشيم، به نظر شما دستگاه سياست خارجي آمريکا چه طراحي‌ای براي ارتقای وضعيت کسب، حفظ و توسعه منافع این کشور ترتيب خواهد داد؟ در چنين طراحي‌اي، ديپلماسي رئاليستي جايگاه برتري دارد يا ايده‌گرايي آرمان‌گرايانه و سياست خارجي تهاجمي غير‌ديپلماتيک؟ در اين رابطه نگاه به ايران چگونه خواهد بود؟

سياست خارجي ترامپ حتي براي خود آمريکايي‌ها کاملا ناشناخته و غيرقابل پيش‌بيني است. در دوره انتخابات رياست‌جمهوري، ترامپ مواضعي را در سياست خارجي اعلام کرد که در موارد مهمي تغيير موضع داد. ابتدا گفت برجام را پاره خواهد کرد و اندکي بعد تغيير موضع داد و گفت، براي توافقي بهتر مذاکره خواهد کرد. افراد کليدي تيم ترامپ مثل مشاور امنيت ملي، رئيس سازمان سيا و وزير دفاع، از جمهوري‌خواهان تندروی ضد‌ايران و ضد‌برجام هستند. وزير امور خارجه او هم رئيس يک شرکت نفتي بوده که هيچ سابقه کاری ديپلماتيک ندارد اما گفته مي‌شود که فردي عمل‌گرا خواهد بود.
منتها بايد به سه نکته مهم توجه کرد: اول اينکه تاکنون تصميمات مهم سياست خارجي آمريکا در شوراي امنيت ملي این کشور گرفته مي‌شده و نه در وزارت امور خارجه و کادر اصلي شوراي امنيت ملي که تاکنون انتخاب شده نيز افرادي نومحافظه‌کار و بسيار افراطي هستند.
دوم اينکه جمهوري‌خواهان، اکثريت سنا و مجلس نمايندگان آمريکا را هم در دست دارند و مواضع فوق‌العاده تند و منفي آنها در يک‌ سال گذشته راجع به برجام و ارائه لوايح متعدد تحريم عليه ايران را ديده‌ايم.
سوم اينکه خانواده ترامپ، تيم شوراي امنيت ملي او، سنا و مجلس نمايندگان آمريکا روابط بسيار نزديکي با نتانياهو دارند؛ بنابراین وضعيت منفي روابط آمريکا با اسرائيل نسبت به دوره اوباما متحول خواهد شد.
بايد از هم‌اکنون راهکاری براي اين فرضيه طراحي کنيم که در دوره ترامپ، سياست خارجي کاخ سفيد درباره ايران آرمان‌گرايانه و تهاجمي بوده و مواضع و اقدامات ضدايراني آمريکا افزايش خواهد يافت.


مي‌دانيم فضاي رسانه‌اي درباره انتخاب ترامپ و نسبت آن با روابط آمريکا و روسيه و نقش جهاني و منطقه‌اي روسيه به‌شدت ظاهرگرا و هيجاني است. اگر تاريخ پر‌فراز و نشيب و سرشار از ورود معادلات استراتژيک رابطه آمريکا و روسيه را مدنظر قرار دهيم، به نظر شما در دوران ترامپ، اين دو کشور مي‌توانند با به‌رسميت‌شناختن واقع‌گرايانه حدود قدرت و حوزه‌هاي نفوذ يکديگر به يک جمع‌بندي واقع‌گرايانه از ديپلماسي بين يکديگر دست يابند و حوزه‌هاي نزاع بين خود را در چارچوب مناسبات منطقي و نظم جهاني و مناطق محل نزاع مديريت کنند؟

ترامپ علاقه‌مند به ايجاد تحول مثبت در روابط با روسيه است اما نهادهاي کليدي آمريکا همچون سنا و کنگره، هر دو حزب دموکرات و جمهوري‌خواه، رسانه‌ها و افکار عمومي آمريکا ضد‌روسيه هستند؛ بنابراین احتمالا ترامپ بتواند مقداري تنش‌هاي جاري روابط آمريکا - روسيه را تلطيف کرده و بهبود بخشد اما برقراري روابط استراتژيک آمريکا - روسيه براي مديريت مشترک نظم نوين جهاني ممکن است مقداري غيرواقع‌بينانه و غير‌عملي باشد.
به‌دنبال اين سؤال، پرسش ديگري که مدنظر قرار مي‌گيرد، اين است که رفاقت کنوني پوتين و ترامپ که به کرات به مدح يکديگر پرداخته‌اند، آيا مي‌تواند موجبات تاثیر منفي بر روابط ايران و روسيه را فراهم کند؟ اين پرسش ازاين‌رو، مطرح مي‌شود که روس‌ها همواره اولويتي براي ايران در سياست خارجي خود قرار نداده و تلاش کرده‌اند این کشور را به‌عنوان کارتي براي تنظيم مناسبات خود با غرب بنگرند. نظر شما چيست؟
اين نکته بسيار مهم و تعيين‌کننده‌اي است. ممکن است روابط واشنگتن- مسکو به حدي نزديک نشود که بخواهند روي ايران معامله کنند اما به‌فرض اينکه روابط دو قدرت گسترش غيرمنتظره‌اي يابد، به نحوي که درباره ايران مجبور به تعيين‌تکليف باشند، در چنين حالتي سه گزينه براي مسکو متصور است: گزينه اول اين است که به‌عنوان ميانجي بين واشنگتن- تهران وارد عمل شود و براي رفع تشنج‌ها و خصومت‌هاي دو کشور تلاش کند. دراين صورت، هم روابط حسنه با روسيه حفظ و گسترش پيدا خواهد کرد و هم تشنج در روابط ايران- آمريکا توسط روسيه مديريت خواهد شد که به خودي خود، دستاورد بزرگي براي جايگاه بين‌المللي روسيه است.
گزينه دوم اينکه آمريکا يا ايران براي تشنج‌زدايي متقابل آمادگي نخواهند داشت و روسيه حاضر به معامله روي ايران نخواهد شد و این کشور را نخواهد فروخت. دراين‌صورت، روابط استراتژيک درازمدت ايران با روسيه توجيه‌پذير خواهد شد.
گزينه سوم اينکه روسيه با آمريکا روي ايران معامله خواهد کرد؛ دراين‌صورت، محاسبات تهران درباره آينده روابط با روسيه کاملا تغيير خواهد کرد.

حضور روسيه در منازعه سوريه به‌شکل رسمي از سوي غرب محکوم شده است ولي در عرصه‌هاي ميداني، شاهد هماوردي غربي‌ها با روس‌ها نبوديم. اين شکاف بين جايگاه مواضع ديپلماتيک و معادله قدرت در عرصه نزاع ميداني، حاصل چيست؟ حضور نظامي سنگين روسيه در سوريه، چه تعريف استراتژيکي براي غربي‌ها و در رأس آنها آمريکا داشته که لزومي به برهم‌زدن موضع ميداني روسيه به‌صورت جدي و هماورد‌جويانه نديده‌اند؟ در ادامه، اين سؤال نيز مطرح است که آيا روس‌ها معامله پشت‌پرده‌اي با آمريکا و اسرائيل براي کنترل ايران در سوريه انجام داده‌اند و اصولا اين فرض تا چه حد با واقعيت منطبق است؟

هنوز معلوم نيست که آتش‌بس سوريه به نتيجه خواهد رسيد و مثلث روسيه، ترکيه، ايران، موفق به حل بحران سوريه خواهند شد يا خير. حتي هنوز نمي‌دانيم که آيا مسکو درباره سوريه تا به آخر با ايران، متحد خواهد ماند يا در مقطعي، تکروي خواهد کرد اما چهار نکته مهم را بايد در نظر داشت.
اول، اينکه نه آمريکا و نه اروپا هيچ علاقه‌اي به مداخله نظامي درسوريه ندارند؛ بنابراین آن را نبايد به حساب ضعف آنها گذاشت بلکه يک انتخاب است که حتما اهداف مشخصي را هم دنبال مي‌کنند.
دوم اينکه اوباما نشان داد، مشکلي ندارد که روسيه-ترکيه-ايران، هزينه مديريت بحران سوريه را متقبل شوند. ممکن است ترامپ هم همين استراتژي را ادامه دهد.
سوم اينکه در چنين سناريويي، عربستان و متحدان عرب او احتمالا با موافقت يا بدون موافقت غرب، به حمايت‌هاي آشکار و پنهان از تروريست‌ها ادامه خواهند داد تا سوريه به يک جنگ فرسايشيِ طولاني‌مدت تبديل شده و ارتش‌هاي سوريه، ايران، روسيه و حزب‌الله را درگير و درمانده کنند.
چهارم اينکه با چنين سناريويي، نه‌تنها اسرائيل هم مشکلي نخواهد داشت بلکه احتمالا نقش مؤثری براي تحقق آن ايفا خواهد کرد.
بنابراین ايران بايد به‌شدت مراقب سناريوهاي غرب-اسرائيل- اعرابِ تکفيري باشد.


وضعيت ترکيه در خاورميانه بسيار محل بحث است. از سويي، بزرگ‌نمايي ترک‌ها از موقعيت خود و اهدافشان به سطوحي از نگراني‌ها دامن زده اما از‌سوي‌ديگر، تحرک ديپلماتيک بالاي ترکيه باعث شده است که توان مانور و چرخش موضع اين کشور در معادلات مختلف، مورد توجه قرار گيرد. علت اينکه، ترکيه باوجود ايجاد ترس‌هاي فراگير از اهداف بلندمدتش با فراغِ بال کمتري نسبت به ايران مي‌تواند در منازعات منطقه موضع‌گيري و عمل کند، چيست؟ محدوديت‌ها و فرصت‌هاي پيش روي ترکيه به‌ويژه در منازعه روسيه، حول چه محورهايي مي‌چرخند؟

اگر ترکيه بين ناتو و روسيه، مجبور به انتخاب شود، احتمالا عضويت در ناتو را حفظ و سياست‌هاي خود را متوازن خواهد کرد. آنکارا به‌خاطر سياست‌هاي غلط در چند سال گذشته، در شرايط فعلي با دو تهديد بزرگ امنيت ملي مواجه شده است:
اول، تروريسم تکفيري که با انفجارهاي مستمر، امنيت ترکيه را تهديد مي‌کند.
دوم، تشديد بحران سنتي کردها که آنکارا را بيش از گذشته، نگران تجزيه خاک ترکيه کرده است.
در عين حال، بايد دانست ناتو از اردوغان دلخور بوده و نسبت به او بي‌اعتماد شده است.


چرا برجام نتوانسته است خط سير سياست خارجي ايران را دچار تحولی جدي کند؟ آيا بايد از ابتدا برجام را در حوزه تخصصي هسته‌اي خود تبيين مي‌کرديم يا امکان قراردادن برجام به‌عنوان پشتوانه و نقطه اتکايي برای تحولات مبنايي‌تر در راستاي منافع ملي کشور بود؟ عوامل ايستايي سياست خارجي کشور و مهار پويايي ناشي از برجام در دو محور ساختارهاي داخلي سياست خارجي جمهوري‌اسلامي ايران و شرايط ساخته و پرداخته‌شده منطقه‌اي و جهاني مهار کننده از سوي رقبا و مخالفان منطقه‌اي و جهاني را چگونه ارزيابي مي‌کنيد؟

به پنج دليل، برجام سنگين‌ترين ضربه به مثلث تل‌آويو، نومحافظه‌کاران آمريکا و اعراب تکفيري بود زيرا:
اول: 6 قطعنامه شوراي امنيت عليه ايران را لغو و پرونده اين شورا را درباره اينکه ايران، تهديد صلح و امنيت جهاني است مختومه کرد.
دوم: اتهام نظامي‌بودن برنامه هسته‌ای ايران را برطرف و بساط پرونده در شوراي حکام آژانس بين‌المللي انرژي اتمي را جمع کرد.
سوم: بعد از 36 سال، بالاخره راه براي دسترسي ايران به فناوري‌هاي صلح‌آميز هسته‌اي باز شد.
چهارم: بعد از چند دهه کشمکش، در نهايت قدرت‌هاي جهاني، غني‌سازي و آب‌سنگين ايران را پذيرفتند.
پنجم: ساختار تحريم‌هاي کشنده بين‌المللي و چندجانبه عليه ايران شکسته شد.
بنابراین به همين پنج دليل کليدي، صهيونيست‌ها، اعراب تکفيري و تندروهاي آمريکا، ابتدا هرچه در توان داشتند به‌کار گرفتند که برجام به نتيجه نرسد اما بعد از به‌نتيجه‌رسيدن برجام، جمهوري‌خواهان در رياست‌جمهوري و کنگره آمريکا پيروز شدند و حالا تل‌آويو و متحدان عربشان اميدوار شده‌اند که بتوانند قطار تحريم‌هاي آمريکا عليه ايران، تحت پوشش حقوق بشر و تروريسم به‌راه بيندازند و بنابراین نيازي به لغو يا نقض برجام ازسوي آمريکا ندارند؛ چون هدف آنها تحريم و فشار به ايران بود که دوباره اميدوار شده‌اند؛ ضمن اينکه برداشت آنها اين است که تحريم‌هاي جديد آمريکا تحت عنوان تروريسم و حقوق بشر، موجب نقض برجام ازسوي ايران خواهد شد و زمينه براي اجماع مجدد جهاني عليه ايران فراهم خواهد شد.
اما در صورتي ايران مي‌توانست از ظرفيت‌هاي مهم برجام بهره‌برداري کند که در داخل اتحاد و يکپارچگي خود را حفظ کرده و متحد و با برنامه به‌پيش مي‌رفتند. متأسفانه بعد از برجام، جناح‌هاي سياسي ايران، وارد شديدترين اختلاف و کارزار داخلي شدند که هنوز هم ادامه دارد.
حالا صهيونيست‌ها از يک‌طرف به اختلافات داخلي ما دل‌ بسته‌اند و هرکاري خواهند کرد که گسترش يابد و ازطرف ديگر هم با تغييرات در صحنه سياسي آمريکا بعد از اوباما، اميدوار شده‌ که بتوانند موج ايران‌هراسي را دوباره به‌راه انداخته و فشار عليه ايران را افزايش دهند.
نظرات شما