آیا واقعا بلایای طبیعی، غیرقابل مدیریت هستند؟
رویداد۲۴-ایرانیان باستان بر این باور بودند که امهات اربعه (مادران چهارگانه/آب و خاک و باد و آتش) با آباء سبعه (پدران هفتگانه/هفت صورت فلکی) ممزوج می شوند و موالید ثلاثه (فرزندان سه گانه/نبات و جماد و حیوان) را پدید می آورند. سیل و برف و بهمن و گرد و خاک و آتش را در حدود فقط یک ماه تجربه کردیم؛ باد و طوفان هم می آمد، جهازمان جور بود!
■■■
برف می بارد، تهران قفل، مدارس و ادارات تعطیل، جاده ها بسته و مسافران گرفتار و بهمن گیر می شوند و کشته می دهیم.باران می بارد، پل ها می شکنند، جاده ها بسته می شوند، سدها آسیب می بینند، روستاها و شهرها را سیل برمی دارد و کشته می دهیم. ساختمانی آتش می گیرد، حریق اطفاء نمی شود، تجهیزات نداریم، 17 طبقه فرو می ریزد و کشته می دهیم. گرد و خاک، خوزستان را درمی نوردد، چشم، چشم را نمی بیند، همه جا تعطیل می شود و پروازها لغو و آب و برق و تلفن قطع و گروه گروه مردم روانه اورژانس می شوند؛ اگر کشته نداده باشیم!
در تمامی این موارد هم، هواشناسی هشدار داده بوده، شهرداری اخطار داده بوده، آتش نشانی گوشزد کرده بوده، پلیس راه هشدار داده بوده، مقامات شهری و استانی هشدار داده بودند، محیط زیست هشدار داده بوده، البته این یکی قبلش گفته بوده که کاری از دستمان بر نمیآید، هلال احمر آماده امدادرسانی بوده و از همه مهیج تر، ستادهای بحران هستند که بلااستثنا "جلسه" تشکیل داده بودند؛ مدیونید اگر فکر کنید "ستاد بحران"ی بوده که "جلسه!" تشکیل نداده باشد؛ جلسه پشت جلسه.
■■■
برف که به تازگی متولد نشده، از ازل بوده و اتفاقا به گواه آمار، قبلا بیشتر هم می باریده و از ترسالی اتفاقا به خشکسالی رسیده ایم. قبلا که می بارید، اینطوری می شد و کشته می دادیم؟!
باران که به تازگی متولد نشده، قبلا هم می بارید،خیلی بیشتر، گاهی سیل هم می شد اما اینطوری می شد و کشته می دادیم؟! گرد و خاک هم که چندسال است ناخوانده تشریفش را از خانه همسایه آورده اما قبلا کار را به اینجا می رساند و آب و برق و تلفن و کار و زندگی را تعطیل می کرد؟!
■■■
وضعیت کشور را در مواجهه با حوادث، مقایسه کنید با سالهای گذشته و اخبار و اظهارات مسوولان را در رسانه های رسمی کشور مرور کنید. روزی نیست که با این مدعیات برخورد نکنیم؛
پیشرفت کرده ایم، توسعه داده ایم، پروژه افتتاح شده، زیرساخت ساخته شده، ارتقا یافته ایم، در منطقه قدرت اول هستیم، جهان از سرعت پیشرفتمان خیره شده، ثروت خدادادی زیرزمینی داریم، صنعت و کشاورزی و تکنولوژی روزمینی مان هر روز دارد رکورد می شکند و....
همه این پیشرفتها و قدرت شدن ها و زیرساختها و افتتاح ها و ارتقاها چرا به کارمان نمی آید تا باران، سیل خانمان برانداز و پل شکن نشود و برف، بهمن ویرانگر نشود و آتش، پیام آور ویرانی و مرگ نشود و خاک، نفس ثروتمندترین استان مان را نگیرد و همه جا تعطیل نشود و همه چیز قطع نشود؟!
ستادهای بحران که عموما از "هشداردادگان" تشکیل شده، چرا پیش از وقوع بحران، تشکیل نمی شوند تا مفهوم قدیمی و آموزه ساده "علاج واقعه قبل از وقوع" را معنا کنند و حداقل کار به تعطیلی و قطعی و ویرانی و خرابی و گرفتاری و مصیبت و فوت نکشد؟!
یعنی ما در مدیریت، از کشورهای فقیر و توسعه نیافته و بدبخت و بیچاره ای مثل اندونزی و ویتنام و فیلیپین و لائوس و کامبوج، برای مواجهه با طوفان و سیل و برف و آتش ناتوان تریم؟! آنها را که می بینیم، می گوییم:" هرچی سنگه، مال پای لنگه!" ما که با اینهمه ادعا پایمان نباید لنگ باشد که از پس سنگ، برنیاییم. قدرت منطقه و سرآمد جهان بودن، در مدیریت حوادث معنا نمی شود و نباید بشود؟
■■■
آنقدر رفتارهای طبیعی طبیعت را "بلایای طبیعی" و "حوادث غیرمترقبه" نامیدهایم که باورمان شده نمی شود مدیریت شان کرد. طبیعت، "بلا" نیست؛ ناتوانی در مواجهه با آن، "بلا"ست!