بزرگترین خطر برای ایران
به واقع، در عرصهٔ بینالمللی، سال آینده سالِ «گذار» خواهد بود؛
اتحادهای قدیم از هم گسیخته خواهد شد و اتحادهای جدیدی شکل خواهد گرفت.
«برجام» نیز در روند «یارکِشی» و شکلگیریِ اتحادهای جدید نقش مهمی ایفا
خواهد کرد. اگر جریان پیروز در انتخابات ریاستجمهوری در ایران نتواند این
دوره را با تدبیر و کارشناسی مدیریت کند، یا اگر شناخت عمیق و درک درستی از
برجام و کارکرد آن نداشته باشد، ایران به نحو خطرناکی از غافله عقب خواهد
ماند.
دولتی در آمریکا روی کار آمده که قصد دارد نظم کنونی جهان را -
چه از نظر سیاسی، چه از نظر ساختاری و چه از نظر تجاری و اقتصادی - مورد
بازنگری جدی قرار دهد. در منطقه نیز محورِ عربستان سعودی، اسرائيل و ترکیه
در پی ایجاد یک تعادل قدرت جدید به نفع خود و به زیان ایران است و در این
راه رایزنیهای متعددی با سایر کشورهای منطقه و حوزهٔ خلیج فارس در دستور
کار دارد. در اروپا هم جریانهای راستگرا و یوروسپتیک صحنهٔ سیاست را در
دست گرفتهاند و اگر در انتخابات پیشِرو در برخی از مهمترین کشورهای این
قاره مانند فرانسه، قدرت (یا بخشی از قدرت) را تصاحب نکنند، دستکم تاثیر
بسزایی بر رویکرد و سیاستهای سایر احزاب خواهند گذاشت؛ به نحوی که آرایش
راهبردی اروپا نیز دستخوش تغییرات اساسی قرار خواهد گرفت.
در این میان، با توجه به نگاه ویژهٔ دولت ترامپ به روسیه، مواضع کرملین
نیز مستعد تغییر است و این تغییرات میتواند به سود یا زیان ایران تمام
شود. طبیعتاُ، در این کارزار، «برجام» یک سند حقوقی و یک اهرم راهبردی
مهمی است که بسیاری از رایزنیهای سیاسی و دیپلماتیک - به ویژه با اروپا -
حول محور آن صورت خواهد گرفت.
در بیان دیگر، سرعت و عمق تحولات در
دنیای امروز، شوکِ ناشی از آن و همچنین تنوع و جدیت تهدیدها، مجالِ چندانی
برای برخوردهای پوپولیستی و مبادرت به سعی و خطا در حوزه سیاست خارجه به
ایران نمیدهد. اگر ایران بخواهد در این فضای پُر تلاطم از امنیت و جایگاه و
حقوق خود پاسداری کند، بهترین گزینه تداوم راه اعتدال و تدبیر و تخصص در
حوزهٔ سیاست خارجه است. کسانی که به برجام و ارزش راهبردی آن اعتقاد
ندارند، یا از تسلط فنی کافی بر این سند بینالمللی برخوردار نیستند،
طبیعتاً قادر نخواهند بود صحنهٔ پیشِ رو را مدیریت کنند.